زنان کجای مذاکرههای صلح ایستادند؟
نگاهی به فعالیتهای زنان در روند گفتوگوهای صلح در ترکیه
سوما نگهدارینیا در این مقاله نگاهی به فعالیتهای زنان در روند گفتوگوهای صلح در ترکیه داشته است.

منبع: شاتراستاک
مذاکرههای صلح در نگاه نخست، اغلب تصویر گفتوگویی میان نخبگان سیاسی را به ذهن متبادر میکند. نمایندگان ارشد دولتها و گروههای درگیر که در اتاقهای بسته و پشت میزهای رسمی، با اسناد و توافقنامهها به مصاف یکدیگر میروند. اما حقیقت صلح، چیزی فراتر از این تصویر محدود و نخبهمحوراست که در بطن جامعه و در تلاشهای مردمانی نهفته است که کمتر دیده میشوند و زنان اغلب به عنوان بخشی از این تصویر نادیده در روند صلحسازی در سایه میمانند. در جهانی که درگیریها و جنگها پیوسته چهره تاریخ بشر را شکل دادهاند، نقش زنان در فرآیندهای صلح اغلب به اشتباه و بهطور ناعادلانه تنها به تصویر قربانیان منفعل یا سوگوارانی که پس از ویرانیها به میدان آمده و به عزاداری میپردازند، محدود شده است. این دیدگاه، که ریشه در ساختارهای مردسالار و نظامیگری دارد، زنان را از جایگاه کنشگران فعال در ایجاد صلح محروم میکند و توانایی آنها را برای میانجیگری، بازسازی و تغییر نادیده میگیرد با این حال، تجربههای تاریخی و معاصر در نقاط مختلف جهان نشان میدهد که زنان نه تنها میتوانند در به دست آوردن صلح نقشی محوری داشته باشند، بلکه بارها با شجاعت، خلاقیت و پایداری این نقش را به اثبات رساندهاند. این تلاشها، که از مقاومت در برابر خشونت تا سازماندهی جوامع برای آشتی را در بر میگیرد، ضرورت بازتعریف جایگاه زنان در صلحسازی را آشکار میکند و این واقعیت را برجسته میسازد که صلح پایدار بدون حضور فعال آنها نه تنها ناقص، بلکه دستنیافتنیاست؛ چرا که زنان، برخلاف ساختارهای مردانهای که اغلب جنگ را هدایت میکنند، از شبکههای اجتماعی و عاطفی برخوردارند که میتوانند به ابزاری برای صلحسازی بدل شوند.
این ظرفیت در توانایی آنها برای گذر از سوگواری به کنشگری نهفته است؛ آنها نهتنها رنج را تحمل میکنند، بلکه با تکیه بر آن، راههایی برای پایان دادن به خشونت و بازسازی جوامع مییابند.
یکی از برجستهترین نمونههای جهانی، تلاش زنان لیبریا در سال ۲۰۰۳ است که به پایان جنگ داخلی این کشور کمک کرد. در اوج درگیری میان نیروهای دولتی و شورشیان، که بیش از ۲۵۰,۰۰۰ کشته برجای گذاشته بود، زنان لیبریایی به رهبری لیماه گوبی، جنبش «زنان صلحخواه لیبریا» را راهاندازی کردند. آنها با پوشیدن لباسهای سفید و تجمع در بازارها و خیابانهای مونروویا، با حضور هزاران نفر خواستار پایان جنگ شدند و با تحصن در مقابل سالن مذاکرههای صلح در غنا، طرفهای درگیر را تحت فشار گذاشتند تا به توافق برسند. این زنان، که بسیاریشان فرزندان و همسرانشان را از دست داده بودند، با استفاده از آوازها و دعاهای جمعی نهتنها سوگواری کردند، بلکه با میانجیگری فعال، توافق صلح را ممکن ساختند و نشان دادند که میتوانند از جایگاه قربانی به تصمیمگیرندگان صلح گذر کنند. در کلمبیا نیز زنان در توافق صلح ۲۰۱۶ میان دولت و نیروهای مسلح انقلابی نقشی کلیدی داشتند. گروههایی مثل «زنان برای صلح» با سازماندهی کارگاهها و جلسههایی در مناطق روستایی، که صدها نفر در آنها شرکت کردند، مطالبههایی چون حفاظت از حقوق قربانیان و بازسازی اجتماعی را به میز مذاکره بردند. این تلاشها که با حضور زنان در کمیتههای حقیقتیابی و بازسازی همراه بود، به توافقی منجر شد که برابری جنسیتی را بهعنوان اصلی اساسی به رسمیت شناخت.
نمونههای دیگر از تلاش زنان برای صلح را میتوان در رواندا پس از نسلکشی ۱۹۹۴ که از طریق «انجمن بیوههای نسلکشی» هدایت میشد و یا در ایرلند شمالی و گروه «ائتلاف زنان ایرلند شمالی» در سال ۱۹۹۶ دنبال کرد. در همین راستا قطعنامه ۱۳۲۵ شورای امنیت سازمان ملل در سال ۲۰۰۰، که خواستار حضور برابر زنان در صلحسازی شد، تلاشی بود برای تاکید بر اهمیت حضور زنان در روند ایجاد صلح در جوامع؛ هرچند که با گذشت بیش از دو دهه هنوز زمینههای اجرای آن ناکافی است. اما با وجود تمام این موانع زنان بارها نشان دادهاند که میتوانند با مقاومت و خلاقیت، نقشی فعال در به دست آوردن صلح ایفا کنند تلاشهایشان باید بهعنوان بخشی ضروری از صلحسازی به رسمیت شناخته شود.
در این چارچوب و برای روشن شدن نقش زنان در مسیر گفتوگوهای صلح میان نیروهای کُرد و دولت ترکیه که در ماه فوریهی امسال و پس از وقفهایی ۱۰ ساله از سرگرفته شد، من به سراغ زنانی رفتم که در اشکال مختلف در این پروسه همکاری داشتهاند تا از خلال صحبتهایشان و با واکاوی نقش آنها در مسیر گفتوگوهای صلح برای این پرسش پاسخی بیابم که «نقش زنان در سالها گفتوگو برای صلح چه بوده؟» حاصل این گفتوگوها نوشتار بلندی ست که در ادامه میخوانید، بیش از دوازده زن کُرد و تُرک عضو در انجمنها، کمپینها و گروهای خواهان صلح درتهیهی این نوشتار به من کمک کردند تا نگاه دقیقی داشته باشیم به تلاشی که در پنج دههی گذشته از سوی زنان و برای برقراری صلح صورت گرفته؛ اما قبل از تشریح این تلاشها بهتر است نگاه کوتاهی داشته باشم به این مساله که اصلا منازعههای هویتی در این جغرافیا از کجا آغاز شد؟
آغاز منازعههای هویتی
منازعههای هویتطلبانه کردها در ترکیه پس از تأسیس جمهوری ترکیه در سال ۱۹۲۳، بهعنوان یکی از پیچیدهترین و طولانیترین چالشهای این کشور، ریشه در سیاستهای ملیگرایانهای دارد که با هدف ایجاد هویتی یکپارچه و ترکمحور، هویتها و فرهنگهای غیرترک، از جمله کردها، را به حاشیه راند. با روی کار آمدن جمهوری به رهبری مصطفی کمال آتاتورک، رویکردی سختگیرانه برای همگونسازی قومی و فرهنگی آغاز شد که زبان، فرهنگ و حتی وجود کردها را بهعنوان یک گروه متمایز انکار میکرد. این سیاستها، که با شعارهایی مثل «ترکی صحبت کن!» همراه بود، نهتنها زبان کردی را در فضاهای عمومی و خصوصی ممنوع کرد، بلکه هرگونه ابراز هویت کردی را بهعنوان تهدیدی علیه وحدت ملی تلقی نمود. در این دوره، کردها، که جمعیتی قابلتوجه در شرق و جنوب شرق ترکیه داشتند، به «ترکهای کوهی» تقلیل یافتند؛ اصطلاحی که هویت مستقل آنها را نفی میکرد و زمینهساز فشارهای گستردهای شد که از تبعیض اجتماعی تا سرکوب خشونتآمیز را در بر میگرفت.
ممنوعیت زبان کردی یکی از بارزترین نمودهای این خفقان بود. پس از تأسیس جمهوری، استفاده از زبان کردی در آموزش، رسانهها و حتی مکالمههای روزمره بهطور رسمی ممنوع شد و کسانی که به این زبان سخن میگفتند یا مطالبی منتشر میکردند، با بازداشت و مجازات روبهرو میشدند. این سیاست بخشی از پروژه بزرگتر «ترکسازی» بود که آتاتورک و پیروانش آن را برای متحد کردن کشور زیر یک هویت واحد ضروری میدانستند. مدارس کردی تعطیل شدند، نامهای کردی روستاها و شهرها به ترکی تغییر یافت و پوشیدن لباس سنتی کردی ممنوع شد. این فشارها، که با تبعیض اقتصادی و سیاسی در مناطق کردنشین همراه بود، حس محرومیت و بیعدالتی را در میان کردها تقویت کرد و زمینه را برای ظهور جنبشهای هویتطلبانه فراهم نمود. کردها، که قرنها در این مناطق زندگی کرده بودند و فرهنگی غنی با زبان، ادبیات و سنتهای خاص خود داشتند، این سیاستها را نهتنها حمله به هویتشان، بلکه تلاشی برای محو کامل حضورشان در تاریخ و جغرافیای ترکیه میدیدند.
شورشهای کردها در دهههای اولیه جمهوری، پاسخی مستقیم به این خفقان بود. اولین قیام بزرگ، شورش شیخ سعید پیران در سال ۱۹۲۵، تنها دو سال پس از تأسیس جمهوری رخ داد. این شورش، که ریشه در نارضایتی از سیاستهای ترکسازی و سرکوب مذهبی داشت، با خواست خودمختاری و احیای هویت کردی همراه بود. شیخ سعید، که رهبری مذهبی و اجتماعی داشت، هزاران نفر را در مناطق کردنشین، بهویژه در دیاربکر، بسیج کرد، اما دولت با اعزام نیروهای نظامی و استفاده از نیروی هوایی، این قیام را بهسرعت سرکوب کرد. صدها نفر کشته شدند، شیخ سعید و دهها تن از یارانش اعدام شدند، و روستاهای کردی به آتش کشیده شد. این سرکوب خونین، که با تخریب گسترده و آوارگی همراه بود، الگویی برای واکنش دولت به شورشهای بعدی شد. در سال ۱۹۳۰، شورش آرارات در منطقه آغری رخ داد که با رهبری احسان نوری، هدف تشکیل یک دولت کردی مستقل را دنبال میکرد. این قیام نیز با خشونت شدید سرکوب شد و هزاران نفر کشته یا آواره شدند. سپس، در سالهای ۱۹۳۷-۱۹۳۸، شورش درسیم (تونجلی امروزی) به رهبری سید رضا شکل گرفت که به یکی از خونینترین سرکوبها در تاریخ جمهوری منجر شد. دولت با بمباران هوایی، استفاده از گاز شیمیایی و کشتار جمعی، بیش از ۱۳,۰۰۰ نفر را قتلعام کرد و دهها هزار نفر را آواره نمود. این دههها، که به «دهههای کشتار و شورش» معروف شدند، نشاندهنده چرخهای از مقاومت کردها و سرکوب دولت بود که هر بار با شدت بیشتری تکرار میشد.
از اواخر دهه ۱۹۳۰ تا دهههای بعدی، این چرخه به «دهههای سرکوب» تحول یافت؛ دورهای که در آن شورشهای مسلحانه بزرگ کاهش یافت، اما فشارهای سیستماتیک و خفقان سیاسی-فرهنگی شدت گرفت. پس از شورش درسیم، دولت ترکیه سیاستهای سختگیرانهتری برای جلوگیری از تکرار قیامها اتخاذ کرد. مناطق کردنشین تحت کنترل نظامی قرار گرفتند، مهاجرت اجباری به مناطق ترکنشین اعمال شد و تبعیض اقتصادی با هدف تضعیف جوامع کردی تشدید گردید. در این دوره، هرچند شورشهای گسترده کمتر دیده میشد، اما سرکوب به شکلی روزمره و نهادینه در زندگی کردها حضور داشت. فعالان کردی که بهدنبال احقاق حقوق فرهنگی یا سیاسی بودند، دستگیر، زندانی یا تبعید میشدند و احزاب کردی بهطور مداوم ممنوع اعلام میشدند. این خفقان، که با نظارت شدید و سانسور همراه بود، حس هویتطلبی را در میان کردها نه تنها خاموش نکرد، بلکه بهصورت زیرزمینی تقویت کرد. در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، با وجود برخی گشایشهای محدود در سیاست ترکیه، مانند قانونی شدن چند حزب، کردها همچنان از حقوق اولیه محروم بودند و هر تلاش برای سازماندهی با سرکوب مواجه میشد. این وضعیت، زمینه را برای ظهور جنبشهای مدرنتر، مثل حزب کارگران کردستان در دهههای بعدی فراهم کرد، این سرکوبها در آستانه کودتای نظامی ۱۹۸۰ به اوج خود رسید. در سالهای منتهی به کودتا، تنشها در مناطق کردنشین به دلیل رشد آگاهی سیاسی و فعالیتهای چپگرایانه و کردی افزایش یافته بود و دولتهای پیش از کودتا، که با بیثباتی سیاسی و اقتصادی دستوپنجه نرم میکردند، کردها را بهعنوان تهدیدی مضاعف میدیدند و سرکوب را شدت بخشیدند. کودتای ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰، به رهبری ژنرال کنعان اورن، نقطه عطفی در تاریخ سرکوب کردها بود. پس از کودتا، حکومت نظامی در سراسر کشور، بهویژه در شرق و جنوب شرق، برقرار شد، هزاران نفر، از جمله فعالان کرد، دستگیر شدند و کودتا نهتنها هرگونه فعالیت سیاسی کردی را غیرقانونی کرد، بلکه با اعدام، تبعید و پاکسازی فرهنگی، تلاش کرد هر نشانهای از هویت کردی را از بین ببرد. این سرکوب گسترده، که با تخریب روستاها و مهاجرت اجباری همراه بود، فرم و الگوی دهههای بعدی مبارزهی کردها را شکل داد و نشان داد که سیاستهای خفقان و کشتار، به جای حل مساله کردها، آن را عمیقتر و پیچیدهتر کرده است.
جنبش زنان کُرد و ورود مستقل زنان به منازعههای هویتطلبانه
جنبش زنان کرد در دوران جمهوری ترکیه، بهویژه از دهه ۱۹۷۰، بهعنوان بخشی از مبارزه گستردهتر کردها علیه ستم ملی و تبعیض جنسیتی، گامهایی مهم برداشت. در این میان، تأسیس انجمن زنان کُرد دموکرات انقلابی در سال ۱۹۷۹ در دیاربکر نقطه عطفی بود که این انجمن را به نخستین سازمان رسمی زنان کرد در ترکیه تبدیل کرد. (DDKAD) پیش از این، از سال ۱۹۱۹ و تأسیس «انجمن تعالی زنان کرد»، زنان کرد نتوانسته بودند سازماندهی منسجم و مستقلی داشته باشند و تلاشهای پراکندهشان اغلب تحت سایه سرکوبهای دولتی یا ساختارهای مردسالار جامعه محو شده بود. اما انجمن زنان کرد دموکرات انقلاب با هدف دفاع از حقوق زنان کرد، مبارزه با نابرابری جنسیتی و پیشبرد آرمانهای دموکراتیک و انقلابی و تحت تأثیر انجمن فرهنگی دموکراتیک انقلابی و جنبشهای چپگرای دهه ۱۹۷۰، به میدان آمد. این انجمن با گردآوری حدود ۱۵۰ عضو اولیه در دیاربکر، زنان جوان را سازماندهی کرد و با برگزاری تظاهرات، مانند راهپیمایی سال ۱۹۷۸ در سیورک با حضور نزدیک به هزار زن و نیز رویدادهای فرهنگی، نظیر برنامه روز جهانی زنان در ۱۰ مارس ۱۹۷۹ با مشارکت ۴۰۰ نفر، صدای زنان کرد را پس از سالها خاموشی دوباره و البته با هدفم بارزهای دوجانبه بلند کرد این انجمن از یک سو علیه سرکوب هویت کردی توسط دولت جمهوری و از سوی دیگر علیه ساختارهای مردسالار درون جامعه کُردی شروع به فعالیت کرد اما این تلاشها با کودتای نظامی ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰ به چالش بزرگی برخورد. فعالیتهای این انجمن نیز همچون سایر نهادها متوقف شد و اعضای آن، از جمله هالیده دوندار دستگیر و به زندان فرستاده شدند. زندان شماره پنج دیاربکر، که در سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۴ به مرکزی برای شکنجههای فراقانونی تبدیل شد، تجربهای تلخ برای هالیده و دیگر زنان زندانی رقم زد. شکنجههای جسمی و روانی، از جمله خشونت جنسی و تحقیر، بخشی از زندگی روزمره این زنان بود و هالیده بعدها به عنوان بخشی از فعالیتهایش علیه سرکوب دولتی علیه زنان کُرد روایت کرد که در زندان دیاربکر و به عنوان بخشی از شکنجهی جنسی او را مثله کردند و بخشی از رحم و تخمدانهایش را در یک عمل جراحی در بیمارستان نظامی زندان شماره پنج دیاربکر از بدن او خارج کردند.
فراز و نشیبهای فمینیسم در ترکیه
جریان فمینیسم در ترکیه پس از تأسیس جمهوری در سال ۱۹۲۳، بهعنوان بخشی از تحولهای اجتماعی و سیاسی این کشور، مسیری پر فراز و نشیب را طی کرده است. ریشههای این جنبش به دوران پایانی امپراتوری عثمانی بازمیگردد، زمانی که زنان از دهه ۱۸۶۰ در نشریهها و انجمنها حضور یافتند و برای حقوقی چون آموزش و برابری مبارزه کردند؛ اما با شکلگیری جمهوری، فمینیسم تحت تأثیر اصلاحات کمالیستی قرار گرفت و به شکلی دولتی و هدایتشده درآمد.
مصطفی کمال آتاتورک، بنیانگذار جمهوری، با هدف مدرنیزاسیون و غربیسازی جامعه، اصلاحاتی را در راستای برابری جنسیتی پیش برد. قانون مدنی سال ۱۹۲۶ چند زنی را لغو کرد و حقوق مدنی زنان را تقویت نمود، و در سال ۱۹۳۴ حق رأی و انتخاب شدن برای زنان به رسمیت شناخته شد. این اقدامها، تحت لوای «فمینیسم دولتی» تا دههها بهعنوان نمادی از پیشرفت زنان در ترکیه تبلیغ میشد. در این دوره، نهادهایی مانند اتحادیه زنان ترکیه شکل گرفتند که پلی میان جنبش زنان عثمانی و جمهوری بودند، اما در سال ۱۹۳۵، دولت تکحزبی این اتحادیه را با ادعای «دستیابی به برابری کامل» تعطیل کرد و فعالیتهای مستقل زنان را محدود نمود. فمینیسم دولتی، هرچند دستاوردهایی مانند ورود زنان به آموزش و مشاغل عمومی به همراه داشت، اما به دلیل ماهیت از بالا به پایینش، صدای واقعی زنان، بهویژه زنان اقلیتها، را منعکس نمیکرد و بیشتر در خدمت پروژه ملتسازی ترکمحور بود.
با این حال، پس از دههها سرکوب و انفعال، جنبش فمینیستی در دهه ۱۹۷۰ با ظهور «جنبش نوین زنان» احیا شد. سازمان زنان پیشرو در سال ۱۹۷۵ با تمرکز بر مشکلات زنان کارگر، ایدئولوژی رسمی برابری را به چالش کشید، اما کودتای ۱۹۸۰ بار دیگر این تلاشها را سرکوب کرد و بسیاری از فعالان را وادار به مهاجرت نمود با این حال پس از پایان کودتا و در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ فمینیسم با رویکرد متنوعتری بازگشت و این بار توجهاش بیشتر به مسائل خشونت خانگی، فقر، آموزش و نمایندگی سیاسی زنان بود اما هنوز شکاف بزرگی این میان وجود داشت چرا که زنان از اقلیتهای قومی، جنسی و مذهبی هنوز برای بیان خود و مشکلاتشان با مشکل مواجه بودند و جریان فمینیسم غالب معمولاً این مشکلها را نادیده میگرفت و آنها را بهعنوان بخشی از «ملت یکپارچه ترک» معرفی میکرد در حالی که به محدودیتهای شدید سیاسی و فرهنگی علیه آنها بی اعتنا بود.
دفتر مجلهی روزا- ژوژین
سال ۱۹۸۶ هالیده دوندار بعد از آزادی از زندان دیاربکر به استانبول آمد و همراه با گروهی از زنان کُرد مجلهایی را منتشر کرد که محتوای نوشتاری آن برخلاف جریان مطبوعات زنانهی آن دوره، نه دربارهی زنان ترک از طبقهی متوسط شهری که بیشتر دربارهی زنان حاشیه و اقلیتها بود، همین باعث شد تا در فاصلهی زمانی اندکی دفتر کوچک این مجله به محل تجمع نویسندگانی از میان فعالان زن ارمنی، عربهای ساکن استانبول و مدافعان حقوق ترنسها تبدیل شد و نوشتههای آن که دربرگیرندهی تقاطعهای ستم هویتی و جنسیتی در ترکیهی آن دوره بود، فرصت انتشار یافت.

رسانهایی کردن پروندهی تجاوز حکومتی به شوکران آیدین در یکی از پاسگاههای دولتی در شهر کردنشین ماردین توسط خبرنگارهای مجلهی روزا ابعاد جدیدی به همگرایی بخشی از بدنهی جنبش فمینیستی ترکیه با زنان اقلیتها بخشید.

به دنبال علنی شدن دادگاههای این اتفاق و ورود وکلای سازمانهای حقوقی بینامللی به پروندهی شوکران، موجی از روایتهای آزارهای جنسی و تجاوزهای حکومتی در زندانها از سوی زنان زندانی سیاسی علنی شد تا پیش از این اتفاق در شرایط خفقان سیاسی هیچ زنی فرصت بیان تجربهی مشابهی همچون آنچه از سوی شوکران آیدین و به واسطهی خبرنگاران زن کُرد علنی شده بود را نداشت لذا انتشار روایتها توجه بسیاری از فعالان حقوق زنان در ترکیه را به خود جلب کرد.
کمپین سیاهپوشان
کمپین «سیاهپوشان»(۱) (Siyah Eylem) یا «اقدام سیاه» در سال ۱۹۸۹، یکی از برجستهترین حرکتهای فمینیستی در ترکیه بود که بهعنوان واکنشی مستقیم به خشونت در زندانها شکل گرفت و به نمادی از همبستگی زنان در برابر سرکوب دولتی تبدیل شد. این کمپین توسط گروه سوسیالیست فمینیست کولکتیف سازماندهی شد که ریشه در اعتراض به شرایط غیر انسانی زندانها داشت، بهویژه پس از گزارشهایی از شکنجه و آزار جنسی زنان زندانی سیاسی، از جمله زنان کُرد، که در زندانهایی چون زندان شماره پنج دیاربکر گرفتار شده بودند. ایده اصلی این حرکت از سادگی و قدرت نمادین آن سرچشمه میگرفت: زنان با پوشیدن لباسهای سیاه و تجمع در خیابانها، سکوت خود را به فریادی بیصدا علیه خشونت دولتی بدل کردند. در ۹ اوت ۱۹۸۹، پس از ماهها برنامهریزی در جلسههای مخفیانه فمینیستها، زنانی با لباس سیاه در میدان جاغالاوغلو در استانبول روی زمین دراز کشیدند و با ایجاد راهبندان اعتراض خود را علنی کردند. این حرکت بهسرعت به شهرهای دیگر، از جمله آنکارا و ازمیر، گسترش یافت. زنان شرکتکننده با این حرکت نهتنها به خشونت در زندانها، بلکه به سرکوب گستردهتر حقوق زنان و اقلیتها اعتراض کردند. این کمپین از تجربههای زنان زندانی، بهویژه کسانی که در دهه ۱۹۸۰ به اتهام فعالیت سیاسی دستگیر شده بودند، الهام گرفته بود؛ زنانی که شکنجههای جسمی و روانی، از جمله ضربوشتم و تجاوز و تحقیر، را تحمل کرده بودند و صدایشان در فضای خفقان سیاسی آن دوره شنیده نمیشد.
این حرکت، که در ابتدا با حضور چند ده نفر آغاز شد، بهمرور توجه صدها نفر را جلب کرد و در برخی تجمعها، تعداد شرکتکنندگان به بیش از ۵۰۰ نفر رسید. زنان سیاهپوش در خیابانهای مرکزی شهرها راهپیمایی کردند، پلاکاردهایی با شعارهایی چون «خشونت علیه زنان را متوقف کنید» و «زندانها را باز کنید» در دست داشتند و با ایستادن در سکوت، قدرت حضورشان را به رخ کشیدند. دولت وقت، که هنوز تحت تأثیر ذهنیت نظامی کودتا بود، این تجمعها را غیرقانونی اعلام کرد و در چندین مورد، پلیس با خشونت به زنان حمله کرد و تعدادی را دستگیر نمود. با این حال، این سرکوب نتوانست کمپین را خاموش کند؛ بلکه توجه رسانههای مستقل، مانند روزنامههای چپگرا و نشریههای فمینیستی، را به خود جلب کرد و بحث خشونت دولتی را به سطح جامعه کشاند. کمپین سیاهپوشان همچنین بهعنوان نقطه عطفی در تاریخ فمینیسم ترکیه شناخته میشود، زیرا برای اولین بار پس از کودتا، زنان از اقشار و هویتهای مختلف، از جمله کردها و ترکها، کنار هم ایستادند و نشان دادند که مبارزهشان فقط به برابری جنسیتی محدود نیست، بلکه با عدالت اجتماعی و حقوق بشر گره خورده است.
تأثیر این کمپین فراتر از زمان خودش رفت و به جنبشهای بعدی الهام داد. بهعنوان مثال، تجربههای زنان سیاهپوش در استفاده از نمادها و اعتراض خیابانی بعدها در کمپینهایی چون «سوزن بنفش» (Mor İğne) در دهه ۱۹۹۰ بازتاب یافت، که علیه آزار جنسی در خیابانها بود، این حرکت از سوی فعالان حقوق زنان نقطهای برای بیداری فمینیستها توصیف شد که نشان داد زنان میتوانند با ابزارهای ساده، اما قدرتمند، ساختارهای سرکوبگر را به چالش بکشند. کمپین سیاهپوشان همچنین به زنان کرد، که پس از سرکوب در سال ۱۹۸۰ صدایشان خاموش شده بود، فرصتی داد تا تجربههای زندان و مقاومتشان را به اشتراک بگذارند و با فمینیستهای ترک پیوند برقرار کنند. این همبستگی، هرچند شکننده، پایهای برای همکاریهای بعدی شد و نشان داد که فمینیسم در ترکیه میتواند از چارچوب محدود فمینیسم دولتی دهههای پیشین خارج شود و به صدایی فراگیرتر تبدیل گردد و آغازی شد بر حرکتهای اعتراضی زنانه که حول مخالفت با جنگ و برای صلح شکل میگرفت.

کمپین به دوستم دست نزن!
کمپین «به دوستم دست نزن!»(۲) (Arkadaşıma Dokunma!) یکی از حرکتهای تأثیرگذار فمینیستی و مدنی در ترکیه بود که در دهه ۱۹۹۰، در واکنش به جنگ، ناسیونالیسم و نژادپرستی، بهویژه در بستر درگیریهای کردی-ترکی، شکل گرفت و زنان از اقلیتهای مختلف را برای دفاع از همبستگی انسانی گرد هم آورد. این کمپین ریشه در اعتراضهای پراکنده دهه ۱۹۷۰ داشت، زمانی که گروههای چپگرا و فعالان حقوق بشر علیه سرکوب کردها موضع گرفتند، اما در دهه ۱۹۹۰، با شدت گرفتن جنگ در جنوبشرق ترکیه و تخریب روستاهای کُردی، به شکلی سازمانیافتهتر احیا شد. ایده اصلی این حرکت از یک شعار ساده اما قدرتمند سرچشمه گرفت: «به دوستم دست نزن!»، که بهمعنای دفاع از انسانیت در برابر خشونت و تبعیض بود. زنان کرد و ترک، که هر دو از پیامدهای جنگ رنج میبردند—یکی از آوارگی و سرکوب، و دیگری از تبلیغات ناسیونالیستی که جامعه را دوقطبی کرده بود—در این کمپین کنار هم ایستادند تا نشان دهند که میتوانند فراتر از مرزهای قومی متحد شوند. این کمپین در ابتدا با تجمعهای کوچک در استانبول و دیاربکر آغاز شد و بهمرور به یک حرکت سراسری تبدیل گشت که صدها نفر را به خیابانها کشاند.
این کمپین در اوج درگیریهای مسلحانه میان دولت ترکیه و حزب کارگران کردستان (PKK) شکل گرفت، زمانی که عملیات نظامی در مناطق کردنشین به آوارگی هزاران نفر، کشتار غیرنظامیان و نقض گسترده حقوق بشر منجر شده بود. زنان شرکتکننده با برپایی راهپیماییها، تحصنها و پخش بیانیههایی که خواستار پایان جنگ و احترام به حقوق همه شهروندان بود، تلاش کردند تا صدای صلحخواهی را تقویت کنند. در یکی از تجمع های معروف در سال ۱۹۹۵، زنان در میدان تکسیم استانبول جمع شدند و با در دست داشتن عکسهایی از قربانیان جنگ، از جمله مادرانی که فرزندانشان را از دست داده بودند، شعار «جنگ بس است» سر دادند. این حرکت با واکنش تند دولت مواجه شد؛ پلیس بارها به تجمعها حمله کرد و دهها نفر را دستگیر نمود، اما این سرکوب نتوانست اراده زنان را بشکند. فعالانی چون ییلدیز اومور، که از چهرههای برجسته این کمپین بودند، میگوید که این حرکت نهتنها علیه جنگ، بلکه علیه نژادپرستیای بود که کردها را «دشمن داخلی» معرفی میکرد و ناسیونالیستی که زنان را به سکوت و انفعال تشویق مینمود.

کمپین «به دوستم دست نزن!» همچنین بهعنوان پل ارتباطی میان فمینیستهای کرد و ترک عمل کرد. زنان کرد، که تجربههایی از سرکوب هویتی و خشونت دولتی داشتند، با فمینیستهای ترکی که علیه مردسالاری و نابرابری مبارزه میکردند، همصدا شدند و نشان دادند که تبعیض جنسیتی و قومی ریشههای مشترکی دارند. این همبستگی در بیانیههایی که منتشر میشد مشهود بود؛ بهعنوان مثال، در یکی از اعلامیهها آمده بود: «ما مادران، خواهران و دوستانیم؛ جنگ نهتنها خانههایمان را ویران میکند، بلکه انسانیتمان را هم تهدید میکند.» این کمپین همچنین توجه بینالمللی را جلب کرد و گروههای حقوق بشری، مانند عفو بینالملل، از آن حمایت کردند و گزارشهایی درباره خشونت علیه غیرنظامیان در ترکیه منتشر ساختند. تأثیر این حرکت در دهههای بعد نیز ادامه یافت؛ بهطوری که در دهه ۲۰۰۰، گروههایی چون مادران صلح (Barış Anneleri) از آن الهام گرفتند و خواستار پایان درگیریها شدند.

در ادامهی سالها تلاش مستمر برای شنیدن صداهای گم شده و در حاشیه از دهههای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ کمپینها، اعتراضهای خیابانی و تلاشهای پراکندهی دیگری شکل گرفت از جمله کمپین «زنها به سوی هم راه میروند» که سفری جمعی بود و در آن گروهی از زنان در قالب کاروانی با حرکت از استانبول به سمت جنوب و جنوب شرقی ترکیه در مسیر با زنان در شهرها و روستاها ملاقات کردند و نامههای آنها را جمع آوری کرده و بر اساس آنها گزارش جامعی از تجربهی زیستهی زنان برای درک متقابل و تقویت صدای آنها که در حاشیهاند در برابر مشکلات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تهیه کردند. پینار سِلِک، یکی از بنیانگذاران این کمپین این حرکت را نه بهعنوان یک اعتراض کلاسیک، بلکه تلاشی برای «همدلی و فهم متقابل میان زنان» توصیف کرد و گفت:
در طول مسیر، نامهها انباشته شدند، حرفها جمع شدند و شبها به صورت گزارش تنظیم شدند. حدود پانزده هزار نامه جمعآوری شد. بنابراین، پانزده هزار زن در این کار شرکت کردند. شیوه مشارکت بسیار مهم بود (...) چرا که زنان بدون واسطه خودشان را تعریف کردند. نه به پژوهشگران، بلکه به یکدیگر گفتند و مشکلاتشان را با هم به اشتراک گذاشتند. ما در این رویداد موضع صریح خودمان را علیه خشونت و نیز درخواست صلح را در چارچوب فمینیستی بیان کردیم.

ابتکار زنان برای صلح
در سال ۲۰۰۹ و در نتیجهی دههها تلاش مصرانه برای صلح یکی از مهمترین تلاشهای فمینیستی برای ترویج صلح و پایان دادن به درگیریهای مسلحانه، بهویژه در مناطق کردنشین به ابتکار زنان کُرد شکل گرفت که زنان از اقلیتها و هویتهای مختلف را به هم پیوند داد. این حرکت در بستری شکل گرفت که دههها جنگ میان دولت ترکیه و PKK هزاران قربانی، آوارگی گسترده و ویرانی بهجا گذاشته بود. (۳)Barış İçin Kadın Girişimi (BİKG) با هدف قرار دادن زنان در مرکز فرآیند صلح، خواستار توقف خشونت، بازسازی اجتماعی و مشارکت فعال زنان در مذاکرهها شد. این گروه، که از فعالان فمینیست، مادران قربانیان جنگ و زنان کرد و ترک تشکیل شده بود، فعالیتش را با جلسههای کوچک در استانبول و دیاربکر آغاز کرد و بهسرعت به شبکهای سراسری تبدیل شد که صدها نفر را در بر گرفت. ایده اصلی این ابتکار از این باور سرچشمه میگرفت که صلح بدون شنیدن صدای زنانی که بیشترین آسیب را از جنگ دیدهاند—از آوارگی و از دست دادن عزیزان تا فقر و خشونت جنسی—ممکن نیست.
BİKG در سالهای اولیه با انتشار گزارشهایی چون «گزارش فرآیند صلح» در سال ۲۰۱۳، که تجربههای زنان در مناطق جنگی را مستند کرد، تلاش کرد تا توجه جامعه و سیاستگذاران را به رنجهای پنهان جنگ جلب کند. این گزارشها، که بر اساس مصاحبههای میدانی در شهرهایی چون دیاربکر و وان تهیه شده بود، نشان میداد که زنان نهتنها قربانی جنگاند، بلکه میتوانند با مطالبههای مشخص، مانند بازسازی و برابری جنسیتی، به ساخت صلح کمک کنند. در اوج مذاکرههای صلح میان دولت و PKK در سال ۲۰۱۳ این گروه با برگزاری کنفرانسهایی چون «زنان در فرآیند صلح نقش فعال میگیرند» در دانشگاه بغازیچی در ۴ می ۲۰۱۳، صدای زنان را به مذاکرهکنندگان رساند و خواستار حضور رسمی آنها در میز گفتوگو شد. این کنفرانس، که با حضور حدود ۲۰۰ زن از سراسر ترکیه و سخنرانانی چون یاکین اِرتورک برگزار شد، بیانیهای منتشر کرد که صلح را فراتر از آتشبس تعریف میکرد و بر عدالت اجتماعی تأکید داشت. پس از شکست مذاکرهها در سال ۲۰۱۵ و شدت گرفتن درگیریها، BİKG گزارشهایی چون «گزارش ویرانیها» را منتشر کرد که فجایعی مانند محاصره جیزره را مستند نمود و خواستار تحقیقهای بینالمللی شد.
این ابتکار همچنین با کمپینهای خیابانی و فعالیتهای نمادین، مانند تجمع هایی با لباس سفید به نشانه صلح، تلاش کرد تا افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهد. در سال ۲۰۱۴، کنفرانس «حقیقت کیست؟» در روز جهانی زن (۸ مارس) برگزار شد که داستانهای زنان کرد و ترک را گرد هم آورد و پیشنهاد تشکیل «کمیسیون حقیقتیابی زنان» را مطرح کرد. این حرکتها، که با فشار دولت و دستگیری برخی اعضا مواجه شد، نشان داد که زنان میتوانند با مستندسازی و مقاومت، صلح را از منظری انسانی بازتعریف کنند. BİKG نهتنها به زنان کرد، بلکه به دیگر اقلیتها و گروههای تحت ستم، از جمله ارمنیها و الجیبیتیها، فضایی برای همکاری داد. BİKG یا ابتکار زنان برای صلح همچنین در سطح پارلمانی فعالیت داشت و در ۲۰ ژوئن ۲۰۱۳ در نشست کمیسیون فرآیند صلح مجلس ترکیه (TBMM Çözüm Süreci Komisyonu) حضور یافت و مشاهداتش را ارائه کرد. در این نشست، اعضای BİKG از نبود چارچوب قانونی برای فرآیند صلح و کمبود نمایندگی زنان (تنها ۱۲ زن در میان ۶۳ عضو کمیته حکیمان) انتقاد کردند و خواستار اصلاحات شدند.

مادران آشتی
«مادران آشتی-صلح»(۴) (Barış Anneleri) از دهه ۱۹۹۰ بهعنوان مادرانی که فرزندانشان در درگیریهای مسلحانه میان دولت ترکیه و حزب کارگران کردستان (PKK) کشته، زخمی یا ناپدید شدهاند، فعالیت خود را آغاز کردند. این جنبش، که عمدتاً از مادران کُرد تشکیل شده، با هدف پایان دادن به جنگ، ترویج صلح، و مطالبه عدالت برای قربانیان شکل گرفت و بهمرور به یکی از نمادهای مقاومت مدنی و صلحطلبی در ترکیه تبدیل شد. مادران صلح از ابتدا با برگزاری تجمعها، راهپیماییها، و کنفرانسها تلاش کردند تا صدای مادران داغدار را به گوش جامعه و سیاستگذاران برسانند و از طریق این فعالیتها، پیوند عمیقی میان تجربههای شخصی و مبارزه جمعی برای صلح ایجاد کردند. یکی از اولین کنفرانسهای قابل توجه آنها در سال ۱۹۹۹ در دیاربکر برگزار شد، زمانی که حدود ۲۰۰ مادر، فعال حقوق بشر و روزنامهنگار گرد هم آمدند تا درباره تأثیر جنگ بر زنان و کودکان بحث کنند. این رویداد، که با نام «کنفرانس صلح مادران» شناخته شد، با حضور مادرانی از شهرهای کردنشین مثل وان، باتمان و ماردین سازماندهی شد و بیانیهای منتشر کرد که خواستار آتشبس فوری و آغاز مذاکرههای صلح بود. این کنفرانس با فشار دولت مواجه شد و چندین شرکتکننده پس از پایان آن بازداشت شدند، اما پیامش در رسانههای محلی بازتاب یافت و توجه را به رنج مادران جلب کرد. در سال ۲۰۰۴، کنفرانس دیگری در استانبول با عنوان «مادران برای صلح و عدالت» برگزار شد که مادران کُرد و تُرک و نیز نمایندگان سازمانهای بینالمللی مثل عفو بینالملل نیز در آن حضور داشتند. این رویداد که در سالن کنفرانس دانشگاه بیلگی استانبول برگزار شد با پخش فیلمی کوتاه از زندگی روزمره در مناطق جنگی و خواندن بیانیهی پایانیاش از دولت ترکیه خواست معاهدههای بینالمللی حقوق بشر را رعایت کند.
فعالیت این مادران و برگزاری نشست و همایشهایی برای صلح از ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۳ در شهرهایی چون استانبول و آنکارا ادامه داشت علاوه بر این در فاصلهی سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۳ هئیتهایی از مادران آشتی، دوبار برای گفتوگو با فرماندهان میدانی و گریلاها (جنگجوهای کرد) به کوهستانهای قندیل رفتند تا از آنها بخواهند که با قبول آتشبس از جنگ مسلحانه دست بکشند، هرچند دولت وقت هربار این سفرها را غیر قانونی اعلام کرد و در بازگشت تعدادی از مادران به طور موقت بازداشت شدند با این حال، این دیدارها تأثیر نمادین بزرگی داشت و در رسانهها بهعنوان تلاشی شجاعانه برای صلح پوشش داده شد.

«جنبش دموکراتیک آزاد زنان» (DÖKH)، «کنگره آزاد زنان» (KJA)، و «کنگره زنان آزاد» (TJA)
این هر سه که در اصل ریشهی مشترکی دارند از مهمترین سازمانهای زنان کُرد در ترکیه هستند که در دهههای اخیر نقش برجستهای در مبارزه برای حقوق زنان، برابری جنسیتی و صلح در چارچوب جنبش گستردهتر کردها ایفا کردهاند. این سازمانها، که ریشه در ایدئولوژی عبدالله اوجالان، رهبر حزب کارگران کردستان (PKK)، دارند، بر مفهوم «ژنولوژی» (علم زنان) و ایده «کنفدرالیسم دموکراتیک» تکیه میکنند که برابری جنسیتی را با خودمختاری خلقها و مقاومت در برابر ستم قومی و دولتی پیوند میزند. DÖKH در اوایل دهه ۲۰۰۰ بهعنوان یک جنبش فراگیر زنان کرد تأسیس شد و هدفش سازماندهی زنان در برابر تبعیض جنسیتی، سرکوب هویتی و خشونت دولتی بود. این جنبش، که در ابتدا بهعنوان چتری برای گروههای مختلف زنان کرد عمل میکرد، با برگزاری جلسههای محلی، کارگاههای آموزشی و تظاهرات خیابانی، بهویژه در شهرهایی مثل دیاربکر و وان، صدای زنان کرد را در برابر سیاستهای همگونسازی دولت ترکیه بلند کرد. DÖKH نهتنها علیه مردسالاری در جامعه کرد، بلکه علیه ساختارهای دولتی که هویت کردی را سرکوب میکردند، مبارزه کرد و با ایجاد شوراهای زنان در روستاها و شهرها، شبکهای گسترده از فعالان زن را شکل داد. این جنبش، که اغلب با جنبشهای چپگرا و فمینیستی ترکیه همسو بود، بهمرور به یکی از پایههای اصلی مقاومت زنان در مناطق کردنشین تبدیل شد.
در سال ۲۰۱۵، DÖKH به «کنگره آزاد زنان» (Kongreya Jinên Azad - KJA) تحول یافت و ساختار سازمانی منسجمتری به خود گرفت. KJA با هدف تقویت نقش زنان در فرآیندهای سیاسی و اجتماعی، فعالیتهایش را بر سه محور متمرکز کرد: مبارزه با خشونت علیه زنان، ترویج خودمختاری دموکراتیک و پیشبرد صلح در برابر درگیریهای مسلحانه. این سازمان با برگزاری کنفرانسهای متعدد، از جمله کنفرانس «زنان و صلح» در دیاربکر در مارس ۲۰۱۵، که حدود ۵۰۰ زن از سراسر ترکیه در آن شرکت کردند، تلاش کرد تا صدای زنان کرد را در مذاکرههای صلح میان دولت و PKK برجسته کند. در این کنفرانس، که با حضور فعالانی مثل گُلتَن کیشاناک، شهردار وقت دیاربکر، برگزار شد، بیانیهای منتشر شد که خواستار آتشبس پایدار و حضور رسمی زنان در میز مذاکره بود. KJA همچنین با سازماندهی تظاهرات در شهرهایی مثل نوسایبین و جیزره، که در آن زمان تحت محاصره نظامی بودند، نشان داد که زنان میتوانند در خط مقدم مقاومت و صلحطلبی قرار گیرند. این سازمان، که بیش از ۱۰ هزار عضو فعال داشت، با ایجاد تعاونیهای زنان و برنامههای آموزشی، به توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی زنان کرد کمک کرد و در عین حال، با انتشار نشریههایی مثل «Jineolojî»، ایدههای فمینیستی را در جامعه کردی ترویج داد. با این حال، پس از سرکوب گسترده جنبش کردها در سال ۲۰۱۶، KJA منحل شد و بسیاری از اعضای آن دستگیر و روانهی زندان شدند، پس از انحلال KJA، «کنگره زنان آزاد» (Tevekliya Jinên Azad - TJA) در سال ۲۰۱۷ بهعنوان جانشین آن تأسیس شد و فعالیتهایش را با تمرکز بر مقاومت در برابر سرکوب دولتی و پیشبرد صلح ادامه داد. TJA، که ساختاری غیرمتمرکز و مبتنی بر شوراهای محلی داشت، با شعار ژن ژیان ئازادی (Jin, Jiyan, Azadî) به نمادی از مبارزه زنان کرد تبدیل شد، شعاری که بعدها در خیزش ۱۴۰۱ ایران نیز طنینانداز شد. این سازمان با برگزاری کنفرانسهایی مثل «زنان علیه فاشیسم» در اکتبر ۲۰۱۸ در دیاربکر، که حدود ۳۰۰ زن در آن حضور یافتند، به نقد سیاستهای دولت اردوغان پرداخت و خواستار احیای فرآیند صلح شد. TJA همچنین در سال ۲۰۲۰ کنفرانس «صلح و دموکراسی» را در استانبول برگزار کرد که با حضور ۲۰۰ فعال زن از کردها، ترکها و دیگر اقلیتها، بر نقش زنان در بازسازی دموکراسی تأکید کرد. این کنفرانس، که با سخنرانی چهرههایی مثل پروین بولدان همراه بود، بیانیهای صادر کرد که از دولت خواست زندانیان سیاسی، از جمله اوجالان، را آزاد کند تا زمینه گفتوگو فراهم شود. TJA با سازماندهی راهپیماییها، مثل تجمع سال ۲۰۱۹ در ماردین با بیش از ۱۰۰۰ شرکتکننده، و فعالیتهای فرهنگی مثل اجرای تئاترهای خیابانی درباره رنج جنگ، نشان داد که میتواند صدای زنان را در برابر خشونت و سرکوب بلند نگه دارد.
ارتباط این سازمانها با «ابتکار زنان برای صلح» (BİKG) از اواخر دهه ۲۰۰۰ آغاز شد و در دهه ۲۰۱۰، بهویژه در دوره مذاکرههای صلح (۲۰۱۳-۲۰۱۵)، عمیقتر شد. BİKG، که در سال ۲۰۰۹ تأسیس شد، با هدف قرار دادن زنان در مرکز فرآیند صلح، از تجربههای DÖKH، KJA، و TJA بهعنوان منابعی برای فعالیتهایش بهره برد. بسیاری از اعضای این سازمانها، بهویژه زنان فعال در DÖKH، در کنفرانسهای BİKG حضور داشتند؛ مثلاً در کنفرانس «زنان در فرآیند صلح نقش فعال میگیرند» در می ۲۰۱۳ در دانشگاه بوغازیچی، حدود ۳۰ نفر از اعضای DÖKH و KJA شرکت کردند و از تجربههایشان در سازماندهی زنان برای صلح گفتند. این کنفرانس، که با حضور ۲۰۰ نفر برگزار شد، بیانیهای منتشر کرد که خواستار حضور زنان در مذاکرهها بود، چیزی که مستقیماً از مطالبههای KJA الهام گرفته شده بود. پس از انحلال TJA ،KJA این همکاری را ادامه داد و در کنفرانس «حقیقت کیست؟» در ۸ مارس ۲۰۱۴، که ۱۵۰ نفر در آن حضور داشتند، اعضای TJA روایتهایی از سرکوب زنان کرد در دهه ۱۹۹۰ ارائه کردند که در گزارش «زنان و حقیقت» BİKG بازتاب یافت. همکاری عملیتر در سال ۲۰۱۴ در سوروچ رخ داد، زمانی که اعضای TJA و BİKG با تجمعی ۱۰۰ نفره به آوارگان کوبانی کمک رساندند و خواستار پایان جنگ شدند.

در فاصلهی آغاز منازعههای ملی در ترکیه از ۱۹۲۳ تا امروز که دور جدید گفتوگوهای صلح از سرگرفته شده، زنان در فرایند صلح نقشی برجسته و چندوجهی ایفا کردهاند و حضورشان نهتنها بهعنوان نمایندگان سیاسی، بلکه بهعنوان میانجیگران، فعالان مدنی و نمادهای مقاومت به این فرآیند عمق و اعتبار بخشیده است. این نقشآفرینی که در بستر درگیریهای طولانی مدت کردی-ترکی شکل گرفته، از تلاشهای اولیه در دهه ۱۹۹۰ تا مذاکرههای رسمی در ۲۰۱۰ و ۲۰۲۵ و فراتر از آن را در بر میگیرد. زنان کرد و ترک با تکیه بر تجربههایشان از جنگ و سرکوب و با استفاده از جایگاهشان در سیاست و جامعه مدنی، بهطور فعال در هیئتهای گفتوگو، فشار بر طرفهای درگیر و شکلدهی به افکار عمومی مشارکت داشتهاند. در این میان من با ذکر چند نام از چهرههای شاخص در پروسهی صلح این نوشتار را به پایان میرسانم. چهرههایی همچون لیلا زانا، فیگن یوکسکداغ، پروین بولدان، عایشهگل آلتینای، سابرینا آکتان و چیلای اوزر و … که با وجود تفاوتهای قومی-ملی، در هدف رسیدن به صلح متحد بوده و با اقدامهایشان نشان دادهاند که صلح بدون حضور زنان چه در نقش تصمیم گیرنده و چه در نقش حامی ناقص خواهد ماند.
لیلا زانا (Leyla Zana) اولین زن کردی ست که وارد پارلمان ترکیه شد و نطق معروفش در سال ۱۹۹۱ نقطه عطفی در تاریخ سیاسی کردها به شمار میرود. زانا، متولد ۱۹۶۱ در دیاربکر، در انتخابات ۱۹۹۱ از حزب دموکراسی (DEP) به پارلمان راه یافت. در ۶ نوامبر ۱۹۹۱، هنگام ادای سوگند در مجلس، با سربندی به رنگهای قرمز، زرد، و سبز (نماد پرچم کردستان) حاضر شد و پس از سوگند به زبان ترکی، به زبان کردی گفت: «من این سوگند را به نام مردم کرد و ترک که با هم در تلاشاند ادا میکنم» بود. این نطق که خواستار همزیستی مسالمتآمیز کردها و ترکها در چارچوب دموکراسی بود، با واکنش خشمگین نمایندگان ترک مواجه شد؛ او را «تروریست» و «تجزیهطلب» خواندند و خواستار دستگیریاش شدند. اگرچه مصونیت پارلمانی تا سال ۱۹۹۴ او را محافظت کرد، اما پس از لغو مصونیت به اتهام ارتباط با PKK به ۱۵ سال زندان محکوم شد و تا سال ۲۰۰۴ در حبس ماند. زانا، که دو بار نامزد جایزه صلح نوبل شد در ۱۹۹۵ جایزه ساخاروف پارلمان اروپا را دریافت کرد. او پس از آزادی نیز در مذاکرههای صلح، بهویژه در ۲۰۱۳ و ۲۰۲۵ از طریق پیامها و حضور سیاسیاش تأثیرگذار بود.
فیگن یوکسکداغ (Figen Yüksekdağ)، از زنان ترکی ست که در مذاکرههای صلح نقش مهمی داشته. یوکسکداغ، متولد ۱۹۷۱ در آدییامان، از سال ۲۰۱۴ بهعنوان رهبر مشترک حزب دموکراتیک خلقها (HDP) فعالیت کرد و در فرآیند صلح ۲۰۱۳-۲۰۱۵ بهعنوان نمایندهای کلیدی در دیدارها با اوجالان و فشار بر دولت حضور داشت. او که ریشه ترک سنی دارد، اما به نمایندگی از کردها و دیگر اقلیتها فعالیت میکند و با سخنرانیهایش در پارلمان و تجمعهای عمومی، خواستار آتشبس و حقوق فرهنگی کردها است. یوکسکداغ در سال ۲۰۱۶ به اتهام «تبلیغ برای PKK» دستگیر شد، اما پیش از آن، در جلسههای هیئت حکیمان و دیدارهای غیر رسمی با نمایندگان دولت، نقشی فعال در پیشبرد گفتوگوها داشت.
جیلان باغرییانیک یکی از چهرههای برجستهی جنبش زنان کرد در ترکیه است که به دلیل فعالیتهایش در دفاع از حقوق زنان و هویت کردی و نقشش در فرآیند صلح ۲۰۱۳-۲۰۱۵ بین دولت ترکیه و حزب کارگران کردستان (PKK) شناخته میشود. او بهعنوان عضوی از هیئت امرالی در ۲۰۱۳ در مذاکرههای میان عبدالله اوجالان و دولت حضور داشت و تلاش کرد با تأکید بر برابری جنسیتی صدای زنان کُرد باشد. بااینحال پس از شکست مذاکرهها در ۲۰۱۵ جیلان در اکتبر ۲۰۱۷ در شهر وان به اتهامهای سیاسی، که بخشی از سرکوب گستردهی فعالان کرد پس از کودتای نافرجام ۲۰۱۶ بود، دستگیر و روانهی زندان شد.
پروین بولدان (Pervin Buldan) در مذاکرههای صلح حضوری پررنگ داشته است. بولدان، متولد ۱۹۶۷ در حکاری، پس از قتل همسرش، صلاحالدین بولدان توسط نیروهای امنیتی در سال ۱۹۹۴، وارد سیاست شد و از سال ۲۰۱۸ بهعنوان رهبر مشترک حزب HDP فعالیتهای سیاسی اش را آغاز کرد. او در فرآیند صلح ۲۰۱۳-۲۰۱۵ عضوی از هیئت دیدار کننده با اوجالان در زندان امرالی بود و در جلسههای متعدد با دولت، از جمله دیدارهای اسلو (۲۰۰۹-۲۰۱۱)، حضور داشت. بولدان با سخنرانی در پارلمان در مارس ۲۰۱۳ همزمان با پیام نوروزی اوجالان، از آتشبس حمایت کرد و در کنفرانسهای مدنی، مثل «صلح و دموکراسی» در ۲۰۲۰ در استانبول، خواستار احیای گفتوگوها شد. او با تأکید بر نقش زنان در صلحسازی، بهعنوان میانجی میان کردها و دولت عمل کرد.
عایشهگل آلتینای (Ayşegül Altınay) از زنان ترک که چهرهی شاخص گفتوگوهای صلح بوده و در این فرآیند نقش داشته است. آلتینای، استاد دانشگاه و فعال مدنی، در «ابتکار زنان برای صلح» (BİKG) فعالیت میکند او در سال ۲۰۱۳ در کنفرانس «زنان در فرآیند صلح نقش فعال میگیرند» سخنرانی کرد. او با نگارش گزارشهایی درباره تجربههای زنان در جنگ به هیئت حکیمان( Akil İnsanlar Heyeti) مشاوره داد و بر حضور زنان در مذاکرهها تأکید کرد.
گلتن کیشاناک (Gültan Kışanak)، شهردار سابق دیاربکر، که در دهه ۱۹۸۰ در زندان شماره پنج زندانی بود، پس از آزادی در سیاست فعال شد و در سال ۲۰۱۳ در دیدارهای پارلمانی از آتشبس حمایت کرد. او در سال ۲۰۱۶ دستگیر شد، اما پیش از آن در کنفرانس «زنان و صلح» در ۲۰۱۵، خواستار مشارکت زنان در میز مذاکره شد.
سابرینا آکتان (Sabriye Aktaş)، از فعالان کرد در TJA، نیز در دهه ۲۰۱۰ با سازماندهی تظاهرات و کنفرانسهایی همچون «زنان علیه فاشیسم» در ۲۰۱۸ بر دولت فشار آورد و در سال ۲۰۲۵ پس از پیام اوجالان، در تجمع دیاربکر حضور داشت.
چیلای اوزر (Çiğdem Özer)، زن روزنامهنگار ترک و عضو BİKG، با مستندسازی نقض حقوق بشر در مناطق جنگی به آگاهیبخشی و تقویت گفتوگوها کمک کرده است.
نظرها
نظری وجود ندارد.