ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بازگشت به رفح: رویایی که به کابوس می‌ماند

برگردان: سیاوش شهابی

با اینکه ارتش اسرائیل به ده‌ها هزار آواره اجازه داده به شمال غزه بازگردند، حضور مداوم ارتش در رفح، در امتداد مرز مصر، و ادامه‌ی حملاتش به غیرنظامیانی که بازمی‌گردند، باعث شده که تنها شمار اندکی جرأت کنند راهی خانه‌های خود در جنوب غزه شوند.

هشت ماه پس از آن‌که اسرائیل به جنوبی‌ترین شهر غزه، رفح، حمله کرد و بیش از یک میلیون فلسطینی را با زور آواره ساخت، آتش‌بس به برخی از ساکنان سابق این شهر امکان بازگشت داده است. اما برخلاف شمال غزه که عقب‌نشینی نسبتاً سریع و کامل نیروهای اسرائیلی به ده‌ها هزار آواره اجازه داد تا به محله‌های ویران‌شده‌ی خود برگردند، حضور مداوم ارتش در رفح، در امتداد مرز مصر، و ادامه‌ی حملاتش به غیرنظامیانی که بازمی‌گردند، باعث شده که تنها شمار اندکی جرأت کنند راهی خانه‌های خود شوند.

به گفته‌ی وزارت بهداشت غزه، از ۱۹ ژانویه، یعنی آغاز آتش‌بس، نیروهای اسرائیلی ۸۰ فلسطینی را در سراسر نوار غزه کشته‌اند. ۶۰ نفر از این کشته‌شدگان در همان روز نخست جان خود را از دست دادند، زمانی که اسرائیل اجرای توافق را برای چند ساعت به تأخیر انداخت، و مشخص نیست چه تعداد از قربانیان پیش یا پس از اجرایی شدن آتش‌بس کشته شده‌اند. از این ۸۰ نفر، نیمی فقط در رفح جان باخته‌اند.

یکی از کشته‌شدگان، حسن عیسی ابو شرح، جوان ۲۴ ساله‌ای از محله‌ی شابوره‌ی رفح بود. دخترعموی او، امانی، گفت که ابو شرح به خانواده توصیه کرده بود چند روزی صبر کنند و برنگردند، «چون ارتش [اسرائیل] همیشه به ما خیانت می‌کند.» اما خودش در روز سوم آتش‌بس تصمیم گرفت به خانه برگردد تا وضعیت را بررسی کند و آن را برای بازگشت خانواده آماده کند. امانی گفت: «خانه به‌شدت آسیب دیده بود. فقط ستون‌ها و سقف سالم مانده بودند، ولی همه‌ی دیوارها تخریب شده بودند.»

امانی تعریف کرد که همان هنگام بازدید، ابو شرح توسط یک تک‌تیرانداز اسرائیلی هدف گلوله قرار گرفت و در شرایطی که هنوز برای خانواده نامشخص است، جان باخت. او در حالی که به‌شدت مجروح بود به بیمارستان منتقل شد، اما صبح روز بعد بر اثر جراحاتش جان داد. امانی گفت: «همه ما در شوک هستیم. او پسر ارشد خانواده بود، جوانی بلندپرواز. با زحمت زیاد به‌عنوان معلم خصوصی زبان انگلیسی کار می‌کرد تا به خانواده‌اش کمک کند.»

پس از کشته شدن ابو شرح، شهرداری رفح به سایر ساکنان هشدار داد که برای حفظ جانشان از بازگشت به این منطقه خودداری کنند. امانی گفت: «متأسفانه نمی‌دانیم کدام مناطق خطرناک هستند، چون ارتش هنوز آنجا حضور دارد.»

شهردار رفح، دکتر احمد الصوفی، گفت که نیروهای اسرائیلی مستقر در نزدیکی مرز همچنان به سوی فلسطینی‌هایی که در روزهای اخیر تلاش کرده‌اند به شهر بازگردند، شلیک می‌کنند. او گفت:

هنوز در برخی مناطق خودروهای نظامی اسرائیل حضور دارند و به غیرنظامیان تیراندازی می‌کنند. به همین دلیل از مردم خواسته‌ایم تا زمانی که اوضاع تثبیت نشده، برنگردند.

او همچنین هشدار داد که «فقدان کامل زیرساخت‌ها» خطری مضاعف برای کسانی است که قصد بازگشت دارند.

الصوفی با اشاره به چالش‌های عظیمی که بازسازی غزه در پیش دارد، گزارش داد که منطقه غربی رفح «بیش از ۹۰ درصد تخریب شده» و مناطق مرزی جنوبی «کاملاً از بین رفته‌اند.»

او گفت که حدود ۱۵۰ هزار نفر از ساکنان رفح بی‌خانمان شده‌اند. برای اسکان آن‌ها باید ۵۰ هزار واحد مسکونی ساخته شود که دست‌کم پنج سال زمان می‌برد. او بر ضرورت راه‌حل‌های موقت، مانند واحدهای مسکونی سیار، تأکید کرد.

الصوفی افزود:

ما به‌طور مستقل و با امکانات محدود شروع به باز کردن خیابان‌هایی کرده‌ایم که زیر آوار مسدود شده‌اند. برای ادامه کار به سوخت و قطعات یدکی نیاز داریم و برای برداشتن سقف‌های سنگین ساختمان‌های فروریخته، تجهیزات سنگین می‌خواهیم. همچنین باید زیرساخت‌ها را، به‌ویژه شبکه آب، تعمیر کنیم تا مردم بتوانند به خانه‌هایشان برگردند. تمام تیرهای برق و ارتباطات کاملاً نابود شده‌اند. برای بازگرداندن زندگی به رفح، به کمک کشورهای دیگر نیاز داریم.

دکتر محمد المغیر، یکی از مقامات ارشد دفاع مدنی غزه، توضیح داد که حتی مناطق تخلیه‌شده از حضور نیروهای اسرائیلی نیز همچنان بسیار خطرناک هستند. او گفت: «پس از عقب‌نشینی ارتش اسرائیل، تیم‌های ما در خیابان‌ها اشیای مشکوک و مقدار زیادی مواد منفجره عمل‌نکرده پیدا کردند.» به همین دلیل، تیم او ناچار شد عملیات جست‌وجوی اجساد قربانیان حمله اسرائیل به رفح در ماه مه گذشته را متوقف کند. او افزود: «بیشتر آنچه پیدا کردیم، بقایای سوخته و اسکلت‌های زغالی بود.»

نشریه +۹۷۲ از ارتش اسرائیل درباره قتل ابو شرح درخواست پاسخ کرد، اما سخنگوی ارتش گفت که تا زمانی که مختصات دقیق محل حادثه ارائه نشود، نمی‌تواند اظهار نظر کند؛ اطلاعاتی که به دلیل خطرات موجود در منطقه، امکان دسترسی به آن وجود نداشت.

«آخر دنیا را دیدیم»

با وجود خطرات، برخی از ساکنان رفح پس از آغاز آتش‌بس به خانه‌های خود بازگشته‌اند، به امید آنکه نخستین گام را برای بازسازی زندگی‌شان بردارند. اما ویرانی‌ای که در این شهر، که پیش از جنگ نزدیک به ۳۰۰ هزار فلسطینی را در خود جای داده بود، با آن روبه‌رو شدند، بسیاری را در بهت و ناباوری فرو برده است.

یکی از آن‌ها منال سلیم، مادر ۴۹ ساله‌ی هشت فرزند است که اندکی پس از آغاز حمله‌ی اسرائیل، همراه خانواده‌اش رفح را ترک کرد. به محض برقراری آتش‌بس، پسر ۲۰ ساله‌اش، عصام، به خانه بازگشت تا وضعیت را بررسی کند. منال تعریف کرد: «به او زنگ زدم و گفتم زود برگردد، چون منطقه هنوز خطرناک است، اما تنها چیزی که شنیدم صدای گریه‌اش بود.» عصام به او گفته بود: «کل خانه ویران شده»، و از مادرش خواسته بود گوشی را قطع نکند، چون احساس می‌کرد قلبش درد گرفته و ممکن است بیهوش شود.

پس از این مکالمه، منال تصمیم گرفت همراه دیگر فرزندانش خودش به خانه برگردد و از نزدیک ببیند چه بر سرش آمده است. او گفت: «چیزی که می‌دیدم را باور نمی‌کردم. نمی‌توانستم باور کنم این همان جایی است که در آن زندگی می‌کردم. کل خانه ویران شده بود. هیچ چیزی از آن باقی نمانده بود.»

مانند دیگر بازگشتگان و مقام‌های غزه که با +۹۷۲ صحبت کردند، منال نیز شاهد تیراندازی نیروهای اسرائیلی از مواضعشان در امتداد مرز مصر بود؛ منطقه‌ای که به «محور فیلادلفی» معروف است و در جنوب غربی شهر امتداد دارد. او گفت: «ارتش اسرائیل هنوز در رفح است. وقتی برای دیدن خانه‌مان رفتیم، صدای گلوله‌باران را می‌شنیدیم.»

منال، که همسرش در اوج همه‌گیری کوویدـ۱۹ جان باخت، نه فقط ویرانی خانه بلکه نابودی خاطرات خانوادگی و آینده‌ی فرزندانش را سوگواری می‌کند. او گفت:

به‌عنوان یک مادر، آن‌قدر گریه کرده‌ام که دیگر نای گریه کردن ندارم. بیش از ۲۵ سال کار کردم تا این خانه را بسازم. یک سالن زیبایی باز کردم که دخترانم در آن کار می‌کردند و یک فروشگاه کرایه‌ی لباس عروس که پسرانم در آن مشغول بودند. فکر می‌کردم آینده‌شان را تأمین کرده‌ام و راهی برای ساختن زندگی‌شان پیش پایشان گذاشته‌ام. حالا باید در شرایطی غیرممکن دوباره کار را از صفر شروع کنم.

منال ادامه داد:

دختر ۱۱ ساله‌ام، سارا، وقتی خانه را دید، بی‌وقفه گریه می‌کرد. وقتی آواره شدیم، همه‌ی وسایلمان را در یک اتاق گذاشتیم. وقتی برگشتیم، دیدیم که یک گودال عمیق به جای آن مانده است و وسایل داخلش افتاده. بچه‌هایم تلاش کردند هر چه می‌توانند از زیر خاک و آوار بیرون بکشند. وقتی چند وسیله پیدا کردند، خوشحال شدند.

محله تل السلطان، جایی که خانه منال سلیم روزگاری در آن ایستاده بود، یکی از ویران‌ترین مناطق رفح است. او گفت:

همه همسایه‌ها در شوک بودند. اشغالگری [اسرائیل] دیگر هیچ معنایی برای زندگی در اینجا باقی نگذاشته است. نه مدرسه‌ای مانده، نه دانشگاهی، نه هیچ زیرساختی. ما چه کرده‌ایم که مستحق این هستیم؟ ما غیرنظامی بودیم، زندگی داشتیم، آینده داشتیم، و آن‌ها آن را نابود کردند. ما پایان دنیا را در تل السلطان دیدیم.

در میان این ناباوری و ویرانی، سلیم و خانواده‌اش در کنار آوار خانه‌شان چادری برپا کردند، اما باران خیلی زود آن‌ها را مجبور کرد تا به اردوگاه آوارگان در دانشگاه الاقصی، نزدیک خان یونس، بازگردند. با این حال، سلیم تأکید کرد که قصد دارند به محله‌ی قدیمی‌شان برگردند.

«ارتش هنوز غیرنظامیان را هدف قرار می‌دهد»

مها عیسی، ۳۷ ساله، که او نیز از محله تل السلطان آواره شده بود، در روز دوم آتش‌بس به خانه‌ی خانوادگی‌شان سر زد. او گفت: «فکر می‌کردم رنجی که بیش از هفت ماه در چادرها کشیدم، با بازگشت به خانه تمام می‌شود، اما وقتی برگشتم، از چیزی که دیدم شوکه شدم.»

عیسی، مادر دو کودک، که از زمان حمله اسرائیل به رفح در اردوگاه آوارگان در منطقه ساحلی المواسی زندگی می‌کرد، گفت که وضعیت محله‌اش او را دچار «شوک و افسردگی» کرده است.

او با اندوه گفت:

خانه‌ی من، خانه‌ی خانواده‌ی همسرم، و خانه‌ی همسایه‌هایمان، همه کاملاً ویران شده‌اند. آینده‌ی فرزندانم نابود شد، تنها به این دلیل که تحت اشغالی زندگی می‌کنیم که ما فلسطینی‌ها را از صمیم قلب دشمن می‌داند. احساس می‌کنم گم شده‌ام و نمی‌دانم باید چه کنم. نمی‌دانم آیا آینده‌ای برای ما وجود دارد یا دیگر توانی برای ادامه دادن داریم.

عیسی می‌گوید وقتی به محله‌ی سابقشان برگشتند بچه‌هایش که زیر هفت سال دارند، از دیدن این ویرانی وحشت‌زده شدند. لباس‌هایش را می‌کشیدند و از او می‌خواستند که به چادر برگردند.

او همچنین شاهد ادامه حملات نیروهای اسرائیلی، علی‌رغم آتش‌بس ادامه داشت:

ارتش هنوز به تل السلطان گلوله شلیک می‌کند و غیرنظامیانی را که برای دیدن خانه‌هایشان می‌روند، هدف قرار می‌دهد. نمی‌دانم دیگر چه از ما می‌خواهند.

برخلاف منال سلیم، مها عیسی گفت که دیگر قصد ندارد پس از آنچه دیده است، برای مدت طولانی به رفح بازگردد. او گفت: «من در همان چادر می‌مانم. تل السلطان وضعیتی دارد انگار که یک زلزله‌ی عظیم یا یک بمب اتمی آن را نابود کرده باشد. هیچ آبی نیست، هیچ چیزی نیست. خیابان‌ها پر از آوار شده‌اند.»

او ادامه داد:

همان جایی که در آن به دنیا آمدم، بزرگ شدم، و فرزندانم را هم به دنیا آوردم، حالا برایم غریبه شده است ـ دیگر آن را نمی‌شناسم. بدترین روزهای زندگی‌ام را در چادر گذراندم و صبر کردم تا به خانه‌ام برگردم، اما این رؤیا حالا تبدیل به یک کابوس شده است.

«روی ویرانه‌های خانه‌ام زندگی خواهم کرد»

آیا المدلل، ۳۳ ساله گفت از زمانی که پس از حمله‌ی اسرائیل در ماه مه گذشته آواره شدند او و خانواده‌اش «هیچ‌وقت نتوانستند به زندگی در چادر عادت کنند». آن‌ها در همان روز نخست آتش‌بس سعی کردند به رفح بازگردند، اما آنچه در مسیر دیدند، گیج‌کننده بود: «به‌خاطر شدت ویرانی، دیگر خیابان‌ها را نمی‌شناختم.»

المدلل گفت که وقتی به رفح رسیدند، صدای شلیک گلوله‌های پراکنده را می شنیدند:

احساس نمی‌کردم که در وضعیت آتش‌بس هستیم. ارتش در محور فیلادلفی مستقر است و در تمامی مناطق رفح تیراندازی می‌کند. ما می‌خواهیم که ارتش به‌طور شفاف بگوید که مناطق امن کجا هستند.

خطر جانی باعث شد که خانواده‌ی او تصمیم بگیرد به اردوگاه آوارگان در المواسی بازگردد، اما المدلل تأکید کرد که می‌خواهد هرچه زودتر به رفح برگردد:

خانه‌ام ویران شده و زمین را ارتش با بولدوزر صاف کرده، اما می‌خواهم برگردم و در رفح بمانم. چرا مردم شمال توانستند به خانه‌هایشان برگردند، اما ما در جنوب حتی به محله‌هایمان هم نمی‌توانیم نزدیک شویم؟

سالم اشرف، ۵۰ ساله، نیز پس از اجرایی شدن آتش‌بس به خانه‌اش در تل السلطان بازگشت، اما آن را ـ و کل محله را ـ در میان ویرانه‌ها یافت. او گفت:

ماه‌ها آوارگی را تحمل کردم، با این امید که روزی به خانه برگردم، در اتاق خواب خودم استراحت کنم، و به زندگی عادی‌ام بازگردم. اما وقتی برگشتم، جز خرابه چیزی ندیدم. همسایه‌ام را در آغوش گرفتم و با هم، تلخ گریستیم.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.