سقوط اسد: فعالان و روشنفکران سوریه چه میگویند؟
آیا اکنون برقراری عدالت ممکن شده است؟ آیا اسرائیل از سقوط بشار اسد منتفع خواهد شد؟ آیا اسلامگرایان ملی سوریه بر حق حاکمیت سایر گروهها و اقلیتها احترام خواهند گذاشت؟ مسیر بازسازی سوریه چگونه خواهد بود؟
دولتِ «ابدی» بشار اسد سقوط کرد و همزمان با آن برج و باروی جمهوری اسلامی ایران و متحدانش به لرزه درآمد. توازن پوشالی که پیش از این میان نیروهای منتفع و معارض در خاورمیانه وجود داشت بر هم خورد.
آیا اکنون برقراری عدالت برای مردمان جنگزده و آواره در سوریه و فراتر از آن ممکن شده است؟
آیا این آغازی برای سقوط محور مقاومت است؟ و آیا اسرائیل از سقوط بشار اسد منتفع خواهد شد؟
آیا اسلامگرایان ملی سوریه بر حق حاکمیت سایر گروهها و اقلیتهای مذهبی و ملی احترام خواهند گذاشت؟
مسیر بازسازی سوریه چگونه خواهد بود؟
اینها سوالاتی است که فعالان و روشنفکران اهل سوریه اکنون به تدریج به آنها فکر میکنند، دربارهاش اظهار نظر میکنند و پاسخهایی پیشنهاد میکنند. گزارش پیشرو تلاشی است برای تدقیق سوالهای بالا بر اساس برخی نظرات کارشناسان، فعالان و روشنفکران سوری در روزهای اخیر.
امیدها و بیمها
کمتر از یک هفته از سقوط بشار اسد گذشته و اغلب فعالان و روشنفکران سوریه با حجم عظیمی از عواطف مواجه هستند که سالها زیر آوار جنگ، سرکوب داخلی، آوارگی و مهاجرت مدفون شده بود. حالا به ناگهان این احساسات فرصت بروز پیدا کرده است و نمیتوان انتظار داشت که در این فرصت کم پاسخهایی روشن به همه سوالهای بالا پیدا کنند.
با این حال نومیدترین مردمانِ دیروز، اکنون امیدوارترین هستند.
یاسین الحاج صالح، پژوهشگر و نویسنده سوری که ۱۶ سال از عمرش را در زندانهای اسد سپری کرده و همسرش در جریان جنگ داخلی ربوده و ناپدید شد، در گفتوگو با «دموکراسی حالا» در توصیف این وضعیت گفت «برای اولین بار احساس میکنم که قادرم نفس بکشم.»
حاکمیت بعث بر سوریه نیمی از تاریخ این کشور است. بیشتر فعالان و روشنفکران امروز سوریه همه عمرشان را در کنار این حکومت نفس (نـَ)کشیده و (نـَ)زیستهاند. حکومتی که بر اساس سکولاریسم غربی و ناسیونالیسم عربی بنا شده بود به چنان درجهای از استبداد و شقاوت در برابر مردم این کشور رسید که بعد از سرکوب انقلاب مردمی سوریه که در سال ۲۰۱۱ آغاز شد، بیش از نیمی از جمعیت آواره یا ناپدید شده بودند.
دردهای مشترک و نفی مشترکِ بشار اسد اکثریت مردم سوریه را امروز به یکدیگر نزدیک کرده است.
یاسین الحاج میگوید:
به گمانم بهترین کلمه برای توصیف رژیم اسد، «بسیار ارتجاعی» است. بسیاری در غرب فکر میکنند که این رژیم مدرن و پیشرو است، اما به هیچ وجه چنین نیست. ما نیاز داشتیم این صفحه را ورق بزنیم و میدانیم که صفحات بسیاری همراه با سختیها و مبارزات پیش روی ما خواهد داشت.
یاسین الحاج میگوید که عناصر بسیاری برای امیدواری وجود دارد، گرچه سقوط بشار اسد به تنهایی برای امیدواری نسبت به آینده کافی نیست.
رخدادهای عاطفی و فرصتهایی که پیش از این غیرممکن به نظر میرسید بذرهای امید را کاشتهاند. هزاران آواره سوریه در داخل کشور و بیرون از آن آماده بازگشت و پیوستن به خانوادهشان میشوند. درِ زندانها باز شده و هزاران زندانی، برخی بعد از دههها آزادی خود را بازیافتند. چشماندازی برای صلح ملی به وجود آمده است، گرچه هنوز هیچ چیز قابلپیشبینی نیست.
باز شدن درِ زندانها و امکان بازگشت آوارگان تاثیر مهم عاطفی بر جا گذاشته است. یاسین الحاج میگوید:
من برای آینده سوریه بسیار امیدوارم به خاطر آزادی زندانیان، زیرا این مسئله اولویت اصلی آنها بوده است.
دلیل امیدواری از بین رفتن نظم کهنه ــ زندان، شکنجه، کشتار، آوارهسازی و ناپدیدسازی قهری ــ و باز شدن فضا برای ایجاد نظمی نو ــ برقراری عدالت و به رسمیت شناختن حق زندگی با عزت برای همه ــ است؛ نظمی که شاید بتوان اکنون و همین حالا با بسیج و اراده نیروهای سیاسی بر شکلگیری آن تاثیر گذاشت.
اما همزمان نگرانیهایی هم وجود دارد. همه آنها که ابراز امیدواری میکنند در واقع بیمهایشان را هم نشان میدهند. مثلا حالا برخی همچون یاسین السویحه، پژوهشگر سوری ابراز امیدواری میکنند در سوریه «حاکمیتی بدون دخالت خارجی» ایجاد شود.
بعد از قطع ید ایران و روسیه، حالا ارتش آزاد سوریه با حمایت ترکیه در حال حمله به برخی مواضع نیروهای دموکراتیک سوریه به رهبری کردها است. ارتش آزاد سوریه یکی از نیروهای حاضر در ائتلاف شورشیان علیه بشار اسد است اما مستقیما از ترکیه سلاح دریافت میکند و برای حمله به مواضع کردها فرمان میگیرد.
از طرف دیگر نیروهای دموکراتیک سوریه تحت حمایت آمریکا هستند.
آیا این امکان وجود دارد که هر دو قدرت خارجی، ترکیه و آمریکا با روی خوش خداحافظی کنند و دست از سر سوریه بردارند؟ بعید است، اما باید درباره شرایط تحقق چنین خواستی صحبت کرد.
آنارشیستهای بینالمللی در روژاوا در یادداشتی که در روزهای اولیه بعد از سقوط حلب منتشر شد نگرانیهای خود از آینده سوریه را ابراز کردند که شامل موارد زیر است:
- با ایجاد خلا حاکمیتی در سوریه خطر رشد دوباره داعش وجود خواهد داشت.
- همزمان اداره خودمختار شمال و شرق سوریه که اکنون تحت حمایت آمریکا است در برابر تهاجم احتمالی ترکیه به ایالات متحده وابستهتر خواهد شد.
- در وضعیت پرآشوب جدید یافتن توازن جدیدی از نیروها خونین خواهد بود و میتواند نتایج فاجعهباری داشته باشد.
آنارشیستهای بینالمللی در سوریه همچنین در این یادداشت از تضاد «اسلامگرایان هیئت تحریر الشام» با «پروژه انقلابی در شمال شرق سوریه» ابراز نگرانی کردند.
علاوه بر همه این نگرانیها، اکنون تحقق حاکمیت ملی سوریها با ادامه پیشروی اسرائیل دشوار به نظر میرسد. اسرائیل حکومتی که ۱۴ ماه است بر سر مردم غزه بمب میاندازد و چند ماه است کمپین بمباران خود را به جنوب لبنان گسترش داده اکنون در حال کشورگشایی در سوریه است. یکی از قدرتمندترین ارتشهای جهان در دل خاورمیانه ابزار مستقیم سلطه امپریالیستی بر کشورهای منطقه شده است؛ مقابله با آن دشوار است، اما باز هم غیرممکن نیست.
لیلا الشامی، پژوهشگر سوری میگوید شادی امروز مردم به معنای توهم درباره فردا نیست:
سوریها هیچ توهمی ندارند؛ هر چیزی که پس از اسد بیاید، یک آشوب خواهد بود. کل منطقه در شعلههای آتش است. اما برای میلیونها سوری، هیچ چیزی نمیتواند بدتر از این رژیم فاشیستی نسلکش باشد که صدها هزار نفر را قتلعام کرده، کشور را کاملاً نابود کرده، آن را به قدرتهای خارجی سپرده، اقتصاد را ویران کرده، نیمی از جمعیت را مجبور به فرار از خانههایشان کرده و اکنون کشور را بهعنوان یک کارتل مواد مخدر برای صادرات آمفتامین کاپتاگون اداره میکند.
آغاز سقوط محور مقاومت؟
در جریان جنگ سوریه، این کشور از یک شریک به یک مشتری برای ایران تبدیل شد. خانه پوشالی بشار اسد در حالی سقوط کرد که همه حامیاناش، ایران، روسیه و حزبالله تضعیف شده بودند.
حزبالله لبنان پس از ماجرای انفجار پیجرها، ترور سید حسن نصرالله و فرماندهان ارشد گروه و هزینههای سنگین نظامی که اسرائیل بر آن تحمیل کرد، دیگر قادر نبود به سیاق سابق از مرزهای قلمروی اسد دفاع کند. ایران هم که از ابتدا با توجیهات ایدئولوژیک و اقتصادی در سوریه هزینهگری گسترده نظامی کرده بود، اکنون با تحریم، مشکلات اقتصادی و چالش مشروعیت در داخل مرزهای خود دست و پنجه نرم میکند. روسیه متحد مهمی که در بزنگاه سقوط اسد به کمکش آمده بود، اکنون در پی اطناب جنگ اوکراین در حال چانهزنی و مسامحه در سایر جبههها است.
به زعم برخی از تحلیلگران سوریه سقوط دولت بشار اسد آغاز دورانی جدید نه تنها برای سوریه بلکه برای منطقه است. برخی معتقدند اثر دومینویی سقوط رژیم اسد به طور اجتنابناپذیر به معنای پایان نظم منطقهای تحت سلطه ایران خواهد بود.
لینا خطیب، پژوهشگر مطالعات خاورمیانه میگوید «همانطور که ۱۹۸۹ پایان کمونیسم در اروپا را رقم زد، فرار اسد به مسکو پایان ایدئولوژی مقاومت ضدغربی و ضداسرائیلی در خاورمیانه را نشان میدهد.»
سوریه برای ایران حیاتی بود. با از دست رفتن سوریه، یک پل ارتباطی ایران و حزبالله و مسیر زمینی ترافیک تسلیحاتی از بین رفت. بنابراین به گمان برخی تحلیلگران سقوط بشار اسد میتواند به سقوط سریعتر محور مقاومت هم منجر شود.
لینا خطیب پیشبینی میکند:
پیامدهای فروپاشی اسد همچنین به لبنان، عراق و یمن نیز سرایت خواهد کرد، زیرا نیروهای نیابتی ایران خود را بدون یک شریان حیاتی مهم خواهند یافت. به ویژه در لبنان، دینامیک سیاسی ناشی از نابودی حزبالله توسط اسرائیل احتمالاً با از دست دادن پل زمینی حیاتی برای تأمین تسلیحات از ایران تسریع خواهد شد.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی روز چهارشنبه ۲۱ آذر/ ۱۱ دسامبر در پاسخ به کسانی که از شکست محور مقاومت صحبت میکنند گفت:
جبههی مقاومت یک سختافزار نیست که بشکند یا از هم فرو بریزد یا نابود بشود. مقاومت یک ایمان است... چیزی که ایمان یک عده مردم است با فشار آوردن نه فقط ضعیف نمیشود بلکه قویتر میشود.
تعبیری که اینجا رهبر ایران از محور مقاومت میکند بیشباهت به مقاومتی نیست که موجبِ فراری شدن اسد شد. او همه ابزارهای سرکوب را در اختیار داشت، حتی از بمباران شیمیایی مردم سوریه فروگذار نکرد. با این همه مقاومت علیه او ادامه یافت. آیا چنین تعبیری از «مقاومت» از سوی رهبر یک حکومت مقتدر و سرکوبگر خود نشاندهنده ضعف این حاکمیت نیست؟
رهبر ایران در نهایت اما بین انواع مقاومت در برابر ظلم تفاوت قائل میشود، مقاومت در برابر او و متحدانش تکفیر است و مقاومت در برابر اسرائیل نوعی ایمان. برای فعالان و روشنفکران سوریه هر دو مقاومت مشروع و مهم است، مقاومت علیه جمهوری اسلامی به پیروزی رسید اما مقاومت علیه اسرائیل باید ادامه پیدا کند.
چون اگر همانطور که لینا خطیب میگوید اسرائیل ممکن است به زودی به قدرت بیرقیب منطقه بدل میشود، باید همین حالا و اکنون درباره شیوههای مقاومت در برابر این ابرقدرت منطقهای صحبت کنیم.
مسئله فلسطین و مشکل اسرائیل
در حالی که اکثریت مردم سوریه سقوط بشار اسد را جشن گرفتند، گروهی از فعالان حامی فلسطین با نگرانی تحولات اخیر را دنبال میکنند. آنها نگران هستند که بیثباتی سیاسی در سوریه به افزایش قدرت رژیم اسرائیل منجر شود.
همین حالا نیروهای اسرائیلی در حال حرکت در عمق خاک سوریه هستند. آنها میگویند حضورشان موقتی خواهد بود، اما اصلا معلوم نیست راست بگویند. در عرض دو روز بعد از سقوط بشار اسد، اسرائیل صدها حمله هوایی و زمینی به انبارها و کارخانهها و زیرساختهای نظامی سوریه انجام داد تا مطمئن شود حکومت جدید سوریه هیچ ابزار تهاجمی یا حتی دفاعی در دست نخواهد داشت.
همه فعالان و روشنفکران سوریه با این تصور که سقوط بشار اسد موجب تقویت بیش از پیش اسرائیل میشود موافق نیستند. برخی میگویند که این تصور که سقوط بشار اسد موجب تقویت اسرائیل میشود شامل دو پیشفرض نادرست است، اول اینکه حکومت اسد هیچگاه تهدید جدی برای اسرائیل محسوب نشد و دوم اینکه نیروهای موسوم به محور مقاومت هیچگاه به طور جدی برای تقویت مسئله فلسطین اقدام موثری نکردند.
لیلا مغربی، نویسنده و ژورنالیست سوری میگوید خشونت امروز اسرائیل بر کسی پوشیده نبود. اسرائیل پیش از این بارها سوریه را بمباران کرده است، از جمله بیش از ۲۲۰ بار فقط در سال گذشته.
به زعم جوزف ضاهر، پژوهشگر و روشنفکر سوری، پیشروی امروز اسرائیل در خاک سوریه نشانه منتفع شدن آن از سقوط اسد نیست، بلکه بر عکسِ این موضوع صادق است؛ یعنی اسرائیل از وضعیت پیش آمده بعد از سقوط اسد در هراس است:
در ژوئیه ۲۰۱۸، نتانیاهو مخالفتی با بازپسگیری کنترل سوریه توسط اسد و تثبیت قدرت او نداشت. نتانیاهو گفت اسرائیل تنها علیه تهدیدات درکشده، مانند نیروها و نفوذ ایران و حزبالله، اقدام خواهد کرد و توضیح داد: «ما با رژیم اسد مشکلی نداشتیم، برای ۴۰ سال حتی یک گلوله هم به بلندیهای جولان شلیک نشد.»
سخنان جوزف ضاهر پاسخ خوبی به کسانی است که مقاومت در برابر اسرائیل را در بهبود وضعیت اردوگاهی جمهوری اسلامی و متحدانش جستجو میکنند:
طرفداران اردوگاهها این واقعیت را نادیده میگیرند که اهداف اصلی ایران و سوریه آزادی فلسطین نیست، بلکه حفظ دولتهایشان و منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی آنهاست. آنها همواره این اهداف را بر فلسطین مقدم میدانند. سوریه، به طور خاص، همانطور که نتانیاهو کاملاً روشن کرده است، برای دههها هیچ اقدامی علیه اسرائیل انجام نداده است. هدف ژئوپلیتیکی اصلی آن در رابطه با فلسطینیان آزادی آنها نیست، بلکه استفاده از آنها به عنوان اهرم، به ویژه در روابط خود با ایالات متحده است.
جوزف ضاهر در اثبات نظرش مبنی بر منفعتمحوری جمهوری اسلامی به قطع کمکهای این کشور به حماس اشاره میکند:
ایران ثابت کرده که در بهترین حالت، یک متحد غیرقابل اعتماد برای حماس است. این کشور هنگامی که منافع آنها همراستا نبود، حمایت مالی خود را از حماس کاهش داد. ایران کمک مالی خود به حماس را پس از انقلاب سوریه در سال ۲۰۱۱، زمانی که این جنبش فلسطینی از حمایت از سرکوبهای مرگبار رژیم سوریه امتناع کرد، قطع کرد.
با پذیرش همه این موارد ــ ترجیح اسرائیل به ابقای بشار اسد و نگرانی آن از روی کار آمدن حاکمیت جدید در سوریه ــ سوال اصلی باقی است و آن واقعیتی است که روی زمین در حال وقوع است: اسرائیل به خاک سوریه تجاوز کرده و نیروهایش در حال پیشروی هستند؛ چگونه باید به این تجاوز جدید پاسخ داد؟
یاسین السویحه، پژوهشگر سوریه در این باره میگوید:
محکومیت و نکوهش کافی نیست. مقابله با این تجاوز جدید اسرائیل مسئلهای است که به حاکمیت ملی و امنیت مربوط میشود و نیازمند بحث ملی فوری است تا راهحلهای ممکن بررسی شود.
به نظر میرسد این یکی از دشوارترین مسائلی است که پیش روی سوریه و مردمانش قرار دارد.
از اسلامگرایی «نترسید»
هیئت تحریر الشام، یکی از گروه اصلی در ائتلاف شورشیان یک گروه شبهنظامی اسلامگرا است که ریشه در القاعده دارد. ابومحمد الجولانی رهبر این گروه زمانی با حمایت مالی ابوبکر البغدادی رهبر وقت دولت اسلامی در عراق توانست در سوریه سازماندهی کند و گروه جبهه النصره را تشکیل دهد. جبهه النصره در سالهای بعد پس از اختلاف با البغدادی و قطع رابطه با القاعده از سوی الجولانی منحل و در هیئت تحریر الشام ادغام شد.
لیلا مغربی، نویسنده و خبرنگار سوری میگوید که بسیاری از ناظران بیرونی که امروز درباره آینده سوریه ابراز نگرانی میکنند در واقع دچار اسلامهراسی آشکار یا پنهان هستند.
به گفته او این ناظرانِ نگران شامل گروههایی با منافع بعضا متضاد هستند، از جمله شامل اسلامستیزان غربگرا و مخالفان اردوگاهی اسرائیل:
به طرز کنایهآمیزی، لحنهای اسلامهراس در گفتمان شکاکانه برخی از محافل چپگرا و عرب، در شکلی آشکارتر، همانند لفاظیهای رسانههای غربی است.
لیلا شامی در توصیف هیئت تحریر الشام میگوید که این گروه با وجود روابط گذشته با القاعده، «در سالهای اخیر بهطور قابل توجهی تعدیل شده و یک سازمان ملیگرای سوری است، نه جهادی خارجی.»
لیلا شامی نیز به گروههای مسلح اپوزیسیون سوریه انتقاد دارد اما معتقد است که تعبیر اسلامگرایی اغلب برای سرکوب اسلامستیزانه به کار میرود:
افرادی که اسلحه به دست دارند نماینده آرمانهای اکثریت مردم نیستند. با این حال، حامیان رژیم مکرراً هرگونه مخالفت با اسد را بهعنوان "تروریست" با استفاده از روایتهای اسلامهراسانه و صهیونیستی در چارچوب جنگ با ترور تخریب میکنند و مبارزه متنوع مخالفان را به اجزای اقتدارگرایانهاش تقلیل میدهند تا خشونت رژیم علیه آنها را مشروع جلوه دهند.
فعالان و روشنفکران سوریه معتقدند که میتوان حاکمیتی را متصور شد که مجموعه متنوعی از نیروها، اسلامگرا و سکولار در آن مشارکت دارند. اصل اساسی چنین حکومتی باید نه فقط «تحمل اقلیتهای دینی و ملی» بلکه «پذیرش حق آنها بر تعیین سرنوشتشان» باشد.
به همین خاطر بسیاری از فعالان و روشنفکران سوریهای نیز از همین حالا نگران حضور پررنگ الجولانی و نیروهای اسلامگرا در بدنه حاکمیت جدید سوریه هستند.
جوزف ضاهر میگوید:
اظهارات رهبر هیئت تحریر الشام، الجولانی، مانند "کسانی که از حکومت اسلامی میترسند یا نمونههای نادرست آن را دیدهاند یا آن را به درستی درک نکردهاند"، به هیچ وجه اطمینانبخش نیست، بلکه موجب نگرانی است.
بعد از اعلام خبر سقوط حکومت بشار اسد، یاسین الحاج یکی از مقالههای قدیمی خود را که در سال ۲۰۱۳ درباره هیئت تحریر الشام نوشته بود بازنشر کرد.
خلاصهای از بحث او در این برهه شاید روشنگر باشد:
- اول از همه انتظارات خود را پایین بیاورید. جهانبینی جهادی نسبت به مدرنیته و ارزشهایش خصمانه است؛ این جهانبینی برسازنده یک دنیای مدرن خطرناک، فاسد و توطئهآمیز است. چنین نگاهی موجب روابط مبتنی بر دشمنی، انزواطلبی، و سرکوب همه کسانی است که برچسب سکولار و غربی میخورند.
- اما آن چیزی که انقلاب را به لحاظ سیاسی تضعیف میکند موجب تقویت نظامی آن است. جهادیها یکی از منظمترین و موثرترین نیروی مبارز هستند که با هدف سلبی انقلاب همراستا میشوند (سرنگونی رژیم)، اما نه با هدف جلبی آن (سوریه دموکراتیک)
- اگر جهادیها را در بستر مبارزه با رژیم اسد با لنز سیاسی و پراگماتیک قضاوت کنیم، محبوبتر میشوند. اما اگر به تبعات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی سلفیگری بنیادگرای آنها در آینده نگاه کنیم، رایمان منفی خواهد بود.
- نمیتوانیم کارایی نظامی هیئت تحریر الشام علیه رژیم را بخواهیم اما ایدئولوژیاش را نبینیم؛ و نمیشود درباره ایدئولوژیاش حرف بزنیم و همزمان نقش مهم آن را در مقاومت علیه رژیمی که طی سالها علیه سوریهایها مرتکب کشتار شده نادیده بگیریم.
- نمیتوان با ابراز نومیدی، نقد لیبرال یا شعارهای سکولار به مصاف جهادیها رفت. ما به یک ائتلاف سیاسی و اجتماعی قدرتمند از طریق بسیج نیروهای اجتماعی نیاز داریم. میلیونها سوریهای که به لحاظ سیاسی فعال هستند مهمترین تضمین علیه مصادره انقلاب به دست افراطگرایان است.
منابع:
- نگاه کلی از تحولات اصلی دو روز گذشته، یادداشتی از آنارشیستهای بینالملل در سوریه
- لیلا الشامی، رویای سوریه بدون اسد با پیشروی شورشیان در حلب زنده شد
- لینا خطیب، سقوط اسد ۱۹۸۹ را برای خاورمیانه رقم زد
- یاسین السویحه، حالا که به سوریه بعد از اسد رسیدیم
- لیلا مغربی، آزادسازی سوریه یک پیروزی ارزشمند است
- مصاحبه با جوزف ضاهر، فهمیدن شورش در سوریه
- مصاحبه با یاسین الحاج در دموکراسی حالا
نظرها
نظری وجود ندارد.