دو شعر از مریم حسینزاده
دو شعر در فاصله یک سال تصویری روشن و گویا از تأثیرات قیام ژینا بر شاعر به دست میدهند. شعر نخست از خشونت برهنه گلایه دارد؛ شعر دوم در پی پاسخی برای پرسشهای بنیادین وجودیست.
برای فرزندانم
یکی داستانست پرآب چشم
راه میروم
با یک پا از پاهای ناخدا اِیهَب
نهنگی سپید در من دهان باز کرده است
قلب تهمینه در من دهان باز کرده است
نعرههای تهمتن در من دهان باز کرده است
راه میروم
اشکهای روان
شنهای روان
راه میروم
خونهای روان
خاطرات روان
کنارم به راه افتادهاند
زنان سیاه پوش
در کشتی پِکوئود سرود میخوانند:
ای پهلوان رویاهای گرسنه ما
کاش میشد چشمانت را
از آبیِ دریا پس بگیریم.
چراغها عرشه کشتی را روشن کردهاند
راه میروم
پهلوی دریده سهراب
راه میروم
سرِ بریدهی سیاوش
و سینیهای سر روی سینهام
و سینیهای سر دور سرم
ساحل به ساحل
غرق میشوم
راه میروم
مادران مو به مو
مادران مویه به مویه
مادران گوشه به گوشهی سرزمینم
غرق میشوم
راه میروم
مرگ یک دستش پرچم سیاه
و دستهای دیگرش آغوش
مادران سیاهپوش
گیسو به گیسو
دریا به دریا سپردهاند
راه میروم
دوشاخ گز در دستهای ناخدا اِیهَب
آه ای اسفندیار مغبون
آه ای اسفندیار مغلوب
از جزیره جسارت ما خبری نیست؟
از جزیره شهامت ما خبری نیست؟
آه ای سیهاسب مغرور
آه ای سیهاسب مغروق
ای سیهاسب یک چشم
بی چشم
میراث ما آیا
چشمان همیشه بسته بود؟
راه میروم
بر عرشهی خالی
بر کشتی خالی
و ناخدای خالی
دریا همه چیز را بلعیده است
دریا همه چیز را میبرد
دریا همه چیز را پس میدهد.
مریم حسین زاده – محمودآباد - ۲۵ بهمن ۱۴۰۲
ناخدا اِیهَب - شخصیت کتاب موبی دیک
کشتی پِکوئود - کشتی ناخدا اِیهَب
سیه - اسم اسب اسفندیار
«بیقرار»
پا به پا که میکند خواب
سر به سرت که میگذارد ستاره دنباله دار
یک جای کار
انگار
هر دو پایش میلنگد
میشود کابوس را گردن زد؟
میشود افسوس را
با خط قرمز پررنگ نوشت؟
میشود حافظه را تکاند؟
وقتی پروانهای
پیله پاره میکند از تن
وقتی شب پره پرپر میزند هر شب
وقتی گوزنی شاخ های مرده اش را میکوبد به خوابت
یعنی قرارنیست ساحلی امن را
آرام آرام
بر دوشبکشی
آیا زنده زنده در صدای دریا غرق شدهای؟
آیا پشت گوش گوش ماهیها را دیدهای؟
آیا پشت حرفهای یخ زده لرزیدهای؟
پشت دستهایت، پرده را پنهان کردهای؟
پشت درماندگی یک در، ماندهای؟
پشت پس کوچهها، به کوچهها پچیدهای؟
پشت پشت شایدها و اگرها
مگر تکرار سنگ نیست تاریخ سر؟
مگر تکرار سنگ نیست تاریخ تن؟
مگر تکرار سنگسار نیست تاریخ زن؟
وقتی نافت را وارسی میکنی
مادر در مادر
ابروهای به هم پیوسته میبینی
یکی سئوال میکند
یکی تعجب
یکی بالا میرود
یکی پایین
یکی سیاه
یکی سرخ
و چشمها
پرپر میزند
به شبهای بیخوابی
و زردها را نارنجی میکند
فصلهای بیقراری
قرار نیست
در لقاح مرگی تدریجی
کلمات یخزده را بارور کنی
قرار نیست
سال به سال
دریغ از همه سال
ماه به ماه
ملال از ملالت کم نشود
و لال از لال بماند روزهای مرده
قرار نیست
زخم هات دستنخورده بمانند
بیدار باش
وقتی گوزنها با شاخهای مرده به خوابت میکوبند
بیدار باش
وقتی زنده زنده غرق میشوی در صدای دریا
مگر تکرار سنگ نیست تاریخ تن؟
مگر تکرار جنگ نیست تاریخ زن؟
مگر تکرار مرگ نیست تاریخ خواب؟
نظرها
نظری وجود ندارد.