ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

رویارویی زنان با بحران کم‌آبی: رنج زیسته‌ای که مضاعف شده است

الهه امیری ـ من تجربه‌ی زیسته‌ی مردم با بحران آب را دیده و آن را تجربه کرده بودم و دیگر می‌دانستم که کم‌آبی از بزرگ‌ترین تهدیدها برای زندگی مردم در ایران است اما این را که چنین بحرانی زندگی برخی از افراد از جمله زنان را بیشتر از بقیه تحت‌تأثیر قرار داده دیگر با پوست و استخوانم می‌فهمیدم.

سال‌هاست فعالان محیط زیست و صاحب‌نظران این عرصه از بحران آب در ایران حرف می‌زنند و تداوم آن را منجر به از دست رفتن سرزمین ایران می‌دانند. ایران در حال تجربه مشکلات جدی آب است اما این تجربه برای همه‌ی مردم در مناطق مختلف به یک شکل اتفاق نمی‌افتد.

کم‌آبی و کمبود آب آشامیدنی اگرچه زندگی مردم در همه‌ی کشور را تهدید می‌کند با اینهمه خشکسالی‌های مکرر، برداشت بیش از حد آب‌های سطحی و زیرزمینی، خشک شدن دریاچه‌ها، رودخانه و تالاب‌ها، کاهش سطح آب‌های زیرزمینی، فرونشست زمین، کاهش کیفیت آب، فرسایش خاک، بیابان‌زایی و طوفان گرد و غبار زندگی هر گروه از مردم را به‌شکلی متفاوت تحت تاثیر قرار داده است. به عبارت روشن‌تر، زندگی کودکان، زنان، سالمندان، مردم ساکن در مناطق به حاشیه رانده شده و افرادی که در موقعیت‌های آسیب‌پذیرتری قرار دارند بیشتر از بقیه تحت تاثیر بحران آب قرار می‌گیرد.

من سال‌ها در شهرهایی از ایران زندگی کرده‌ام که مساله کم‌آبی یکی از رایج‌ترین مشکلات روزمره‌ی ما بوده است. تمام دوران دانشجویی و بخش زیادی از سال‌های پس از آن؛ زمانی که در زاهدان و بعدها که در کیش سکونت داشتم از نزدیک با این بحران روبه‌رو بودم. برای من که از تهران به زاهدان رفته بودم شاید رویارویی با مشکلی به نام «آب» در ابتدا بسیار دور از ذهن هم بود، اما این مشکل درست از نخستین روزهای شروع دوران دانشجویی‌ام آغاز شد و اثر منفی‌اش را حتی بر ساده‌ترین امور روزمره نشان داد.

بعدها که به تهران برگشتم در استفاده از آب صرفه‌جو شده بودم و هر بار که می‌دیدم کسی شیر آب را برای شستن ظرف یا مسواک زدن بیش از حد باز گذاشته صدای اعتراضم بالا می‌رفت و بی‌اختیار از مشکلات زنان در زاهدان برای شست‌وشوی ظرف‌ها و لباس‌ها و حتی حمام کردن و انجام امور نظافت و ... می‌گفتم. همیشه عذاب وجدان داشتم از اینکه امکانات لازم برای استفاده از آب سالم و آشامیدنی در اختیار مردم بسیاری از مناطق کشور قرار نمی‌گیرد و این عذاب وجدان باعث شده بود در استفاده از آب چنان صرفه‌جو شوم که اسباب خنده و تمسخر نزدیکان و دوستان شده بودم.

من تجربه‌ی زیسته‌ی مردم با بحران آب را دیده و آن را تجربه کرده بودم و دیگر می‌دانستم که کم آبی از بزرگ‌ترین تهدیدها برای زندگی مردم در ایران است اما این را که چنین بحرانی زندگی برخی از افراد از جمله زنان را بیشتر از بقیه تحت‌تاثیر قرار داده دیگر با پوست و استخوانم می‌فهمیدم.

وقتی از بحران کم‌آبی حرف می‌زنیم شاید برای خیلی‌ها قابل تصور نباشد که روزی فقط دو یا چهار ساعت امکان استفاده از آب یعنی چه! یعنی دشواری مدیریت زندگی روزمره، خیلی خلاصه بگویم یعنی چند برابر بقیه تلاش کردن برای انجام امور عادی و معمولی، یعنی زندگی روزمره آدم احتمالا زودتر از زندگی روزمره بسیاری دیگر شروع می‌شود و با اضطراب بسیار بسیار زیاد همراه است. یعنی زندگی عادی نداشتن، چرا که زندگی عادی یعنی هر زمان بخواهی شیر آب را باز کنی و میوه بشویی و غذایی درست کنی و لباس بشویی و حمام بروی و خانه را تمیز کنی. زندگی عادی یعنی بتوانی هر زمان نیاز داشتی نوار بهداشتی را عوض کنی و دوش بگیری و لباس زیرت را بشویی. یعنی کنار سینک ظرفشویی آشپزخانه‌ات همیشه بطری‌های آب و کاسه و تشت نباشد که مجبور باشی با آنها به شست‌وشوی ظرف‌ها و پختن غذا دست بزنی.

زندگی عادی یعنی چیزی که سالومه و الناز و مرضیه و زنانی دیگر در ماهشهر، اهواز، گمیشان، نیکشهر و بسیاری از مناطق دیگر از آن برخوردار نیستند. زنانی که در رویارویی با تبعیض‌های متعدد حتی در دست و پنجه نرم کردن با بحران آب هم بیش از بقیه تحت فشار هستند و در ابتدایی‌ترین امور زندگی روزمره بار اضافی بر دوش کشیده‌اند. از یکی از شمالی‌ترین نقاط ایران گرفته تا بلوچستان، از بندر گمیشان که زمانی به تالابی زنده و باشکوه شهره بود تا نیکشهر و چابهار که سال‌هاست از تبعیض‌های متعدد رنج می‌برند؛ پای صحبت زنان که نشستم موقعیت آنها را در مواجهه با بحران آب دشوار و تبعیض‌آمیز یافتم.

زنان و افزایش بار مسئولیت‌های خانگی

الناز، زن بلوچ ۳۶ ساله است و ساکن نیکشهر. به گفته او این شهرستان به دلیل مشکلات زیرساختی در تأمین آب شرب، با  بحران آب مواجه است و با وجود بارش های باران در چند ماه اخیر  که ذخیره‌سازی آب از طریق ساختن منابع می‌توانست به شکل قابل چشمگیری از مشکلات مردم در زمینه مصرف آب آشامیدنی کمک کند اما با بی‌توجهی مسئولان مربوطه، مردم در طول روز فقط در ساعات مشخصی به آب شرب دسترسی دارند. الناز می‌گوید که مردم برای ذخیره‌ی آب مجبورند از پمپ آب و منبع‌های محدود ذخیره آب استفاده کنند تا در طول روز آب اشامیدنی داشته باشند اما خیلی از خانواده‌ها برای تامین آب آشامیدنی روزانه دچار مشکل هستند و توانایی خریداری پمپ و منبع آب را ندارند. به دفعات اتفاق می‌افتد که در نیکشهر و توابع آن، آب مصرفی برای چند روز قطع می‌شود و تانکرهای حامل آب آشامیدنی به این مناطق می‌روند و مردم مجبورند از این تانکرها آب بخرند اما حتی آب تانکرها هم از نظر بهداشتی کیفیت مناسبی ندارند.

در چنین شرایطی الناز بر تاثیر بحران آب بر زندگی روزمره زنان تاکید می‌کند و می‌گوید:

اولین اتفاقی که می‌افتد این است که بحران آب آشامیدنی باعث افزایش بار مسئولیت‌های خانگی برای زنان می‌شود چون زنان اغلب مسئولیت تأمین آب خانواده را بر عهده دارند، خیلی وقت‌ها برای تأمین آب آشامیدنی، مجبور می‌شوند به چشمه‌ها یا منابع آب دورتر بروند، که این خودش وقت زیادی از آنها می‌گیرد. این روند ممکن است به مشکلات جسمی مثل خستگی و دردهای مفصلی منجر شود و باعث شود زنان وقت کمتری برای بقیه فعالیت‌ها از جمله مراقبت از بچه‌ها یا کارهای دیگر داشته باشند. کمبود آب نه تنها بر تامین نیازهای اولیه مثل آب آشامیدنی و شستشو تاثیر منفی گذاشته بلکه به کشاورزی هم آسیب زده است. 

افزایش بیماری‌های زنان بر اثر بحران کم‌آبی

علاوه بر همه اینها، بحران آب بر وضعیت سلامتی و بهداشتی زنان هم تاثیرگذار بوده و به گفته الناز باعث مشکلات بهداشتی و عفونت‌های دستگاه گوارش در زنان و کودکان شده است، ضمن اینکه این زنان هستند که اغلب مسئولیت پاکسازی و تصفیه آب را برعهده دارند. مرضیه، ۳۲ ساله از چابهار هم تجربه‌ای مشابه با تجربه الناز دارد. او می‌گوید:

شهرستان های کنارک و چابهار با وجود اینکه موقعیت ساحلی دارند، اما کمبود آب دارند چون به منابع آب شیرین وابسته هستند اما منابع آب شیرین به اندازه کافی برای این مناطق تامین نمی‌شود. حتی در بعضی منطقه‌ها منابع آب شور یا سنگین وجود دارد که قابل استفاده برای مصرف انسانی نیست اما از سر اجبار و چون منابع آب شیرین وجود ندارد ما مجبور می‌شوی در امور خانگی مثل شست‌وشوی لباس‌ها و ظرف‌ها و حتی برای حمام و سرویس بهداشتی از این آب شور و سنگین استفاده کنیم. بعضی از زن‌ها به‌خاطر عدم بهداشتی بودن آب تصفیه شده، ترجیح می‌دهند از فرودشگاه‌ها آب معدنی بخرند چون خیلی پیش آمده که زن‌ها به خاطر استفاده از آب آشامیدنی تصفیه شده سنگ کلیه و انواع مختلف بیماری‌های زنان گرفته‌اند. چیزی که من دیدم این است که خیلی از زن‌ها در منطقه ما و حتی کنارک بیماری‌های عفونی، سنگ کلیه و اختلال دستگاه گوارش دارند.

سالومه، زن ترکمن تجربه‌ای مشابه از مواجهه زنان با بحران آب دارد؛ زنانی که در بندر گمیشان زندگی می‌کنند. شهری در شمال ایران که تا همین اواخر به عنوان یک جاذبه توریستی شناخته می‌شد و یادگار دریانوردان باستانی. شهری در نزدیکی مرز ایران و ترکمنستان که همه ساکنان آن ترکمن و سنی هستند و در سال‌های اخیر به دلیل بحران خشکسالی در تالاب گمیشان آسیب‌های بسیار دیده‌اند. به گفته سالومه گمیشان به خاطر ماهیگیری و فروش خاویار مشهور بود اما سال‌هاست به خاطر بحران بی‌آبی و خشکی باتلاق، زندگی مردم آن زیر و رو شده است.

 او می‌گوید:

البته ما هیچ وقت توی این شهر آب تصفیه شده نداشتیم. یعنی من یادم هست حتی وقتی بچه بودم تانکرهای بزرگ بودند که برای آب آشامیدنی از آن‌ها استفاده می‌کردیم چون آب گمیشان همیشه آب شور بوده. زحمت مدیریت آب آشامیدنی هم همیشه با زن‌ها بود، من یادم هست چطور زن‌ها بچه‌ها را با چادر به پشتشان می‌بستند و از تانکرها آب می‌آوردند. حتی همان آب تصفیه شده هم بهداشتی نبود چون هربار یکی از شهر دیگری به گمیشان می‌رفت بعد که برمی‌گشت بیماری روده می‌گرفت. همین حالا هم بیماری‌های زنان و مثانه در این شهر زیاد است اما امکانات پزشکی کافی نیست چون شهر کلا خیلی محروم نگه داشته شده. 

زندگی فرسایشی زنان بر اثر کم‌آبی

به گفته سالومه، گمیشان کاملا ترکمن‌نشین است و مردم آن سنی هستند، به همین دلیل در مقایسه با دیگر شهرهای استان گلستان امکانات کمتری به آن اختصاص داده می‌شود. این روزها که آب شهر در ساعت‌های طولانی قطع می‌شود، تامین آب و مدیریت آن در خانه با زنان است. آسیب جدی به صنعت ماهیگیری و ایجاد بحران اقتصادی در گمیشان، مردان را که عمده مسئولیت تامین اقتصادی خانواده را برعهده داشتند به مهاجرت به شهرهای دیگر واداشته است.

بسیاری از مردان جوان در تهران و شهرهای دیگر کار می کنند و به گفته سالومه از طریق اشتغال در تاکسی اینترنتی، مبالغی را برای تامین امورات زندگی به دست زنان خانواده می‌رسانند. او توضیح می‌دهد:

در واقع بحران آب از دو نظر به زنها آسیب زده. یکی اینکه مدیریت بحران آب کلا با زن‌ها هست و این کار به‌خودی‌خود سخت است. اما به خاطر بحران اقتصادی و کوچ بیشتر مردها، کلا مدیریت امور زندگی و خانواده به دوش زن‌ها افتاده و زن‌ها علاوه بر ذخیره آب و کارهای روزمره که با سختی انجام می‌شود در خانه سوزن دوزی هم می‌کنند و  درآمد کمی هم از این طریق دارند. در واقع اقتصاد شهر نابودست و این زندگی زن‌ها را به‌مراتب سخت‌تر کرده است.

آنطور که سالومه تصویر می‌کند در گمیشان بیشتر خانه‌ها دو طبقه و چوبی هستند و چون در این شهر هرگز آب شیرین لوله‌کشی شده وجود نداشته همیشه نیاز بوده آب تصفیه شود. در نتیجه در هر خانه در ارتفاع بالایی از طبقه دوم یک تانکر فلزی و لوله‌کشی وجود دارد تا در ساعت‌هایی که آب قطع نیست در آن ذخیره شود. بزرگ و کوچک بودن تانکر به گفته سالومه به وضعیت اقتصادی هر خانواده بستگی دارد بنابراین هر خانه از میزان آب ذخیره شده سهم کم و بیش دارد. 

او می‌گوید:

وقتی آب نیست این زن‌ها هستند که ظرف‌های بزرگ را از آب تانکر پر می‌کنند، دبه‌های آب مورد نیاز آشپزخانه را جدا می‌کنند و می‌برند، و خب دوباره همان آب را باید برای خوردن بجوشانند چون اصلا بهداشتی نیست. عموما نمی‌توانند از ماشین لباسشویی استفاده کنند مگر اینکه شانس بیاورند یک ساعت‌هایی از نیمه‌شب مثلا آب وصل شود و بتوانند یکی دو ساعتی لباسشویی را راه بیندازند. 

در گمیشان، این زن‌ها هستند که از صبح که بیدار می‌شوند تا شب باید مشکل کم‌آبی را مدیریت کنند و یکی از بدترین موقعیت‌ها وقتی پیش می‌آید که یک زن نوزاد داشته باشد. سالومه می‌افزاید:

من همیشه وقتی می‌دیدم یک زن چطور دارد نوزادش را توی تشت آب تمیز می‌کند فکر می‌کردم این کار واقعا فرسایشی است. چون آب نیست که بچه را ببرند توی حمام و بشویند، باید تشت آب باشد و حتی مقدار آبی که مصرف می‌شود باید مدیریت شود. بدتر اینکه به خاطر بدتر شدن وضعیت اقتصادی شهر، سطح آموزش و بهداشت هم پایین آمده و ازدواج کودکان هم زیاد شده است. خب ببینید چقدر سخت است یک بچه پانزده ـ شانزده ساله که ازدواج کرده بخواهد بحران آب را در امور روزمره مدیریت کند، باردار شود، زایمان کند و از نوزاد در این وضعیت مراقبت کند.

شاید اسم گمیشان به گوش بسیاری از مردم هم نرسیده باشد، شاید آنها هم که این بندر را می‌شناسند هنوز تصویر یک منطقه توریستی رویایی را در ذهن داشته باشند، تصویری از بزرگترین سایت پرورش میگو در شمال کشور، تصویر تپه‌های ماهیگیری، تصویر «خوجاین گول» یکی از نقش‌های ابداعی که زنان این شهر بر قالی‌های بدیع و زیبا خلق می‌کنند... اما سالومه تصویر دیگری از زندگی روزمره زنان بندر گمیشان را در بحران کم آبی به تصویر می کشد. او می‌گوید:

شهر کثیف شده و بسیاری از جوی‌های آب شبیه باتلاق شده‌اند. و زن‌ها وضعیت زندگی‌شان با بی‌آبی مختل شده است. هر روز باید توی خونه باشی، مراقب باشی بچه‌ها زیاد آب مصرف نکنند تا تمام نشود ولی در عین حال باید بچه‌ها را تمیز نگه داری. برای یک درآمد ناچیز در این وضعیت سوزن‌دوزی هم بکنی که تازه این هم به خاطر سوء استفاده‌ای که مافیای وارد شده از تهران می‌کنند سود زیادی برای این ز‌ن‌ها ندارد. چون جنس را از این زن‌ها ارزان می‌خرند و در تهران چند برابر می‌فروشند و بیشتر زنان هم قدرت چانه‌زنی با واسطه‌ها را ندارند چون حتی زبان فارسی را به‌خوبی نمی‌دانند و زبان مسلط بر این معامله‌ها هم فارسی است!

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.