روایت زنان عرب از کمآبی در ماهشهر و اهواز
سالهاست مردم در خوزستان درگیر بحران آب هستند و این بحران نه تنها به آب مصرفی و آشامیدنی مرتبط است بلکه ساختار شهرها و فاضلابها را نیز دربرمیگیرد؛ با کوچکترین بارش باران، خیابانها را سیل میگیرد، هر سال چندین کودک جان خود را در فاضلابهای اهواز از دست میدهند، وضعیت روستاها به مراتب بدتر است.
در متن پیش رو که روایتی است از زنان عرب ساکن بندر ماهشهر و اهواز، به وجهی از معضل کم آبی نگریستم که به رابطه زن بودن، فقیر بودن، تعلق به گروه اتنیکی تحت ستم با تاثیرپذیری بیشتر نسبت به بحران کم آبی میپردازد. در این گزارش سعی کردهایم به ستم مضاعفی که بر زنان در ارتباط بحرانهای محیط زیستی مانند کم آبی رخ میدهد بپردازیم.
در جنوب ایران، در هوای بالای ۵۰ درجه، در منطقهای که ساعتهای طولانی در روز آب قطع میشود و حتی در برخی از روستاها تنها دو ساعت در شبانه روز امکان دسترسی به آب فراهم است و همان دو ساعت هم کیفیت آبی که وصل میشود بهقدری نامطلوب است که بوی تعفن میدهد، رنجی که زنان از بحران کمآبی میبرند جنبههای تلخ دیگری هم دارد؛ رنجی است مضاعف.
هورالعظیم بهدلیل بهرهبرداریهای نفتی، کاهش حقابه و خشکسالیهای مکرر با بحران زیستمحیطی شدیدی مواجه است. سدهای کرخه و گتوند منابع آبی را کاهش داده و حفاریهای نفتی در میدان های آزادگان و سهراب تنوع زیستی این منطقه را تحت تأثیر قرار داده اند. آلودگیهای نفتی و خشکی تالاب باعث طوفانهای گرد و خاک شده و گروههایی از مردم از نظر معیشت بهشدت آسیب دیدهاند. اما زنان از جمله افرادی هستند که این بحران بر زندگی آنها رنج بیشتری تحمیل کرده و با دشواریهای شدیدتری مواجه شدهاند. این را در روایتهایی که ساره و حیفا از تجربهی زیستهی روزمرهشان میگویند میشود به روشنی دید.
سالیان سال است که مردم در خوزستان درگیر بحران آب هستند و این بحران نه تنها به آب مصرفی و آشامیدنی مرتبط است بلکه ساختار شهرها و فاضلابها را نیز دربرمیگیرد؛ با کوچکترین بارش باران، خیابانها را سیل میگیرد، هر سال چندین کودک جان خود را در فاضلابهای اهواز از دست میدهند، وضعیت روستاها به مراتب بدتر است و بسیاری از مردم آبی را استفاده میکنند که حاوی نمک بسیار است و به سختی میتوانند با آن دست و صورت را شستوشو دهند. با اینهمه ساره و حیفا رنج زنان را از مواجهه با کمآبی با جزییات بیشتری بازگو میکنند.
ساره، معلمی بیست و یکساله است که در ماهشهر زندگی میکند. او میگوید قطع شدن آب در بسیاری از مناطق این شهر بسیار زیاد اتفاق میافتد، وقتی هم آب وصل میشود دستکم یک ربع اول، آب و گل و آلودگی از شیر آب بیرون میآید و قابل استفاده نیست. از طرف دیگر، آب لولهکشی و شهری در همه خوزستان قابل شرب نیست، بسیار آلوده است و همه مردم مجبورند آب آشامیدنی را بخرند.
اما زنان مشکلات مضاعف دیگری هم دارند که ساره اینطور توضیح میدهد:
منطقهای که خور از آن رد میشود بافت قدیمی شهر محسوب میشود و معمولا خانوادههای آنجا بهشدت سنتی و مذهبی هستند، آب خور بهشدت کثیف است و بوی تعفن فاضلاب کل آن منطقه را گرفته چون فاضلاب مستقیم وارد خور میشود. از طرفی وجود پلهای روی خور باعث شده از پایین یک فضای تنگ و تاریک درست شود و به خاطر وضعیت اسفناک و غیر بهداشتی که دارد هیچ شخصی در شرایط عادی پایین نمیرود خصوصا در هوای شرجی. همین قضیه باعث تجمع یک قشر خاصی از افراد در زیر پل میشود، تا به حال چندین بار سرقت و تجاوز به زنان زیر پل گزارش و دیده شده و همین قضیه باعث میشود سختگیری در آن منطقه برای زنها بیشتر باشد.
مشکلات زنها در این خلاصه نمیشود. به گفته ساره همه خانهها یک منبع بزرگ برای ذخیره آب دارند زیرا قطع شدن آب به یک چرخه روزمره و عادی تبدیل شده است و آب مصرفی خانهها باید به طریقی تامین شود. در چنین شرایطی این زنان هستند که باید بشکههای بیست لیتری آب آشامیدنی را جابهجا کنند. از طرفی این آب تصفیه شده هم از کیفیت کافی برخوردار نیست. ساره میگوید:
کیفیت آب بسیار بد است. من بارها دیدم که زنها چقدر شرمنده شدهاند بابت اینکه طعم بد آب روی طعم غذاهایی که درست می کنند تاثیر بد گذاشته و بارها دیدم که این وسط چقدر مردها رنجیده میشوند و به زنها شرم میدهند از این بابت که چرا غذات مزه بدی میده؛ چرا چای و قهوهای که درست کردی مزه آب لوله میده؛ چرا آب شوره؛ مهمان اومده الان این آب رو بذاری جلوش چی میگه؛ چرا یخ در نیاوردی از صبح تا حالا؛ آب تو کلمن چرا گرمه ... درحالی که اینها چیزی نبوده که زنها در آن نقشی داشته باشند.
آنگونه که ساره میگوید جابهجایی بشکههای آب بارها باعث سقط جنین در زنان باردار شده است. علاوه بر این، شوری و کثیفی بیش از حد آب بر بدن زنان و از جمله قاعدگی آنها تاثیر گذاشته زیرا حتی دستگاههای تصفیه هم آب را به اندازه کافی تصفیه نمیکنند. او توضیح میدهد:
کثیف بودن آب خیلی روی بهداشت قاعدگی تاثیر میگذارد. حتی این موضوع هم هست که بعضی روزها آب واقعا آلوده و حتی قهوه ای رنگ است و آنوقت اگر تو پریود باشی چطور میخواهی با این آب لباس را بشوری آن هم لباس زیر. خب چنین آب آلودهای بهشدت سلامتی زنان را تهدید میکند. از طرفی وقتی آب قطع میشود در بعضی مراکز دسترسی به سرویس بهداشتی را برای کثیف نشدن سرویسها قطع میکنند مثلا در دانشگاه ماهشهر در سرویسها را قفل میکنند تا زمانی که آب وصل شود دوباره باز میکنند. بنابراین برای عوض کردن پد بهداشتی و نوار بهداشتی زنها دچار مشکل میشوند. ممکن است از صبح کلاس داشته باشی و چون آب نیست یک سره با یک پد مجبور باشی سر کنی.
مشکلات فیزیکی ناشی از آلودگی آب به این هم محدود نمیشود. ساره میگوید که دختر عموی او سال گذشته به دلیل شنا در رودخانه زهره و به خاطر کثیفی و آلودگی بیاندازه آب از ناحیه چشم دچار خونریزی شده است:
چشمش همانجا توی آب خونریزی کرد و بیناییاش را از دست داد. البته ناگفته نماند که خودش مشکل بینایی و جسمانی دارد ، اما آب آنقدر کثیف بود که دیگر کار از کار گذشت. در آن روستا هم هیچ تفریحی به جز شنا کردن ندارند، که متأسفانه با این آب حتی این تفریح هم از آنها گرفته شد. کثیفی آب باعث ایجاد مشکلات پوستی شدید توی پوست کف سرم شده چون به خاطر آلودگی آب، کف سر به اندازه کافی تمیز نمیشود، خصوصا به خاطر شرایط مالی توان نصب دستگاه تصفیه آب را خیلیها ندارند و من به خاطر حجم موهایم و آلودگی آب و حتی آلودگی هوا کف سرم در معرض انواع و اقسام التهاب پوستی و شورههای چسبیده قرار گرفته و چون آب خودش نه تنها تمیز نیست بلکه خیلی هم آلوده است همین باعث میشود کف سر با آلودگی مسدود شود و خودش یک هزینه دو برابر ایجاد میکند چون برای پاکسازی عمیق باید اقدام کنی.
ساره میگوید که سال گذشته، زمانی که آب مدام قطع میشد، آنها مجبور میشدند آب را روی گاز گرم کنند تا بتوانند با قابلمه و کاسه کاسه ریختن آب حمام کنند. او میگوید که شغل پدرش طوری است که هر بار از سر کار میآید باید به حمام برود، یعنی روزی دو بار باید حمام کند. مادرش یک قابلمه بزرگ را پر از آب جوش میکرد و قابلمه داغ را میگذاشت روی سرش و ۱۶ تا پله را میرفت بالا تا برای پدرش آب ببرد. حتی بعضی وقتها مجبور میشد با برادرش برود داخل حمام و آب روی سر پدرش بریزند. برای ساره پیش میآمد بعضی وقتها وسایلش را بردارد و برود خانه پدر بزرگش در شهری دیگر تا حمام کند. ساره ادامه میدهد:
کارمان مرتب همین بود، هی میخواستم رو بزنم به فامیل و دوست و آشنا که توی یک منطقه دیگر بودند و بگویم که امروز بیایم پیش شما حمام، لباسهایم را بیاورم با لباسشویی شما بشورم. اینطور نبود که مثلا کل روز آب نباشد ولی موضوع این بود مثلا ساعتی که آب وصل میشد من خانه نبودم، دانشگاه یا مدرسه بودم، تا میرسیدم خانه باز آب میرفت.
مدارس و زنان روستایی، تجربهی بحرانیتر
ساره به گفته خودش یک معلم تازه کار است و آنطور که توصیف میکند بحران آب برای دانشآموزان در مدارس به مراتب اثرات منفی بیشتری دارد. او قطع شدن آب را در مدارس یک فاجعه میداند و میگوید بهخصوص برای بچههای کوچک که باید حتما به دستشویی بروند و نمیتوانند خودشان را کنترل کنند وضعیت بحرانیتر است.
او میگوید:
این واقعا یک معضل بزرگ است. بچهها توی مدرسه زمین میخورند و دست و پاهایشان زخمی میشود و نیاز است شستوشو داده شوند. بعد میبینی به اندازه یک زنگ تمام آب نیست. زنگهایی که ورزش دارند یا زنگ تفریح که میخواهند خوراکی بخورند باید حتما دستهایشان را بشویند. از طرفی بچهها زنگهایی که کلاس خلاق یا هنر دارند اگر مدرسه آب نداشته باشد و مثلا آن روز باید با گواش، چسب و آبرنگ و کار کنند از آن کلاس محروم میشوند چون چنین کلاسی نیاز به شستوشو دارد.
وضعیت زنان ساکن روستا حتی از زنان ساکن شهر هم بدتر است. مردم روستا یا باید برای تهیه آب به شهر بروند یا از ماشینی که بهعنوان منبع آب تصفیه استفاده میشود بهره بگیرند، ماشینی که گاهی برای روستا آب میبرد و گاهی نمیبرد. از سوی دیگر بیشتر زنان روستا معمولا بهصورت مستقیم در کشاورزی مشارکت دارند و درآمد اندکی که عایدشان میشود از مبلغ ناچیزی است که مردها پس از درو کردن و فروختن محصول به آنها میدهند. بخش دیگر هم از فروش تخممرغ و شیر و ماست و دوغ محلی تامین میشود. کمآبی و اتکا به باران برای آبیاری زمین، وقتی که بارانی در کار نباشد عملا هیچ محصولی عاید زمینها نمیکند و این یک تهدید جدی برای زنان روستایی است. هرچه بحران آب بیشتر، تابستانهای گرمتر و سختتری هم خواهند داشت و زنان به دلیل اجباری بودن حجاب مجبور میشوند با وجود گرمای شدید هوا لباسهای لایه لایه روی هم بپوشند. ساره میگوید:
حالا فکر کن توی روستا هم باشی با این اوضاع گرما ساعت چهار صبح از خواب بیدار شوی و بروی دامداری، علاوه بر پوشش سنگینی که مجبوری داشته باشی باید چکمه و پیشبند کلفت پلاستيکی هم بپوشی!
مختل شدن زندگی برای زنانی که فرزند کوچک دارند
حیفا، سی و یک ساله است و ساکن اهواز. او میگوید که در اهواز مردم نمیتوانند بدون پمپ به آب دسترسی داشته باشند و همین مساله باعث شده که با قطع شدن برق، آب هم به طور کلی قطع شود. بنابراین چه در خانه تانکر آب داشته باشند چه نه، وقتی برق قطع میشود که به گفته او چندین بار در هفته اتفاق میافتد پمپ آب خاموش است و امکان دسترسی به آب هم منتفی.
حیفا میگوید:
در بحث مدیریت آب، ما یه تانکر بزرگ داریم که سعی میکنیم مواقعی که آب هست پرش كنيم ولی اين امکان برای همه نيست و خيلی از همسايهها توان خريد تانكی آب ندارند. ماهایی که تانکی داریم اگه روزی يادمان برود تانكی را پر آب بكنيم واقعا زندگیمان مختل میشود خصوصا ما كه بچه كوچک داريم و بچهها خيلی به آب نیاز دارند. میشود گفت موقع قطع شدن آب دو روز از زندگی ما مختل میشود، روزی كه آب قطع است و روز بعدش كه بايد كارهای عقب افتاده روز قبل را انجام بدهيم مثل شستن ظرفها و رخت و لباسها.
به گفته حیفا تاثیرات منفی بحران آب بر زندگی زنان به گونهای است که مسئولیت سنگین پر کردن تانکی بهترین حالت آن محسوب میشود:
واقعا شرایط خیلی سخت است. شما تصور کنید من بهعنوان یه زن، توی توالت باشم پریود هم باشم و آب قطع شود! بايد ده پانزده تا پله بروم پايين و شیر اصلی آب را ببندم و شير تانكی را باز كنم كه آب توی خونه جاری شود! اينها به مرور بر سلامت جسمی تأثير گذارند طبعا. یا اینکه مهمان بیاید و آب قطع باشد. یا اگر بچه کوچک داشته باشی این شرایط واقعا در روح و روان آدم تاثیر میگذارد، آدم ناخودآگاه در طول روز عصبی و منزجر میشود.
نظرها
شیر آب.
ی زمانی یک حوضچه بزرگ وسط میدان بزرگ هر شهر در این کشور بود !!