جامعهشناسی و مسائل محیط زیست − معرفی کتاب
جویا آروین − "جامعهشناسی سیارهی زمین را نجات میدهد": کتابی درباره لزوم پرداختن به مسائل زیستمحیطی از زاویه جامعهشناختی
«جامعهشناسیِ محیطی»، که در ایران گاهی «جامعهشناسیِ زیستمحیطی» یا «جامعهشناسیِ محیط زیست» نیز خوانده میشود، نُوپَهنهای در پژوهشِ جامعهشناختی است که در اواخر دههی هفتاد میلادی کم کم در واکنش به جنبشهای زیستمحیطی پا گرفت. پژوهشگران در این حوزه برهمکنشها میان جوامع و محیط طبیعی را به بوتهی پژوهش میگیرند.
با اینکه پژوهشها در این رشتهی نوپدید در جامعهشناسی ادامه دارد، هنوز هم بسیاری از پژوهشگران و اندیشمندان معتقدند که جامعهشناسی به مسائل زیستمحیطی اعتنای کافی ندارد. این نقد بهویژه از این رو طرح میشود که یکی از بحثهای کانونی در این رشته نابرابری است و مسائل زیستمحیطی هم بهنوبهی خود به نابرابریها دامن میزنند. وقتی در نظر بگیریم که دانش جامعهشناسی بر موضوعاتی چون طبقات اجتماعی، نژاد، جنسیت، و نهادها و شبکههای اجتماعی متمرکز است آنگاه به نظرمان عجیب و پرسشانگیز خواهد بود که جامعهشناسیِ محیطی هنوز در آغازِ راه است.
کتابی درباره لزوم پرداختن به مسائل زیستمحیطی از زاویه جامعهشناختی
کتابِ "جامعهشناسی سیارهی زمین را نجات میدهد" که بهتازگی در انتشارات راتلج منتشر شده یکی از تازهترین آثار در این پهنه است. همراه با منتقدانی که میگویند جامعهشناسی به محیط زیست توجه کافی ندارد، نویسنده نیز در این کتاب استدلال میکند که نگرانیهای زیستمحیطی باید جایگاهی کانونی در جامعهشناسی داشته باشند و این اثر را نیز به همین هدف نوشته است.
چنانکه نویسنده نشان میدهد، جامعهشناسیِ مدرن از همان آغاز چونان رشتهای جداگانه برای مطالعهی روابط و سامانههای اجتماعی و در تمایز با روابط در جهان طبیعت پا نگرفت بلکه در آغاز حتا پیوندهایی با نگرش به طبیعت و محیط زیست داشته است. جامعهشناسی در اواخر سدهی نوزدهم میلادی پا گرفت و میتوان گفت درواقع کار چارلز داروین در زمینهی زیستشناسی بود که جامعهشناسی را به دنبال آورد. داروین در کتابِ «خاستگاه گونهها» که به سال ۱۸۵۹ نوشت نشان داد که گونههای زیستی در چه شیوههایی در طول زمان خود را اندک اندک با تغییرات در زیستبومها انطباق میدهند. بر طبقِ این نظریه که به نظریهی فرگشت نامدار شد، برای روندهای زیستی هیچ نیازی به هیچ نیرویی فراطبیعی یا آگاهانه نیست و آنچه در این روندها دخیل است چیزی نیست جز ویژگیهای گونهها و مزیتهایی برای انطباقپذیری که در هر زیسببومی برخی گونهها بر برخی دیگر دارند. کمی پس از انتشار کتاب داروین بود که هربرت اسپنسر نظریهی فرگشت را برای جوامع انسانی به کار بست و «داروینباوریِ اجتماعی» را پایهگذاری کرد و اصطلاح «بقای اصلح» را درمورد جوامع انسانی به کار گرفت.
به همین سان نویسنده معتقد است در برخی دیگر از مکاتب جامعهشناختی پس از اسپنسر نیز هیچ مرز سفتوسختی میان جامعهشناسی و جهان طبیعت کشیده نمیشود بلکه همیشه پیوندی با طبیعت میتوان یافت، خواه در دیدگاه کارل مارکس که میخواهد از اندیشهی داروینیِ بخور-یا-خورده-شو فراتر رود و آن نظمی اجتماعی که بر این پایه ساخته شده را به هم بزند؛ خواه در اندیشهی امیل دوکیم که، با الهام از الگوهای همزیستی در طبیعت، انگارهی «همبستگیِ ارگانیک» را طرح میکند؛ و خواه حتا در دیدگاه ماکس وبر که، با نظر به تفاوتهای انسان با دیگر موجودات طبیعی، میخواهد از همبستگیِ ارگانیک فراتر رَوَد.
بدینسان رشتهی جامعهشناسی در آغاز در تقابل با درکی از روابط با جهان طبیعت پا نگرفت و چنین نبود که بنیانگذارانِ این رشته بخواهند پهنهای جداگانه که فقط از روابطِ میان انسانها برساخته شده را موضوعِ دانشی جداگانه بهنام جامعهشناسی کنند. با این روی اما نویسنده معتقد است جامعهشناسی کم کم خودش را از هرچیزی که ربطی به جهان طبیعت داشت جدا کرد. برای نمونه، تالکوت پارسونز جامعهشناس آمریکایی در نیمهی سدهی بیستم طرحی انتزاعی و بسیار پیچیده از روابط انسانی و سامانههای اجتماعی ارائه میدهد و از آن طریق ساختارهای اجتماعی را تقریباً بیهیچ نگاهی به جهان طبیعت تبیین میکند.
سپس در دههی شصت میلادی، زمانی که کم کم آگاهیِ زیستمحیطی پا میگیرد، اندک اندک زمینهای فراهم میشود تا نگاه جامعهشناسان نیز در این باره عوض شود. در این کتاب نویسنده سیرِ تناوریِ جامعهشناسی را از این لحاظ بهطور مفصل بازگو میکند و نشان میدهد که هنوز هم نگرش زیستمحیطی در جامعهشناسی جایگاهی کانونی نیافته و در این زمینه منابع به اندازهی کافی وجود ندارد. به نظر نویسنده بهویژه کمبودِ نوشتههایی که دیباچه یا درآمدی به این موضوع باشند احساس میشود. از همین رو در این کتاب نیز او خواسته است درآمدی به جامعهشناسیِ محیطی فراهم آورد.
در این کتاب در هر یک از فصلها بر انگارهای بنیادین در جامعهشناسی تمرکز میشود و مسائل محیط زیستی با نظر به آن انگاره طرح میشود. در یک فصل انگارهی «عقلانیت» در کانون بحث جای دارد، انگارهای که در اندیشهی ماکس وبر جایگاهی کانونی دارد (او با این انگاره میخواست نشان دهد که چه چیز زندگی در دوران سرمایهسالاری را ویژه کرده است). در فصلی دیگر انگارهی «چندپیوندی»(multiplexity) در کانون بحث جای دارد، انگارهای که با بحث شبکههای اجتماعی ارتباط دارد و ریشه در بحث یکپارچهسازیِ اجتماعی در دیدگاه امیل دورکیم دارد. یک فصل هم متمرکز شده بر انگارهی «باخودبیگانهسازی» (alienation)، انگارهای که کارل مارکس به کار گرفت تا به بیگانگیِ کارگران با کاری که انجام میدهند و با کالایی که تولید میکنند اشاره کند. انگارهی «همسانگرایی» (homophily) نیز در فصلی جداگانه در کانون بحث جای گرفته است؛ به نظر نویسنده این انگاره ربطی مهم با موضوع «نابرابریِ اجتماعی» دارد. بر همین منوال، انگارههای «عدالت زیستمحیطی»، «تغییر اجتماعی»، «جامعهپذیری»، و «ادراک ریسک» هریک در فصلی جداگانه در کانون بحث جای گرفتهاند. نویسنده میکوشد در پیرامون هریک از این انگارهها نگرشی بومجامعهشناختی را بپروراند و سرانجام در فصل پایانی پنج راهبرد را برای تغییرهایی بومجامعهشناختی در درازمدت پیشنهاد میکند. این کتاب از آنجا که دیباچه یا درآمدی به جامعهشناسیِ محیطی است به کارِ طیف گستردهای از خوانندگانی میآید که به حوزههای جامعهشناسی و محیط زیست علاقهمند هستند. حتا مخاطب عام که آشنا و علاقهمند به بحثهای جامعهشناسی است نیز این کتاب را خواندنی و آموزنده خواهد یافت.
نظرها
mashang
جنایت ملی؟/حفر چاه یا سدسازی یا استخراج لیتیوم؟ شهریور ۱۸, ۱۴۰۱ بررسیها نشان میدهد که اگر چه خشکسالی و سدسازی موجب خشکیدن دریاچههای داخلی شده و تلاشهایی برای احیای آنها هم انجام شده اما این خشکیدن در پس خود منابع مالی زیادی (استخراج لیتیوم) به همراه دارد. لیتیوم کف دریاچه ها عامل خشکاندن آنها است؟ به گزارش ایرنا، خشکیدن دریاچههایی مانند ارومیه، دریاچه نمک قم، بختگان، هامون، جازموریان و … در ایران که تقریبا از اواخر دهه هفتاد نمایان شد، دلایل متعددی دارد که هر یک در جای خود قابل بررسی است. اما به استناد گزارشهای رسانهای، وجود منابع عظیم «لیتیوم» در کف این دریاچهها شاید یکی از دلایل توجه ناکافی به روند خشک شدن این منابع مهم طبیعی و تعلل در احیای آن باشد. لیتیوم یک فلز قلیایی نقرهای-سفید و نرم با عدد اتمی ۳ است. این عنصر در شرایط استاندارد دما و فشار سبکترین فلز و کم چگالیترین عنصر جامد است. به دلیل واکنشپذیری بالای لیتیوم، هرگز نمیتوان آن را به صورت عنصر آزاد در طبیعت پیدا کرد و همواره در بخشی از یک ترکیب شیمیایی که بیشتر یونی است، پیدا میشود. از آنجایی که لیتیوم در آب حل میشود، به صورت یون در آب اقیانوسها و به صورت نمک در آبها و [خاک]رس هم دیده میشود. لیتیوم و ترکیبهای آن کاربردهای فراوانی دارند از آن جمله در شیشه و سرامیک پایدار در برابر گرما، آلیاژهای با مقاومت بالا نسبت به وزن که در فضاپیماها کاربرد دارد، باتریهای لیتیوم خودروهای برقی و در مصارف پزشکی به عنوان دارو است. بیشترین و بزرگترین دخایر لیتیوم دنیا در بولیوی و افغانستان وجود دارد که حتی تعدادی از کارشناسان یکی از دلایل کودتای بولیوی و جنگ امریکا در افغانستان به ویژه در دوران ترامپ را دسترسی به معادن غنی لیتیوم در این کشور میدانستند. بزرگترین معادن لیتیوم ایران هم در شرق کشور و در استان خراسان جنوبی در شهر نهبندان و اطراف بیرجند قرار دارد. بعد از آن دریاچه نمک قم، چهارمحال و بختیاری و اصفهان هم دارای این معدن هستند. این ماده یک نوع خاک معدنی هست که حتی از آب شور هم به دست میآید. چند دریاچه در ایران خشک شده است؟ شاید نتوان به درستی تعداد دریاچههای خشک شده ایران را به دست آورد، اما برخی از آنها را به دلیل اهمیت اکولوژیکی میتوان مد نظر داشت. مهمترین و بزرگترین آن، دریاچه ارومیه است که به نظر میرسد این روزها نفسهای آخر را میکشد و چیزی تا مرگ کامل آن باقی نمانده است. دریاچههای هامون در استان سیستان و بلوچستان در مرز شرقی ایران، دریاچههای کافتر، بختگان، مهارلو، پریشان و طشک در استان فارس، دریاچه جازموریان در جنوب کرمان و غرب سیستان و بلوچستان، تالاب گاوخونی در استان اصفهان، دریاچه نمک و حوض سلطان در استان قم و … از جمله مهمترین دریاچههای خشک شده ایران هستند که دست بر قضا برخی از آنان مانند دریاچه نمک قم، تالاب حوض سلطان، دریاچه ارومیه و … از جمله مهمترین منابع غنی «لیتیوم» هستند. لیتیوم اکنون در بازارهای جهانی به صورت فلز، به طور تقریبی ۱۶۰ دلار به ازای هر کیلوگرم به فروش میرسد، همچنین کنسانتره آن با کیفیتهای «درجه کیفیت ساخت باطری»، «کربنات لیتیوم» و «کنسانتره» به ترتیب در حدود ۲۰ هزار دلار، هفت دلار و پنج دلار در هر تن به فروش میرسد. شاهماهی که به نفع سودجویان شد چنانچه مشخص است فلز لیتیوم یکی از فلزهای گرانبهایی است که در سالهای اخیر برای مصارف مختلف مورد استفاده قرار گرفته و تقاضای زیادی در بازارهای جهانی برای آن وجود دارد، بهگونهای که قیمت این فلز در بازار شانگهای، طی کمتر از ۸ ماه بیش از ۴۰۰ درصد افزایش داشته است. این مطلب با توجه به استخراج تخصصی و سخت این فلز که بیشتر از آب شور اقیانوس و کف دریاها به دست میآید، اما در ایران در عمق نیممتری و در برخی موارد از سطح دریاچههای خشک شده و به سهولت به دست میآید. این موضوع مانند صید شاهماهی است که از برنامههای نامتوازن توسعه، به ویژه در زمینه احداث سدها و خشک شدن تالابها و به نفع سودجویان و مخالفان احیا دریاچهها رقم زده شد. البته شاید برداشت به این شیوه بسیار راحت و بدون دردسر و کم هزینه باشد، اما در بلند مدت تاثیرات بسیار زیادی بر اکوسیستم داشته و مرگ بسیاری از دریاچهها و تالابها به منزله مرگ طبیعت و خالی از سکنه شدن منطقه درگیر این روند است. بررسی وضعیت حمایت از محیطزیست در دنیا به حدی جدی است که کشوری مانند سوئد در اروپا با وجود داشتن بزرگترین معدن طلای اروپا(بولیدن)، آن را از سال ۱۹۶۷ تعطیل کرده و تنها دو شرکت معدنی لوندین و سوندیک در این کشور مشغول به کار هستند. استفاده از ذخایر معدنی در حوزه اقتصاد بسیار مهم و ضروری است. با توجه به استخراج تخصصی و سخت این فلز که بیشتر از آب اقیانوس و کف دریاها به دست میآید، اما در ایران در عمق نیممتری و در برخی موارد از سطح دریاچههای خشک شده و به سهولت به دست میآید. این نحوه استفاده زمانی از اهمیت برخوردار است که بر مبنای اصول توسعه پایدار باشد. سوئد ترجیح داده تا به جای درآمدزایی از معادن، در صنعت گردشگری سرمایهگذاری کند، تا از این طریق محیطزیست خودش را حفظ کرده و درست در زمانیکه بیشتر نقاط دنیا با مشکل کمآبی و فرونشست روبرو هستند، این کشور وضعیت بسیار خوبی داشته و بعید نیست تا در آینده به یکی از معدود مکانهای دنیا برای مهاجرت و فرار از وضعیت بحرانی محیطزیست باشد. درمجموع میتوان گفت؛ قدر مسلم درآمدزایی از طریق گردشگری و آن هم با وجود پتانسیلهای خوب ایران(دریاچه ارومیه و دریاچه نمک قم در دل کویر) در این حوزه هم پایدارتر و هم منطقیتر خواهد بود.