ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

گفت‌وگوی زمانه با یکی از زندانیان سیاسی اوین:

«آتش‌سوزی اوین محصول یک شورش اعتراضی بود»

یکی از زندانیان سیاسی‌ که در رویداد آتش‌سوزی اوین در شامگاه ۲۳ مهر ۱۴۰۱ حضور داشته و در شورش اعتراضی علیه کشتار و سرکوب جمهوری اسلامی فعالانه مشارکت کرده است، اتفاق‌های تکان‌دهنده آن شب را از منظری جدید، یعنی مقاومت جمعی زندانیان و همبستگی میان زندانیان سیاسی و جرائم عمومی روایت می‌کند. او در پایان از ابهام‌های پرونده امنیتی اخیر برای ۴۰ نفر از زندانیان اوین و محاکمه آنان می‌گوید.

توضیح زمانه: آنچه که در ادامه خواهید خواند، حاصل گفت‌وگوی مستقیم و بی‌واسطه روزنامه‌نگاران زمانه با یکی از شاهدان عینی، زندانی سیاسی ساکن بند ۸ اوین در شب رویداد آتش‌سوزی اوین است. نام این فرد نزد زمانه محفوظ و هویت او راستی‌آزمایی شده است. زمانه از اولین ساعت‌های این رخداد خبرها و گزارش‌های مربوط را رصد و برای مخاطبان خود گزارش نموده است. تا کنون از چند شاهد و مطلع این ماجرا روایت‌هایی در زمانه منتشر شده است. هر روایت شامل اطلاعاتی است که ممکن است روایت‌های پیش از خود را تایید و یا نقض کند. آنچه مسلم است همه حقیقت هنوز برای ما روشن نگردیده است و ما به صورت قطعی در این لحظه نمی‌توانیم یکی از روایت‌های منتشر شده را به عنوان روایت صحیح و نهایی به شما مخاطب گرامی معرفی کنیم. در روزها و ماه‌های پیش‌رو و تا زمانی که جنبه‌های مختلف از حقیقت این رخداد آشکار شود، به رسالت خود در روایتگری ادامه خواهیم داد.

در شامگاه ۲۳ مهر ۱۴۰۱ و در بحبوحه قیام ژینا، آتش از زندان اوین زبانه می‌کشید. صدای تیر‌اندازی ممتد گلوله‌های جنگی و دود‌ و آتشی که از زندان و تپه‌های اوین برخاسته بود، خیل عظیمی از مردم و خانواده‌های زندانیان و دادخواهان را روانه اوین کرد. در ساعت‌های نخستین، این آتش‌سوزی یک حادثه اعلام شد. اما در ادامه مسئولان دولتی ادعا کردند گروهی از زندانیان «به قصد کشته‌سازی انبوه» اقدام به آتش‌افروزی کرده‌ اند.

اکنون می‌دانیم که آتش‌سوزی از بند ۷ (جرائم عمومی) زندان اوین شروع شد؛ زندانیان برای نجات خود دست به شورش و اعتراض زدند. آتش و اعتراض سپس به نقاط دیگر زندان از جمله بند ۸ (زندانیان سیاسی) سرایت کرد. بنا به آمار حکومتی، در این شامگاه کذایی دست کم ۹ نفر در اثر دود ناشی از آتش و شلیک مستقیم گلوله‌های جنگی کشته و ۶۱ نفر زخمی شدند. در نتیجه این رویداد بسیاری از زندانیان سیاسی از اوین به گوهردشت تبعید شدند.

دو سال پس از رویدادی که تاکنون جزئیات آن هرگز برای عموم روشن نشده است، ۴۰ نفر از زندانیانی که در بند ۷ و ۸ زندان اوین در شب حادثه محبوس بوده‌اند به‌اتهام «آشوب در زندان اوین» محاکمه و بعضاً به «قتل» متهم شدند. از این تعداد، ۴ نفر (لقمان امین‌پور، میثم دهبان‌زاده، مجید روشن‌نژاد، و رضا سلمان‌زاده) از زندانیان سیاسی اند و از سرنوشت مابقی زندانیان جرائم عمومی متأسفانه تاکنون اطلاعاتی در دسترس نیست.

برای روشن‌تر ساختن این پرونده امنیتی و شرح دوباره ماوقع ماجرا، با یکی از زندانیان سیاسی‌ای که در شب حادثه در اوین حضور داشته گفت‌وگو کردیم. این زندانی سیاسی، که نامش نزد زمانه محفوظ است، در شورش زندان اوین و اعتراض‌های زندانیان علیه نیرو‌های امنیتی و مسئولان زندان مشارکتی فعال داشته است. او اتفاقات تکان‌دهنده آن شب را از منظر بند ۸ زندانیان سیاسی روایت می‌کند که با مشاهده آتش در بند جرائم عمومی و شنیدن صدای ممتد تیراندازی دست به اعتراض و شورشی بی‌نظیر می‌زنند.

جمهوری اسلامی پاسخ این اعتراض را با ساچمه، گلوله جنگی، اشک‌آور، باتوم، تحقیر و آزار می‌دهد. ظلمی که جزئیات آن برای دادخواهی در آینده و مستندساختن تاریخ ستمدیدگان در اینجا ثبت می‌شود.

به زعم این زندانی سیاسی که دانسته‌های خود را با زمانه به اشتراک گذاشته، منشأ آتش‌‎سوزی همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. بااین‌حال، او تئوری‌های توطئه مبتنی بر «آتش‌افروزی عامدانه» از سوی جمهوری اسلامی را رد می‌کند و اتفاق‌های آن شب را «محصول یک شورش و اعتراض از درون زندان» می‌داند. بنا بر مشاهده ها و شنیده‌های این شاهد زنده از ماجرا، دست‌کم ۴۰ نفر در آتش‌سوزی اوین کشته شدند که بسیاری از آنها از زندانیان جرائم عمومی بودند و از سرنوشت خانواده‌های‌شان هیچ اطلاعاتی در دسترس نیست. متن این گفت‌وگو را در ادامه خواهید خواند.

  • زمانه - اجازه دهید ابتدا درمورد آتش‌سوزی اوین در بحبوحه قیام ژن ژیان ئازادی ازتان بپرسیم که بنا به آمار حکومتی در آن ۹ نفر کشته شدند. به رغم اینکه این واقعه بارها شرح داده شده است، اما با توجه به اینکه در آن شب در زندان اوین محبوس بودید، دوست داشتیم کوتاه از زبان خودتان درمورد اتفاق‌های ۲۳ مهر ۱۴۰۱ بشنویم. مشاهدات و تفسیر شما از این واقعه چیست؟ برخی آن را «آتش‌افروزی عامدانه» جمهوری اسلامی قلمداد می‌کنند که با ارعاب دولتی درصدد سرکوب زندانیان و گروگان‌گیری از جامعه بود. نظر شما چیست؟

لازم است در ابتدا به این مسئله اشاره شود که آتش‌سوزی زندان اوین در ۲۳ مهر ۱۴۰۱ محصول یک شورش و اعتراض از درون زندان بود. من به عنوان کسی که در واقعه آتش‌سوزی زندان اوین حضور داشتم چندان موافق این تئوری توطئه نیستم که گویی این کارِ خود حاکمیت بوده است و مثلاً قصد داشته یک آتش‌سوزی عمدی در زندان ایجاد کند تا از قِبَل آن دست به سرکوب و کشتار بزند. چند تا دلیل برای این استدلال وجود دارد.

اول از همه اینکه آتش‌سوزی از بند ۷ شروع شد که زندانیان این بند نه سیاسی و امنیتی بلکه «جرائم عمومی» بودند. دوم اینکه ریشه‌ها و منشأ آتش‌سوزی تا این لحظه مشخص نشده است. یعنی حتی منی که در داخل زندان اوین حضور داشتم متوجه نشدم که دقیقاً منشأ آتش‌سوزی در بند ۷ که منجر به سوخته‌شدن ساختمان‌اش شد از کجا بود. داستان آتش‌سوزی در بند ۸، و آتش‌سوزی تپه‌ها هم حکایت خودشان را دارند که در ادامه خدمت‌تان عرض می‌کنم. بنابراین، آتش‌سوزی اوین یک شورش و اعتراض بود که از داخل زندان اتفاق افتاد و با تئوری‌های توطئه نمی‌توان آن را قرائت کرد. 

در ارتباط با ۹ نفری که آن شب کشته شدند: این ۹ نفر را درواقع جمهوری اسلامی در گام اول اعلام کرد و درنهایت هم اسم یک نفر را مشخصاً گفتند. فردا صبحِ پس از واقعه آتش‌سوزی، وقتی مسئولان زندان و مأموران امنیتی در رفت‌وآمد به زندان بودند، رقمی که ما  از زبان این‌ها، سربازها، و مسئولین بهداری شنیدیم، رقمی که به ما آنجا گفته شد، چیزی در حدود ۴۰ تا ۴۵ کشته بود. تعدادی از آنها بر اثر آتش‌سوزی و خفگی ناشی از دود آتش و بسیاری دیگر بر اثر شلیک مستقیم گلوله توسط نیرو‌های سرکوب، اعم از ضد‌شورش خود زندان اوین یا نیروی نوپو یا همان «نیروی ویژه پاسداران ولایت» یا به تعبیری «نیرو‌های ویژه پاد وحشت»، جان خود را از دست داده‌اند.

سرنوشت کشته‌شدگان جرائم عمومی آتش‌سوزی از بند ۷ هرگز مشخص نشد. هیچ‌کس خانواده‌های این افراد را ندیده است. کسی نمی‌داند آیا پیگیر فرزندان‌شان شدند یا نشدند؟ آیا این زندانیان اصلاً کس و کاری داشتند؟ آیا جمهوری اسلامی کاری کرده تا دهن خانواده‌ها بسته باشد؟ اینها هیچ کدام روشن نشده است. تا جایی که من در این واقعه حضور داشتم تقریباً برایم قطعی است که در جریان واقعه آتش‌سوزی اوین دست‌کم ۴۰ زندانی از بند ۷ زندان اوین کشته شدند.

  • بعد از آن شورش و آتش‌سوزی از جرائم عمومی به بند ۸، یعنی زندانیان سیاسی کشیده شد؟

همانطور که عرض کردم آتش‌سوزی از بند ۷ شروع شد و بعد از آن صدای آتش‌سوزی و صدای تیر‌اندازی می‌آمد. مأموران زندان و نیرو‌های سرکوب به‌سوی زندانیانی که سراسیمه از داخل بند ۷ بیرون می‌دویدند تا از محوطه‌ای که معروف هست به «محدوده بند شهید کچویی» در شمال زندان اوین خارج شوند، تیر‌اندازی مستقیم کردند. وقتی به سمت زندانیان تیر‌اندازی ‌شد، صدای آتش‌سوزی و دود ناشی از آتش از جانب زندانیان بند ۸ دیده و شنیده شد، بخصوص سالن ۱۰ در بند ۸، که فوقانی‌ترین سالن این بند هست. بچه‌ها آنجا توانستند ازطریق پنجره‌هایی که به بند ۷ مشرف هست، آتش‌سوزی در بند ۷ و شلیک گلوله مستقیم به سمت زندانیان را مشاهده کنند.

سرنوشت کشته‌شدگان جرائم عمومی آتش‌سوزی از بند ۷ هرگز مشخص نشد. هیچ‌کس خانواده‌های این افراد را ندیده است. کسی نمی‌داند آیا پیگیر فرزندان‌شان شدند یا نشدند؟ آیا این زندانیان اصلاً کس و کاری داشتند؟ آیا جمهوری اسلامی کاری کرده تا دهن خانواده‌ها بسته باشد؟ اینها هیچ کدام روشن نشده است. تا جایی که من در این واقعه حضور داشتم تقریباً برایم قطعی است که در جریان واقعه آتش‌سوزی اوین دست‌کم ۴۰ زندانی از بند ۷ زندان اوین کشته شدند.

این موضوع ما را آشفته و خشمگین‌شان کرد و منجر شد به سردادن شعار سیاسی: از «مرگ بر خامنه‌ای» گرفته تا «مرگ بر جمهوری اسلامی» و شعار‌های دیگر ... این خشم و سراسیمگی منتهی شد به کلید‌خوردن شورش در بند ۸.

زندانیان سالن‌های ۱۰ ، ۹ و ۸ شروع کردند به شکستن درب سالن‌های زندان با همان ابزار‌هایی که در اختیار‌شان بود: دیلم، آهن، یا کپسول آتش‌نشانی. تلاش کردند که به‌میانجی‌های مختلف واقعاً یک شورش سیاسی را رقم بزنند: آتش‌زدن بخش فرهنگی زندان اوین که به‌نحوی بخش سرکوب و سانسور زندان است؛ حمله‌کردن به بخش مددکاری زندان، که بخشی از بوروکراسیِ سر‌کار‌گذاشتن زندانیان است؛ حمله به دور‌بین‌های نظارتی-امنیتی و ازبین‌بردن آنها؛ و درنهایت تلاش برای رفتن به داخل حیاط بر اثر شدت دودی که وجود داشت، یعنی دود ناشی از آتش و دود ناشی از شلیک گاز اشک‌اور.

بچه‌های بند ۸ موفق نشدند درب ورودی این بند را بشکنند و از داخل بند خارج شوند و به بچه‌های بند ۷ بپیوندند. درعوض تصمیم گرفتند به داخل حیاط هجوم ببرند و وقتی وارد حیاط شدند تقریباً به فاصله هر ۱۰ یا ۱۵ ثانیه یک گاز اشک‌آور به داخل حیاط زندان پرتاب می‌شد. درواقع تپه‌های زندان اوین که در فیلم‌ها و عکس‌ها مشهود است به خاطر  گاز اشک‌آور خود جمهوری اسلامی درحال سوختن بود؛ دقیقاً پایین آن تپه‌ها بند ۸ واقع شده که آنجا زندانیان شورشی حیّ‌وحاضر بودند و با سنگ و میله و آجر سعی می‌کردند به نیرو‌ی گارد ضد‌شورش، که پشت درب‌های زندان بودند، حمله کنند و این اجسام را از داخل حیاط به‌سمت آنها پرتاب می‌کردند.

بعد از این، بارش ساچمه‌ها بر سر ما شروع شد و به فاصله حدود نیم ساعت تا ۴۵ دقیقه زندانیان بند ۸ با مسئله شلیک مستقیم گلوله جنگی مواجه شدند. نشانه‌اش این بود که پوکه‌های فشنگ‌های جنگی جلوی پای ما می‌ریخت چون آنها داشتند از بالای شیروانی یکی از ساختمان‌ها به ما شلیک می‌کردند و ما زیر همان شیروانی پناه گرفته بودیم. در جریان این تیراندازی‌ها چند نفر از زندانیان تیر خوردند و زخمی شدند؛ به پهلوی یک نفر در داخل بند ۸ تیر اصابت کرد؛ به کمر محمد خانی تیر اصابت کرد؛ به بیضه‌های یاشار توحیدی تیر اصابت کرد؛ و اینها همه تیر‌های جنگی بود که به سمت ما شلیک می‌شد.

حدود ۵۰ یا ۶۰ نفری که در داخل حیاط بودند – چون باقی زندانیان به دلیل آتش‌سوزی‌ها و مسائل شخصی نظیر ترس و ... از داخل سالن‌ها بیرون نیامده بودند – دست به شورش و شعار زدند و به مبارزه ادامه دادند. زندانیان مبادرت کردند به برپا‌داشتن یک آتش بزرگ در حیاط زندان با استفاده از فرش‌ها و موکت‌ها و هرچیزی که بدست‌مان می‌آمد برای اینکه بتوانیم با تأثیرات گاز اشک‌آور که مدام به سمت ما داشت شلیک می‌شد مقابله کنیم.

حوالی ساعت ۱۰ و ربع یا ۱۰ و نیم بود، نیروهای نوپویی که از بیرون زندان فراخوانده شده بودند به داخل حیاط زندان هجوم آوردند. لیزر تفنگ‌هاشان را روی سینه‌های ما انداختند و در شرایطی که زندانیان هیچ ابزار دیگری برای مقابله نداشتند، ما را روی زمین خواباندند و به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند. دمپایی‌ها را در آتش انداختند. سر و دست زندانیان را شکستند. ضربات متعدد لگد و باتوم وارد کردند و با خشونت تمام زندانیان را با دست‌بند و پای برهنه راهی سالن ورزشی مشترک بین بند ۷ و ۸ کردند.

  • در آنجا چه اتفاقی افتاد؟

در این سالن قریب به ۱۸۰۰ تا ۲۰۰۰ زندانی بودند که همگی از بند ۷ بودند، و فقط آن ۵۰ نفر از بند ۸ به آنها اضافه شده بودند. آنجا از ساعت ۱۱ شب تا فردا حدود ۱۲ ظهر، زندانیان را گشنه و تشنه در یک شرایط اسفناکی نگهداری کردند.

خودتان می‌توانید تصور کنید شرایط چگونه بوده است:

در یک سالن والیبال ۲۰۰۰ نفر را با دست‌بند کنار هم چپانده‌اند و دورتادور نیروهای ضد‌شورش با باتوم، پینت‌بال، ساچمه و اسلحه‌ای که رو به زندانیان است آنها را محاصره کرده بودند. تمام طول شب زندانیان را کتک زدند، فحش دادند و تحقیر کردند. آب به ما نمی‌دادند. هر دو سه ساعت یکبار، تنها یک قمقمۀ آب گرم بین ۷۰ تا ۸۰ زندانی می‌چرخید و هرکسی یک جرعه می‌خورد و این می‌رفت برای سه ساعت بعد.

مسئله دست‌شویی هم پیش آمد چون هیچ امکانی وجود نداشت همه سر جای خودشان دست‌شویی می‌کردند و این یک وضعیت اسف‌انگیز و بوی تعفنی را در سالن ورزشی بوجود آورده بود و کثافت وجود همه را گرفته بود؛ پاها همه برهنه بود؛ خلاصه وضعیت به‌غایت دشواری بود که زندانیان طی ۱۲ ساعت متحمل آن شرایط شدند.

وقتی صبح شد، مسئولان قضایی و سازمان زندان‌ها، نیروهای امنیتی و غیره یکی پس از دیگری می‌آمدند و می‌رفتند. ابتدا زندانیان بند ۷ را، که به جاهای مختلفی تبعید شدند، تعیین‌تکلیف کردند. دست آخر زندانیان بند ۸ را – که همگی زندانیان سیاسی بودند و بعضاً به‌خاطر این پرونده‌های سیاسی اسمی از آنها در فضاهای مجازی بود و در طول این ۱۲ ساعت گه‌گدار باهاشان تسویه‌حساب‌های شخصی شده بود –  آنها را با پابند و دست‌بند روانه اتوبوس کردند و درنهایت به زندان گوهردشت فرستادند. وضعیت این زندانیان، از حیث خونریزی و وضعیت نابسامان جسمی، آنقدر اسفناک بود که زندان گوهردشت در آغاز از پذیرش آنها سرباز زد ولی چون دستور از بالا بود ناگزیر از قبول‌کردن ما شدند و بعداً هم یک سری مشکلات در گوهردشت برای این زندانیان بوجود آمد...  

  • چهل نفر از زندانیان محبوس در زندان اوین به هنگام آتش‌‌سوزی این زندان در جریان اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ در روزهای ۲۹ و ۳۰ خرداد ۱۴۰۳، با اخراج وکلای‌شان، به‌اتهام «آشوب در زندان اوین» محاکمه شدند. برخی از آنان، بنا به ادعای کانون حقوق بشر ایران، «متهم به قتل» شده اند. از این ۴۰ زندانی چه می‌دانیم؟ آیا آنها از بند ۸ و سیاسی اند یا بیشتر به جرائم عمومی و بند ۷ مربوط می‌شوند؟

از زندانیانی که به‌خاطر پرونده آتش‌سوزی زندان اوین در حال محاکمه شدن هستند فقط در باب چهار نفر اطلاع داریم که آنها هم زندانیان سیاسی بند ۸ هستند. باقی این زندانیان همه زندانیان بند ۷ هستند که هیچ اسمی از اینها وجود خارجی ندارد و ما اصلاً نمی‌دانیم اینها چه کسانی هستند.

درمورد آن چهار نفر: رضا سلمان‌زاده از خانواده‌های دادخواه است؛ لقمان امین‌پور (زندانی سیاسی کُرد)؛ میثم دهبان‌زاده و مجید روشن‌نژاد. اینها همگی از زندانیان بند ۸ بودند و بعد از آتش‌سوزی همگی به انفرادی برده شدند و بعد به مابقی تبعیدی‌ها در گوهردشت پیوستند. این پرونده امنیتی را برای آنها باز کردند و اتهامات را دقیق نمی‌دانیم. بله درست است، یکی از اتهامات قتل است که برای این عزیزان درست کرده‌اند.

منتها از شدت فشاری که روی بچه‌های بند ۷ هست ما اطلاع نداریم و حتی دقیق نمی‌دانیم آنها چه کسانی هستند که در جریان این دادگاه‌ها قرار است محاکمه شوند. نمی‌دانیم آیا این‌ها وکیل دارند یا ندارند؛ ولی می‌دانیم که زندانیان سیاسی بند ۸، چهار نفری که ذکر کردم، وکیل دارند و می‌توانند از خودشان دفاع کنند. اطلاعات بیشتری درمورد روند قانونی و حقوق این پرونده در دسترس نیست.

  • این پرونده با شکایت «سازمان زندان‌ها» علیه این زندانیان گشوده شده است. از روند قانونی و پرونده‌سازی امنیتی علیه این زندانیان چیز بیشتری هست که بخواهید اضافه کنید؟

این پرونده‌سازی درواقع از همان شب حادثه، از همان زمان که زندانیان را به گوهردشت بردند، شروع شد. نهاد‌های امنیتی قصد داشتند برخی دیگر از زندانیان بند ۸، که زندانیان سیاسی هستند، را درگیر این پرونده کنند، آن هم به خاطر اعتراض‌هایی که آنها به تبعیدشان به گوهردشت کرده بودند. اما درنهایت این قضیه منتفی شد، به دلایلی که برای خود زندانیان هم روشن نبود. اما خب این پرونده‌سازی امنیتی دامن این چهار زندانی سیاسی بند ۸ را دست‌ آخر گرفت.

  • آیا این شکل از پرونده‌سازی و سرکوب زندانیان همزمان جمهوری اسلامی را قادر می‌سازد تا مثلاً در آینده با معرفی «عامرین و عاملین» به‌شکل ایدئولوژیک پاسخگوی خانواده‌های دادخواهی باشند که فرزندان و عزیزان خود را آن شب از دست داده اند؟

به‌نظرم هیچ «پاسخگویی»‌ای درکار نیست و هنوز روشن نیست دلایل آتش‌سوزی بند ۷ چه بوده است. به همین ترتیب اسامی کشته‌شدگان هم روشن نیست؛ دلایل کشته‌شدن هم روشن نیست. این پرونده هیچ چیزش معلوم نیست و هیچ پاسخگویی از ناحیه جنایت‌کار بزرگ یعنی خود جمهوری اسلامی و به طور خاص عوامل و مسئولان زندان اوین وجود نداشته است.

 همانطور که پیشتر هم گفتم، ما حتی نمی‌دانیم زندانیان کشته‌شده اصلاً کس و کاری دارند یا نه. در مدت‌زمانی که خانواده‌های زندانیان بند ۸ درگیر شکلی از دادخواهی و پیگیر وضعیت فرزندان تبعید‌شده و کتک‌خورده‌شان در گوهردشت بودند، این خانواده‌های زندانیان سیاسی اثری از خانواده‌های بند ۷ در جلوی دادستانی و اینها ندیدند. دست کم آنچه که من اطلاعی دارم این هست که خانواده‌های زندانیان سیاسی اصلاً نفهمیدند که این زندانیان بند ۷ خانواده‌ها و کس‌وکارشان چطوری بوده است. ظاهراً فقط یکی دو بار خانواده‌های بند ۷ رجوع کرده بودند برای ملاقات با مسئولان زندان که وقعی بهشان گذاشته نشد و از ملاقات با آنها اجتناب کردند. اما درمورد خانواده‌های کشته‌شدگان شب ۲۳ مهر ۱۴۰۱مطلقاً اطلاعاتی نداریم.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.