ادبیات فمینیستی
سارا احمد: نظریهپرداز خوشیکُشی فمینیستی و منتقد صنعت حالِ خوب
این هفته در ادبیات فمینیستی زمانه به سراغ سارا احمد میرویم: پژوهشگر عواطف که هرآنچه به عقل سلیم نسبت داده میشود را به چالش میکشد: از صنعتِ حالِ خوب گرفته تا ضدحال زدن و شکایت کردن.
سارا احمد ۳۰ اوت ۱۹۶۹ (هشتم شهریورماه ۱۳۴۸) در خانوادهای پاکستانی-بریتانیایی متولد شد. او وبسایتی دارد که در آن خود را چنین معرفی میکند: نویسندهای فمینیست و پژوهشگری مستقل که روی درهمتنیدگیهای مطالعات فمینیستی، مطالعات کوییر و مطالعات انتقادی نژادی کار میکند؛ روی اینکه بدنها و جهانها چگونه شکل میگیرند و قدرت چگونه در زندگی روزمره تثبیت میشود یا به چالش کشیده میشود. احمد همچنین استاد استعفادادهی دانشگاه گلداسمیت لندن است. او به مدت ۱۰ سال و تا ۲۰۱۶ مطالعات انتقادی نژادی و فرهنگی درس میداد اما در اعتراض به شکست دانشگاه در مواجهه با تعرض جنسی، از شغلش استعفا داد و از آن پس در پژوهشهایی که بودجهشان از دانشگاهها تامین شود، مشارکت نمیکند.
سارا احمد را اغلب با مفهوم «فمینیستهای خوشیکش» میشناسند، وبلاگ او به همین نام پروژهی طولانیمدت اوست که از ۲۰۱۳ تاکنون مدام بهروزرسانی میشود و هدفش حفظ پیوند با تمام کسانی است که تجربههای خود را در مفهوم خوشیکشی فمینیستی پیدا میکنند و آن را ابزاری برای ایجاد ارتباط میدانند. احمد هم مانند بسیاری فمینیستها از جهان اطرافش غایب نیست و مبارزات فمینیستی سراسر جهان را دنبال میکند، در دیماه ۱۴۰۲ او خطاب به فمینیستهای ایرانی و مشخصاً برای الهه محمدی و نیلوفر حامدی نوشت:
میجنگیم تا ممکن شویم، میجنگیم به خاطر آزادی. مبارزات شما به ما فهماند که آزادی چه هزینهای دارد، چه مخاطراتی دارد، چه جانهایی که از دست رفتند و از ما گرفته شدند و چه تنهایی که در راه آزادی به زنجیر شدند. بر ماست که نامشان را، نامتان را فریاد زنیم، بر ماست که از جنگیدن، از جلورفتن در راه شما بازنایستیم. دست برنمیداریم، نه از شما، نه از امید داشتن به شما.
سارا احمد، منتشرشده در «زنان امروز»
مفهوم «خوشیکشی فمینیستی» در ایران هم با استقبال مترجمها مواجه شده است و کتاب «فمینیستی زندگیکردن» با تلاش ایمان واقفی و آتنا کامل به فارسی ترجمه شده است؛ ترجمهای که در ایران اجازهی انتشار نیافته و نشان روشنی است از اینکه سانسور چگونه دسترسی مخاطبان فارسیدان را به منابع فمینیستی محدود و ناممکن میکند. با اینحال و مثل همیشه، برخی مقالهها و یادداشتهای سارا احمد با تلاش فمینیستها و مترجمهای داوطلب به فارسی ترجمه شدهاند و به رایگان و آنلاین در دسترساند:
آنانی که آزادیمان را مصلوب میخواهند، ارتباط ما با یکدیگر را قطع میکنند. کتابهایمان را ممنوع، واژهمان را مثله، دیدارهایمان را ناممکن و جمعمان را پخش میکنند. اما هرگز، هرگز نمیتوانند پرنده خیال و جوهر کلاممان را به بند کشند. سرود آزادی چنان آتش است؛ با شرارهای شعله میکشد. آزادی نیز چیزی جز طریقی که با یکدیگر رابطه میگیریم نیست؛ جستوجوی راهی برای بههم وصل شدن، شکلی برای همبسته شدن، نقشی که از خیال آینده، از زنان و دخترانِ در راه، به اشتراک میزنیم. آزادی چیزی نیست جز بهتصویر کشیدن تمام آنانی که قواعد و قوانین جنسیتی دستوپای آنها را خراش داده است.
سارا احمد، منتشرشده در «زنان امروز»
سارا احمد در زمانهی ما:
جهان امروز به سوی فاشیسم متمایل میشود. سیاستمدارهای زنستیز، مهاجرستیز و نژادپرست قدرت میگیرند و شکایتها راه به جایی نمیبرند: اعتراضها و تظاهرات جهانی علیه نسلکشی در غزه باعث آتشبس یا پایان کشتار نمیشوند، اعتراضات مداوم زنان علیه تجاوز، زنکشی، و ممنوعیت پایانِ خودخواستهی بارداری بیپاسخ میماند، شکایتهای هرروزهی محرمانه از آزارجنسی در محیطکار یا سوءاستفاده از قدرت در دانشگاه، رسانهها و نهادهای رسمی و غیررسمی و شکایتهای علنی از تعرض و تجاوز در جنبش «منهم» نادیده گرفته میشوند و در نمونهای اخیر، ترامپ دوباره به قدرت میرسد. سارا احمد در ۲۰۱۶ و با پیروزی ترامپ نوشته بود:
۹ نوامبر ۲۰۱۶: امروز یکی از آن روزهاست که تقریبا عاجز از حرفزدن هستم. سفیدبرتری: در کاخ سفید. نژادپرستی: که دیگر نه در خفا و حیاط پشتی و در پوشش نزاکت، که آشکار و درست مقابل چشمماست؛ نژادپرستی مشروعیت گرفته و فضای بیشتری پیدا کرده.
فاشیسم یا همان عشق، ترجمهی حمید پرنیان
سارا احمد پژوهشگر عواطف و پرسشگر آنهاست؛ از عشق، نفرت، شادی، سوگ و خشم میپرسد و نقش آنها را در فاشیسم بررسی میکند. در آخرین پروژهی تحقیقاتیاش به سراغ «شکایت» رفته است، به سراغ آنچه شکایتهای ریز و درشت میتوانند بر ما آشکار کنند و اهمیتی که دارند:
شنیده شدن در مقام کسی که شکایتی دارد، به معنای اصلاً شنیده نشدن است.» به کسی برچسب «شاکی» زدن، راهی موثر برای رد کردن اوست؛ وقتی میگویند کسی فقط شکایت میکند یا همیشه در حال شکایت است، معنایش این است که دیگر نیازی نیست به محتوای حرفهایش گوش کنید. بسیاری از کتابهای خودیاری آموزش میدهند «چگونه شکایت نکنید یا چگونه شکایت کردن را متوقف کنید.»
شکایت!، از مقدمهی کتاب که تاکنون به فارسی ترجمه نشده است
جهان زمانهی ما همچنین به شکل جنونآمیزی در جستوجوی «حالِ خوب»، اهمیتندادن و شادزیستن است - بدون آنکه معنای شادی در آن مشخص باشد و وعدهی آن برآورده شود؛ کتابهای خود-یاری پرفروشاند و از روانشناسیِ مثبت و خوانشهای سنتی بودایی و صنعتِ شادی بسیار استقبال میشود. در چنین جهانی که جنونِ شادی از هر ارزشی تهیاش کرده، سارا احمد را میتوان پژوهشگر عواطف نام داد، پژوهشگری که بدیهیترینها را به پرسش میکشد: کارکرد شادی چیست؟ چگونه با برخی انتخابهای زندگی گره میخورد و با برخی نه؟ چگونه به کار توجیه سرکوب میآید؟
نمیتوان گفت آنچه خشونت را به چیزی بد و غلط تبدیل میکند، رنج دیگران است. چنین ادعایی خطرناک است؛ چون قضاوت خوب و بد را به وجود احساسات گره میزند. اگر مبنای قضاوت (در مورد درستی یا غلطی امور) را درد و رنج و آسیب قرار دهیم، در واقع مسئله را تقلیل دادهایم. در این صورت اگر دیگری ادعا کند رنج نمیکشد یا من ادعا کنم که دیگری رنج نمیکشد، خشونت میتواند ادامهدار شود. [...] همچنین وقتی با تقلیل دادن مبنای بیعدالتی را احساس رنج قرار دهیم، بستری «موجه» برای این ادعا فراهم کردهایم که ما به عمق احساسات دیگران دسترسی داریم. همۀ ما چنین استدلالهایی را که قدرتمندان برای توجیه رابطۀ قدرت خود به کار میگیرند شنیدهایم: «خودش راضی است.»، «اذیت نمیشود.» یا حتی «خودش دوست دارد.». من این ادعا را دربارۀ خودم هم میتوانم بکنم: «اذیت نمیشوم، راضیام در نتیجه چیز غلطی نیست.». اما احساسات به این روشنی نیستند و صرفاً مسئلۀ سوژه با خودش یا حتی مسئلۀ سوژه با تاریخاش نیست.
احساسات منصفانه، ترجمه از آتنا کامل
ترجمههایی از سارا احمد به زبان فارسی
تلاشهای مترجمها و فمینیستهای داوطلب باعث شده است به ترجمهی فصلهایی از بعضی کتابهای او و همچنین بعضی مقالههایش دسترسی پیدا کنیم. این ترجمهها مخصوصا در «زنان امروز»، «مدرسه فمینیستی» و «زمانه» منتشر شدهاند که تکههایی از آنها و لینک دسترسی به منابع اصلی را در این بخش خواهید یافت:
بیایید چهرهی خوشیکشِ فمینیستی را جدی بگیریم. آیا فمینیست، با دستگذاشتن روی اقدامات و حرکاتِ سکسیستی، خوشیِ انسانهای دیگر را میکشد؟ یا آیا فمینیست احساسهای بدی را افشا میکند که زیرِ نشانهی عمومیِ خوشی پنهان شده یا [با خوشی] جایگزین شده یا بیاثر شده؟ آیا وقتی کسی خشماش را بروز میدهد، احساسِ بد واردِ اتاق میشود؟ یا خشم همان لحظهای است که احساسهای بدی که از طریقِ چیزها به گردش میافتند، بهشکلِ خاصی واردِ سطح میشوند؟ بنابراین، ذهنِ فمینیستی نهتنها با طرحکردنِ موضوعاتِ ناشادی چون سکسیسم بل با افشای اینکه شادمانی چهطور با زدودنِ نشانههای مخالفتْ پایدار میماند، «در آن اتاق، افرادِ دیگر را افسرده میکند».
خوشیکُشهای فمینیستی (و دیگر سوژههای خودسر)، ترجمهی حمید پرنیان
از کی سیاست تبدیل به مبارزهای شده بر سر این که چه کسانی حق دارند به نام عشق خود را مجری عشق بنامند؟ این چه نوع طرفداری از عشق است که از برخی حمایت کنی و با برخی دیگر خصومت؟
فاشیسم یا همان عشق، ترجمهی حمید پرنیان
مشروعیت جنگ از «مشروعیت» ضرر و زیانرساندن به دیگران حاصل میشود. «بیعدالتی» جنگ و بیعدالتیهایی که مشروعیتشان را از رسالت عاشقانه جنگ میگیرند، وابسته به طرد دیگران و عدم واکنش احساسی به درد و غم آنها است. اما چه میشود وقتی برای زندگیهای سوگواریناپذیر، سوگواری (دادخواهی) میشود، وقتی از دست رفتن آنها نه تنها حس از دست دادن که به نماد بیعدالتی در مورد از دست رفتگان بدل میشود؟ آیا سوگواری برای سوگواریناپذیرها تبدیل بیعدالتی به عدالت است؟
احساسات منصفانه، ترجمهی آتنا کامل
سفتی و سختی، غیبت عاطفه نیست بلکه جهتمندی عاطفی متفاوت نسبت به دیگران است. بدن سفت سفیدپوست از طریق واکنشهایش شکل گرفته است یعنی خشم علیه دیگران، به مثابه بدنی نمایان میشود که از دیگران جداست یا از آنها فاصله میگیرد. ما نباید در پی عواطف «در» بدنهای نرم باشیم. عواطف همه سطوح بدنها را شکل میدهند که از طریق تکرار کنشها طی زمان و از طریق جهتمندیها به سوی دیگران و دوری از دیگران شکل میگیرند. در واقع، توجه به عواطف میتواند به ما نشان دهد چگونه تمامی کنشها واکنش هستند در این معنا که کار ما برحسب ارتباط با دیگران شکل گرفته است.
سیاست فرهنگی عاطفه، ترجمهی سهراب فرنام
عدم آرامش، احساس عدم جهت مندی است: بدن فرد احساس میکند خارج از فضاست، احساس ناخوشایندی و بیخانمانی میکند. میدانم که احساس خیلی خوب داشتن، حسِ خارج ـ از ـ فضا ـ بودن و بیگانگی متضمن نوعی آگاهی دقیق و عمیق از سطح بدن فرد است که وقتی به مثابه سطح نمایان میشود که فرد نمیتواند در پوست اجتماعی سکنی گزیند که توسط برخی از بدنها و نه بدنهای دیگر شکل گرفته است. افزون بر این ممکن است از سوژههای کوییر «خواسته شود» که به افراد دگرجنسگرا احساس عدم آرامش ندهند و از نمایش نشانهها و علامتهای رابطه عاشقانهی کوییری اجتناب کنند که خودش یک احساس ناخوشایند است یعنی نوعی محدودیت بر آنچه فرد میتواند با بدن خودش و بدن دیگری در فضای اجتماعی انجام دهد. در دسترس بودن آرامش برای برخی بدنها ممکن است وابسته به کار دیگران و تحمل پنهانکاری باشد. آرامش ممکن است به مثابه شکلی از «بت وارگی احساس» عمل کند: برخی بدنها میتوانند آرامش «داشته باشند» تنها به مثابه نتیجهی کار دیگران، جایی که خود کار از دید پنهان است.
احساسات کوییر: طرح پرسش و احساس عدم آرامش، ترجمهی سهراب فرنام
با استفادۀ همزمان از این دو راهبرد ـ یعنی کوئیر کردن پدیدارشناسی و حرکت دادن نظریۀ کوئیر به سمت پدیدارشناسی ـ هدف من در این کتاب نشان دادن این امر است که بدنها چگونه به جنسیت، سکسوالیته و نژاد درمی آیند و چگونه در فضا به عنوان امتدادی وارد میشوند که میان «چپ» و «راست»، «پس» و «پشت»، «بالا» و «پایین» و نیز «دور» و «نزدیک» تمایز مینهند. به عبارت دیگر، آنچه در این کتاب ارائه شده است مدلی از این است که چگونه بدنها جهتمند میشوند از این جهت که چگونه زمان و مکان را به خود اختصاص میدهند.
پدیدارشناسی کوئیر، ترجمه و تلخیص از سهراب فرنام
اگر انگلیسی میدانید:
از مهمترین آثار سارا احمد که تاکنون به فارسی ترجمه نشده میتوان به سراغ کتابهای زیر رفت:
«شکایت» آخرین کاری پژوهشی سارا احمد است که در سپتامبر ۲۰۲۱ منتشر شده و با خشم او نسبت به شیوهی مواجههی دانشگاه با شکایت از آزار جنسی شروع میشود. آنطور که خود توصیف کرده است، شیوهی پژوهش در این کتاب «گوشکردن فمینیستی» است؛ گوشکردنی که به عقیدهاش میتواند فنّی باشد برای آموختن از شکایت: آموختن دربارهی مناسبات قدرت و کارکردهایی که شکایتکردن میتواند داشته باشد.
COMPLAINT!
«کارکردش چیست؟: دربارهی کارکردهای کارکرد» امتدادی از پژوهشهای سارا احمد دربارهی «وعدههای شادی» و «سوژههای خودآیین» است و به محدودیتهایی میپردازد که بر فضا اعمال شده تا برای برخی کارکردها و برخی کسان مناسب باشند و برای برخی نه و همچنین به این میپردازد که آموزش چگونه افراد را به کاربردی بودن و کارکرد داشتن تشویق میکند.
What′s the Use?
«فمینیستی زندگیکردن» با تلاش آتنا کامل و ایمان واقفی به فارسی ترجمه شده است اما متاسفانه با رد مجوز نشر، هنوز به مرحلهی انتشار نرسیده و در دسترس مخاطبان فارسیدان قرار نگرفته است. احمد در این کتاب نشان میدهد که چگونه نظریههای فمینیستی از دل زندگی روزمره بیرون کشیده شدهاند. او همچنین به راهحلهایی میپردازد که فمینیستهای برای حفظ خود در ناخوشیهای جهان به کار میگیرند: ایجاد حلقههای حمایتی.
LIVING A FEMINIST LIFE
نظرها
نظری وجود ندارد.