دیدگاه
آتشسوزیهای لسآنجلس، نماد اینکه چقدر آماده تغییرات اقلیمی نیستیم
رامتین شهرزاد - بخش ثروتمندتر یکی از مشهورترین شهرهای جهان در پولدارترین ایالت آمریکا بهسادگی سوخت: نماد اینکه سیاستمدارها به وعدههایشان در موضوع گرمایش جهانی عمل نکردند. حالا آتشهای لسآنجلس برای ما نماد این است که چقدر آماده تغییرات اقلیمی و عوارض ناشی از آن نیستیم. رودرروی این خطر حیاتی چه کنیم؟
اگر جمهوری اسلامی ایران آماده فروپاشی اقلیمی ناشی از گرمایش جهانی نیست، لابد بقیه دولتهای جهان آمادهاند، درست است؟ یا نه؟ یک مثال این هفته جلوی چشمان ماست که میگوید چقدر در هیچکجای جهان آماده تغییرات اقلیمی و عوارض آن نیستیم. عوارضی مانند آنچه در هشت ماه اخیر در محدوده شهر لسآنجلس در ایالت کالیفرنیای آمریکا اتفاق افتاد: بارندگی مرسوم وجود خارجی نداشت و موجهای گرما پشت سر هم سر میرسیدند. زمین خشکتر شد و گیاهان آشفتهتر. وضعیت آبوهوایی اقیانوس آرام وخیمتر شد، چون دهههاست عمده حرارت ناشی از گرمایش جهانی جذب آب این اقیانوس شده و همزمان از آستانه ۱,۵ درجه سانتیگراد هم ماههاست که گذشتهایم؛ آستانهای که رسیدن به آن هراس بسیاری، بخصوص پژوهشگران اقلیمشناس بود.
نتیجه؟ طوفانهایی که امسال قدرتمندتر از همیشه و پشت سر هم به سواحل غربی آمریکا میرسند به کالیفرنیا آمدند. مانند بادهای در محدوده یکصد کیلومتر در ساعت که این هفته محله پلیسیدز (Palisades) را درنوردید. یک آتش کوچک که هنوز منشاء آن مشخص نیست و اگر رعد نباشد احتمالاً بایدمنشاء انسانی داشته باشد، در کمتر از ۲۰ دقیقه به حدود دو هزار جریب گسترش یافت. برخلاف رویه مرسوم آتشسوزی در تپه که آتش رو به بالای تپه پیش میرود، باد آتش را بهسمت پایین تپهها روان کرد و حرارت به خانههای مردم وارد شد. حالا چند روز است غرب این شهر میسوزد و بهتدریج در گذر روزهای آتشسوزی، چندین نقطه دیگر شهر هم سوختند. بهگزارش نیویورکتایمز فقط همین یک دانه آتش پلیسیدز در زمان نوشتن این دیدگاه، حدود ۲۳هزار جریب یا نزدیک به ۹۳ کیلومتر مربع را سوزانده است.
در زمان نوشتن این مطلب، لسآنجلس آماده بادهای تندیاست که چند روز دیگر خواهند وزید و احتمال میرود آتشهای موجود را مثل بمبهای سوزان روانه دیگر بخشهای شهر کند.
چه سوخته و چه نسوخته؟ فهرست سلبرتیهایی که خانهشان را از دست دادند مفصل است مانند مل گیبسون، رُزی اودانل، پاریس هیلتون، یوجین لِوی، بیلی کریستال و... . تعداد کشتهها در زمان نوشتن این دیدگاه ۲۴ نفر است اما میگویند جنازههای بیشتری پیدا خواهند شد.
ویلای گِتی (Getty Villa) که حدود نیم میلیارد دلار قیمت دارد و گنجینه آثار تاریخی آن را حدود ۱۰ میلیارد دلار تخمین قیمت زدهاند و نتیجه ثروت ناشی از استخراج سوختهای فسیلی خانواده گِتی از طریق «شرکت نفت گِتی» است، نسوخت اما یک ویلای دیگر به کل در آتش ویران شد. از آن در فصل چهارم سریال «جانشینی» (Succession) استفاده شده بود و میگویند گرانقیمتترین سازهای است که در آتشهای اخیر شهر سوخته. خانه را ۱۲۵ میلیون دلار قیمت گذاشته بودن، و متعلق به آتسین راسل ۲۹ ساله، یکی از صاحبان فنآوریهای لومینار بود. او این ویلای ۱۸ خوابه را بعضاً ماهی ۴۵۰هزار دلار اجاره میداد. ثروت راسل حدود ۲ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار است.
عمده آنچه در هالیوود میسوزد، خانه فقرا نیست. شهر فقرا هم نیست. لسآنجلس از مشهورترین و ثروتمندترین شهرهای جهان و یکی از ۱۰ گرانقیمتترین شهرهای جهان است. در فهرست ۱۰ شهر «جهان امروز بخش اقتصاد آکسفورد» قرار دارد و مجله تایماوت به این شهره رتبه ۱۷ در میان ۵۰ شهر جهان داده که «به آن سفر کنید».
کالیفرنیا بهتنهایی «اقتصاد پنجم» جهان – پس از آمریکا، چین، آلمان و ژاپن – معرفی میشود. در ۲۰۲۳ میلادی، تولید ناخالص این ایالت آمریکا، حدود ۳۹۰۰ میلیارد دلار یا معادل ۱۴ درصد اقتصاد آمریکا بود. کالیفرنیا خانه اصلی دیزنی، اپل، گوگل و جیمیل – شرکت آلفابت – فیسبوک و اینستاگرام – شرکت متا – و بانک وِلز فارگو است.
نتیجه این همه ثروت، قدرت و فنآوری: یکی از ثروتمندترین محلههای واقع در یکی از ثروتمندترین شهرهای جهان در یکی از ثروتمندترین مناطق جهان، آماده آنچه تغییرات اقلیمی تنها پس از گذر از آستانه ۱,۵ درجه سانتیگراد بههمراه آورد، نبود.
این عدم آمادگی همراه این واقعیت است که پلیسیدز در ۲۰۲۱ هم سوخته بود – هرچند خیلی کمتر. آنمرتبه در فاصله ۱۴ تا ۲۶ ماه مه، ۱۲۰۲ جریب یا حدود ۴,۸ کیلومتر مربع سوخت. در فاصله این چهار سال، چه شد که آتش کمتر از پنج کیلومتر مربع به بیش از ۹۰ کیلومتر مربع گسترش یافت؟ چه در اقلیم این بخش از کالیفرنیا متفاوت شد؟
قدرتمندی فروپاشی اقلیمی همراه فساد سیاستمداران
دستکم ۱۵۰ سال است که با پدیده گلخانهای آشنا هستیم: انباشت گازهای گلخانهای به بازتاب نور خورشید – یا انرژی – اجازه خروج کمتری از اتمسفر زمین را میدهد و حرارت حبس شده، بهتدریج دمای میانگین جهان را افزایش خواهد داد. از اوایل نیمه دوم قرن بیستم، طبق پژوهشهای شرکتهای استخراج سوختهای فسیلی که میخواستند برای ساخت سکوهای استخراج نفت در آبهای جهان، وضعیت اقلیمی دهههای پیش روی مناطق استخراج را بدانند، میدانیم که افزایش تدریجی دمای میانگین جهان یا گرمایش جهانی، به تغییر اقلیم منتهی خواهد شد. در این مثال سطح آبها بتدریج بالا میآید در نتیجه سکوها باید آماده این افزایش ارتقاع آب باشند.
اقلیم در اینجا بهمعنای کنشهای فیزیک و شیمی در یک منطقه مشخص بین جامد (مثلا خشکی) مایع (مثلا آب) و گاز (مثلا غلظت دیاکسید کربن در اتمسفر) است. دمای روز، یا فصلها، تنها بخشی از این کنشهاست. پژوهشگران اقلیمی مثال میزنند ظرفی را پر از آب کردهاید و گذاشتید تا با حرارت اجاق گاز، به جوش بیاید. کل آن ظرف و آب درونش و تعامل آن با هوای اطراف، اقلیم است اما حبابهای به جوش آمدن که ابتدا شکل میگیرند، سپس دانه دانه رها میشوند، دمای یک روز یا وضعیت یک فصل سال هستند. جزئی در میان کل. کل در اینجا چهارچوبی است که آب و هوای جهان بر پایهاش به یک اقلیم اجازه میدهد جنگل باشد، به دیگری اجازه میدهد دریاچه باشد و دیگری را دشت ساخته است.
در این یک قرن و نیم، آنچه تفاوتی پیدا نکرده، حرف دانشمندان اقلیمشناس است: با شیوه کنونی فعالیتهای صنعتی و سبک زندگی فعلی، تغییرات اقلیمی بدتر خواهد شد.
در ۲۰۲۱ میلادی، هنوز صحبت از این بود که چگونه برای اجرای «پیمان پاریس» برنامهریزی کنیم؛ پیمانی که در ۲۰۱۵ میلادی امضا شد ولی جمهوری اسلامی به آن ملحق نشد. هدف پیمان پاریس نرسیدن به آستانه ۱,۵ درجه سانتیگراد بود. آستانهای که نه علم، بلکه سیاستمداران اجلاس گروه هفت کشور صنعتی آن را انتخاب کردند. در ۲۰۲۱ میلادی، تخمین میزدند شاید در دهه ۲۰۳۰ ولی احتمالا در دهه ۲۰۴۰ میلادی به آستانه ۱,۵ درجه برسیم ولی هنوز طبیعت را آنچنان که باید و شاید، نمیشناسیم.
بتدریج، دادههای موجود از چهارچوب پیشبینیها پیشی گرفت و در زمان نوشتن این دیدگاه، حدود ۱۸ ماه است که در آستانه ۱,۵ درجه سانتیگراد زندگی میکنیم و همزمان آتشسوزیهای لس آنجلس رسما تایید شد که از این آستانه گذشتهایم.
گذر از آستانه ۱,۵ درجه سانتیگراد ورود به عصر هرجومرج است که در آن گذشته، دیگر پیشگوی آینده نیست.
چون قبلا در لس آنجلس این شیوه بارندگی را داشتیم، ابدا دلیل نمیشود حالا چنین شیوهای را داشته باشیم. یا سال دیگر حتی شبیه به امسال باشد. چون در گذشته فصل آتشسوزی مرسوم جنگلها و منابع طبیعی آمریکای شمالی با ورود به زمستان تمام میشد، کوچکترین دلیلی ندارد که الان این اتفاق بیافتد. همانطور که لس آنجلس در ماه ژانویه، در شروع زمستان میسوزد.
در مقابل، رویدادهای شدید آبوهوایی – مانند امتداد خشکسالی یا بادهای تند که به آتشهای این روزهای لس آنجلس قدرت دارند – متعددتر، قدرتمندتر، گستردهتر و ویرانگرتر میشوند.
در مثال محله پلیسیدز، آتشی که چهار سال پیش حدود پنج کیلومتر مربع بود و بهنسبت راحت خاموش شد، امسال از ۹۰ کیلومتر گذشته و شاید روزها، یا هفتهها یا حتی ماهها طول بکشد تا بتوان آن را به کل مهار و خاموش کرد. در این روند، آینده ویرانگرتر از گذشته است، یعنی پلیسیدز را میتوان بازسازی کرد، اما فقط میدانیم یک زمانی دوباره خواهد سوخت، شاید خیلی زود، شاید کمی دیرتر.
چه به این روند اجازه ویرانگری را داده؟ فساد حاکم بر سیاستمدارهای جهان که علم را کنار گذاشتند تا بهجای عمل به وعدههایی که دستکم در آمریکای شمالی در گذر دهه ۱۹۸۰ میلادی اوج گرفت، بهتدریج استخراج و مصرف سوختهای فسیلی را با شیوههای ممکن و با واقعیت علم – بخصوص علم اقتصاد – تاییدشده و جایزهنوبلگرفته، مانند مالیات بر کربن، کاهش دهند. این کار را نکردند و درعوض بخصوص در سالهای اخیر، بهطور گسترده بر کشف و استخراج سوختهای فسیلی سرمایهگذاری شده است. اجرای این پروژهها که همینالان در حال رخ دادن است، تمامی تلاشهای دیگر برای مقابله با گرمایش جهانی را بیمعنا میکند.
اگر به آن وعدهها عمل شده بود، امروز لس آنجلس بدینشکل نمیسوخت. اگر به وعدههای همین الان برای تطبیق با تغییرات اقلیمی عمل شود، میتوان گرمایش زمین را در محدوده پایینتر از دو درجه سانتیگراد نگه داشت و وارد ویرانگریهای آستانههای سه درجه، چهار درجه و حتی پنج درجه در گذر زندگی ما، نشد. عددها کوچک است اما تفاوت بین جهنمی مهلک و روزمره و جهنمی دورهای در چند نقطه جهان خواهد بود که بعضیوقتها هم به ما میرسد.
نیازمندی به نقشه آسیبپذیری هر کجا زندگی آدمی جریان دارد
اگر امروز بخواهید در آمریکای شمالی خانه بخرید، دادههای مختلفی در اختیار شماست که محل زندگی را انتخاب کنید اما آنچه نیست، نقشه آسیبپذیری محل خرید خانه نسبت به رویدادهای شدید آبوهوایی مانند بالا آمدن سطح آبهای جهان، احتمال سیل در این منطقه، وضعیت کنونی آن در موضوع خشکسالی و آب، کیفیت خاک – مانند وضعیت فرونشست – و دیگر موارد مانند مقدار آسیبپذیری آن نسبت به آتشسوزیهای شهری و یا جنگلسوزی/آتشسوزی در منابع طبیعی است.
آنچه شاید بتواند به کسی در انتخاب محل زندگی کمک کند، جستوجوهای محلی و پرسوجو از شرکتهای بیمه است. حدود ۱۶۰۰ خانه در محله پلیسیدز در ۲۰۲۴ میلادی بیمه آتشسوزی خود را از دست دادند. از فلوریدا تا کالیفرنیا، تقریبا تمامی ایالتهای آمریکا شاهد کاهش حضور شرکتهای بیمه در بیمه خانه هستند، چون پیشبینیهای آنها میگوید شرکت بیمه توان تامین خسارت را نخواهد داشت.
خروج شرکتهای بیمه بازار مسکن را بهخطر میاندازد و توجه کنید، مسکن مهمترین سرمایهگذاری عمده خانوادههای آمریکای شمالی است. این بازار بهم بخورد، زندگی امروز و آینده عمده مردم کشور متشنج میشود و اقتصاد سقوط میکند. شاید برای همین هم در ایالت بشدت محافظهکار فلوریدا و هم در ایالت بشدت لیبرال کالیفرنیا، دولت ایالتی جای شرکتهای بیمه را در موضوع آتشسوزی یا سیلاب گرفت.
نتیجه این اقدام دولتهای ایالتی؟ بازار مسکن بهم نخورد، اقتصاد گسترش یافت، ولی قیمت همین آتشسوزی یک هفته اخیر لس آنجلس از ۵۰ میلیارد دلار آمریکا گذشته است. پیشبینیهای اقتصادی میگوید در دهههای پیش رو، هر کدام از این ایالتها میتواند با صورتحسابهای هزاران میلیارد دلاری خسارتهای اقلیمی بازار مسکن، ورشکسته شود. حتی ثروتمندترین ایالت آمریکا هم نمیتواند خود را در مقابل آسیبهای فروپاشی اقلیمی بیمه کند. ولی اگر به گذشته نگاه کنیم، هنوز راههای گوناگونی برای حفظ تمدن بشری وجود دارد.
تجربه سوختن پاریس و لندن و بازسازی آن
خشکسالی، سیل، بالا آمدن سطح آبهای زمین، موجهای گرما و غیره فقط محله پلیسیدز را تهدید نمیکند بلکه مشکلی برای همه جهان است: از تهران تا واشنگتن، از شمال تا جنوب زمین، بخصوص کلانشهرهای جهان میتوانند به سادگی تسلیم رویدادهای شدید آبوهوایی شوند. بخشهای تاریخی و مرکزی لندن و پاریس، هر دو میتوانند در معرض سیلاب باشند. هر دو شهر در سابقه تاریخی خود، چندین مرتبه به شکلهای مختلف سوختهاند.
امروز اگر در بخشهای تاریخی شهر لندن که به آن «شهر» یا City میگویند راه بروید، خیابانهای تنگ، ساختمانهای درهمتنیده، فضایی شبیه به همین شهر در قرون وسطی نشان شما خواهد داد. در پاریس، اوضاع متفاوت است چون با سوختن شهر، نقشههای شهرسازی را به روز کردند و شهر برای زندگی آن زمان مناسب ساختند.
در هر دو شهر زندگی جریان دارد اما خیال کنید شبیه به آتشهای این روزهای لسآنجلس، در گذر یک موج گرما و نبود بارندگی، پارکهای این شهرها آتش بگیرد و آتش به خانهها برسد. هر دو شهر بشدت آسیبپذیر هستند و اقتصاد زندگی بسیاری از دست خواهد رفت. خاموش کردن آتش در لندن ولی سختتر از پاریس خواهد بود، چون خیابانهای مرکزی شهر توانایی عجله تلاش برای نجات زندگی همه آدمهای محله را در یک لحظه ندارند. چون برای این هدف طراحی نشدهاند، هرچند سابقه سوختن همین محله را در تاریخ گذشته خود دارند.
این وضعیت کنونی ماست: شرایط اقلیمی بدتر خواهد شد. مناطق مختلف شهرهای مختلف بتدریج از دست خواهند رفت. مانند محله پلیسیدز که این هفته تقریبا کامل سوخت. رسانههای آمریکایی در مواجه با تصویر ویرانی محلههای لس آنجلس میگویند انگار بمب اتم بر شهر انداختهاند. محلههای به کل با خاک یکسان شده، دیوار کوههای دود که بر فراز آنها باقی مانده است. بعد خاموشی آتشهای این هفته لسآنجلس، چه کنیم؟ صحبت همه بازسازی است اما چه شیوهای از بازسازی؟ فقط دوباره بسازیم تا مانند لندن امروز، آسیبپذیرتر نسبت به پاریس امروز باشیم؟ یا شیوهای متفاوت انتخاب کنیم: بهگونهای بسازیم که آتش بیاید و برود، سیل بیاید و برود، اما زندگی باقی بماند و محله و شهر شاهد کمترین آسیبها باشد.
میگویند رودرروی تغییرات اقلیمی، بایستی همهچیز زندگی را تغییر داد. واقعیتی که آتشهای لس آنجلس نشانمان میدهد این است که اگر تغییر ندهیم، انگار بمب بر زندگیمان انداخته باشند و همهچیز را از دست خواهیم داد. چه خواهیم کرد؟ چگونه سیاستمداران را وادار به اجرای وعدههایشان خواهیم کرد؟ چه راهحلهایی را انتخاب میکنیم؟ باید خودمان کاری بکنیم وگرنه فساد دهههای اخیر سیاستمداران تقریبا تمام حکومتهای جهان نشان داده آنها کاری نخواهند کرد. ما باید تصمیم بگیریم و کار درست را اجرا کنیم. چاره دیگری نداریم.
نظرها
افشین
با کمال احترام آتشسوزیهای کالیفرنیا که یک مشکل چند صد ساله هست هیچ ربطی به گرمایش زمین نداره. اتفاقاً برعکس تصمیمات اشتباه رهبران ایالت کالیفرنیا در راستای سیاستهای بیربط گرمایش زمین باعث شد که اقداماتی که دههها پیش برای جلوگیری از آتشسوزیها شده بود رو خرابش کنن و به هشدارها بیتوجهی کنن که نتیجهاش شد اینی که میبینید. گرمایش زمین فقط یک بهانهست که بیکفایتی خودشون رو توجیه کنن. بادهای خشک سنتا آنا یک پدیده همیشگی هست و از روزی که آدمها ساکن کالیفرنیا شدن از وجودش اطلاع داشتن. متأسفانه مقاله بدون تحقیقات کافی و بدون داشتن اطلاعات لازم نوشته شده و پر از مطالب اشتباه و گمراه کنندهست.