هنر بومی: صدای مقاومت در برابر استعمار و نابودی طبیعت
الاهه نجفی - دونالد ترامپ قصد خرید گرینلند را دارد. اما چرا؟ پاسخ روشن است: منابع معدنی غنی و موقعیت استراتژیک این جزیره. بومیان گرینلند طبعاً مخالف این طرحاند. همه این وقایع را پیش از این بشریت در مورد بومیان آمریکا مشاهده کرده است. بحث بسیار فراتر از یک تکه خاک است. در این مطلب سه هنرمند شاخص بومی آمریکا را که برای رابطه با سرزمین مادری خود زبان و بیان هنری یافتهاند معرفی میکنیم.
ژون کوییک-تو-سی اسمیت در منطقه سرخپوستان سالیش و کوتنای در مونتانا متولد شده. او یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان بومی آمریکای شمالی است. او در یک نشست خبری که در سال ۲۰۲۳ در SITE Santa Fe برگزار شد اعلام کرد:
بدنهای ما، این زمینها هستند؛ این زمینها، بدنهای ما هستند.
این گزاره به مخاطبان یادآوری میکند که افراد بومی با ریشههای عمیق به سرزمینهای مادری خود گره خوردهاند، سرزمینهایی که به جهانبینی، مذهب، فرهنگ آنها شکل دادهاند و حتی بقای آنها به آن سرزمینها وابسته است.
تشبیه بدن به زمین، بازتابی از یک دیدگاه زیستمحورانه بر این مبناست که بین شکلهای زندگی انسانی و غیرانسانی ارتباط متقابل یا همخوانی وجود دارد. زیستمحوری به یک دیدگاه جهانی اشاره دارد که در میان مردم بومی غالب است و در آن انسانها و طبیعت به عنوان اعضای یک خانواده بزرگ در نظر گرفته میشوند. افراد، حیوانات، گیاهان، آسمان و حتی زمین همگی به طور ذاتی به هم مرتبط هستند. این درک منحصر به فرد از زمین به عنوان یک اکوسیستم از موجودات زنده، به جای منبعی برای کالاها، به طور قابل توجهی با دیدگاه جمعیتهای مهاجر به آمریکای شمالی متفاوت است و اغلب در هنر معاصر، دانش، شیوههای زندگی و فعالیتهای بومیگرایانه بازتاب پیدا میکند.
اگرچه مناظر طبیعی به عنوان یک ژانر در تاریخ هنر آمریکای شمالی نقش غالب داشتهاند، اما مشارکت هنرمندان بومی در بحثهای هنری در نهادهای سازماندهنده جهان هنر تنها در شصت سال اخیر مورد توجه قرار گرفته است. در این گزارش چکیدهای از نظرات و آثار سه هنرمند زن بومی برجسته، ژون اسمیت (متولد ۱۹۴۰)، کی واکینگاستیک (متولد ۱۹۳۵) و امی وایتهور (متولد ۱۹۵۷) به دست میدهیم. این هنرمندان در آثارشان هم جهانبینیهای بومیآمریکایی را بیان کردهاند و هم بر حاکمیت سرزمینی و تاریخهای بومی تأکید داشتند.
پیشینه تاریخی ژانر مناظر طبیعی
ژانر مناظر طبیعی در قرن نوزدهم در ایالات متحده به اوج خود رسید، با هنرمندانی مانند توماس کول (۱۸۰۱-۱۸۴۸)، آلبرت بیرشتات (۱۸۳۰-۱۹۰۲) و فردریک ادوین چرچ (۱۸۲۶-۱۹۰۰). این هنرمندان در حالی که زیبایی «دنیای جدید» را جشن میگرفتند، یاد و خاطره سرزمینهای خالی از سکنه را که برای استعمارگران اروپایی مناسب بودند، زنده نگه داشتند و از تخریب این مناظر به دلیل توسعه شهری کنترلنشده ابراز تأسف میکردند.
در اوایل قرن بیستم، با پایان گسترش به سمت غرب، هنر مناظر طبیعی به عنوان جلوهای از عشق به بدویت و فرار از واقعیتهای شهرها و پناه بردن به دامان طبیعت زیبا عمل میکرد. هنرمندان مدرنی مانند جورجیا اوکیف (۱۸۸۷-۱۹۸۶) نقاشیهای انتزاعی از جنوب غربی آمریکا خلق کردند و عکاسانی مانند آنسل آدامز (۱۹۰۲-۱۹۸۴) از حفظ محیط زیست دفاع کردند. تاریخ این تحولات طولانی و پیچیده است، اما در مجموع در دیدگاهی اروپایی-مسیحی ریشه دارد که بر ضرورت تسلط انسانها بر زمین و اکوسیستمها تأکید میکند.
بومیان آمریکا از این بحثهای هنری درون نهادها حذف شدهاند و آثار آنها اغلب به عنوان تولیدات تجاری یا قومنگاری طبقهبندی میشوند.
در سالهای دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، هنرمندانی مانند ژون اسمیت، کی واکینگاستیک، امی وایتهورس بر موانع غلبه کردند و به دنیای هنر راه یافتند و شروع به نمایش آثار خود در گالریها، موزهها و فضاهای نمایشی کردند. در این زمان و در دهههای بعد، هنرمندان بومی ژانر نقاشی مناظر طبیعی اروپایی-آمریکایی را به چالش کشیدند.
ژون اسمیت: چالشهای هنری و دیدگاه زیستمحورانه
ژون اسمیت از آغاز فعالیت خود در سالهای دهه ۱۹۷۰ نقش تعیینکنندهای در به چالش کشیدن قراردادهای هنری مناظر طبیعی اروپایی-آمریکایی ایفا کرده است. آثار او دیدگاههای زیستمحورانه از طبیعت را بیان میکنند و واقعیتهای سیاسی و فرهنگی بحثبرانگیز قاره آمریکا را برجسته میسازند. به جای ارائه تصاویر فیگوراتیو از مناظر زیبا، آثار او اغلب انتزاعی هستند. مناظری که در دهههای اولیه کار او خلق شدهاند، مانند «مجموعه شاین» [قبیله شاین] Cheyenne Series #5 (۱۹۸۴) و «درخت زندگی» Tree of Life (۱۹۸۷)، خطوط افق را حذف میکنند و نمای کلیتری از طبیعت ارائه میدهند.
قبیله شاین
درخت زندگی
برخلاف نقاشان کلاسیک مناظر طبیعی آمریکایی او مخاطب را به فضاهای زیبا دعوت نمیکند. بلکه ترکیببندیهایش مانند یک مانع عمل میکنند و او بر بازنمایی زندگی و حرکت تمرکز دارد.
ماهی سالمون در حال جهیدن
برخلاف مناظر سنتی آمریکایی که اغلب فاقد حضور مردم بومی هستند یا آن را به حداقل میرسانند، نقاشیهای ژون اسمیت فضایی را به مخاطب ارائه میدهند که مملو از نشانههای زندگی انسانی، حیوانی و گیاهی است. آثار او نه تنها قراردادهای ژانر سنتی مناظر طبیعی را به چالش میکشند، بلکه به وضوح یک دیدگاه زیستمحورانه از جهان را بیان میکنند.
در اوایل سالهای دهه ۲۰۰۰، ژون اسمیت از مناظر انتزاعی فاصله گرفت و در آثاری مانند «نام ایالتها» ( State Names) و نقشه حافظه (Memory Map) جهتگیری نقشهها را معکوس و نام مکانها و مرزهای رسمی را به چالش کشید. این آثار به این ایده حمله میکنند که قاره آمریکا یک فضای بحثبرانگیز است، متشکل از صدها ملت بومی که ارتباطات سیاسی، تاریخی و فرهنگی خاصی با سرزمینهایی دارند که امروزه جمعیتهای مهاجر در آن ساکن هستند و آنها را متعلق به خود میدانند. در این نقشههای تغییر یافته، ژون اسمیت با استفاده از اصطلاحات، پتروگلیفها [۱] و الگوهای بومی، دانش بومی و ارتباط با زمین را برجسته میکند. در نهایت، این آثار بازتابی بر نقشهها به عنوان تجلی کنترل، تقسیمبندی و نامگذاری استعماری ارائه میدهند. به عنوان مثال، در «نام ایالتها» ژون اسمیت تنها نام ایالتهای آمریکایی، کانادایی و مکزیکی را که ریشههای زبانی بومی دارند، ثبت میکند. این تابلو بر وجود گروههای بومی در این سرزمینها که بسیار پیش از ایجاد دولتملتها و مرزهای مدرن بودهاند، و تداوم تاریخها و جغرافیای خودشان تأکید میکند.
نام ایالتها:
وطن:
کی واکینگاستیک: مسأله ارتباط با زمین
کی واکینگاستیک، با تبار چروکی [۲] و اروپایی، یکی دیگر از چهرههای پیشرو در ژانر مناظر طبیعی آمریکایی است. واکینگاستیک مناظر انتزاعی و فیگوراتیوی خلق کرده است که بر احساسات و حافظه تأکید دارند و بر ارتباط بومیان با سرزمینهای آمریکای شمالی تأکید دارند. او هم مانند ژون اسمیت، مناظر انتزاعی خلق میکرد، اما تفاوت او در این بود که بر زندگی یا حرکت تمرکز نمیکرد. به جای آن، آثاری مانند «مونتاک یک» (Montauk I - منطقهای در شرق لانگ ایلند نیویورک-) (۱۹۸۳) و «باغ ساتیر» (Satyr’s Garden) (۱۹۸۲)، که ترکیببندیهای سادهای دارند، هر کدام توسط هنرمند به عنوان «توصیفی از یک منظره» در نظر گرفته میشوند. در این آثار، او از موم، جوهر و مواد طبیعی استفاده میکند تا حس صمیمیت یا حتی خاطرهای از یک منظره را القا کند.
مونتایک یک
در دهههای بعد، کی واکینگاستیک از فرمت دیپتیک (دو تابلویی) استفاده کرد تا بازنماییهای انتزاعی و فیگوراتیو از زمین ارائه دهد. یک اثر مهم از این دوره، «تقصیر کوهها» ( Blame the Mountains III -۱۹۹۸)، نمایشی صریح از ارتباط فیزیکی با فضا است. این نقاشی نشان میدهد که زمین و بدنها به طور عمیقی در هم تنیده شدهاند و از یک ماده ساخته شدهاند.
تقصیر کوهها
در اوایل دهه ۲۰۰۰، کی واکینگاستیک شروع به نقاشی مناظر در سنت آمریکایی کرد و بر روی آنها الگوهای انتزاعی بومی را قرار داد. این آثار آمریکای شمالی را به عنوان یک فضای بحثبرانگیز نشان میدهند. آثاری مانند «ساحل سبز ریو گرانده» (Orilla Verde at the Rio Grande) (۲۰۱۲) به مخاطبان یادآوری میکنند که تمام آمریکای شمالی یک سرزمین بومی است. با نگاه به این آثار، نمیتوان به زیبایی بیعیب منظره نفوذ کرد بدون اینکه ابتدا الگوی انتزاعی بومی را تشخیص داد، که یک مانع بصری ایجاد میکند. این الگوها در این آثار ادعای مالکیت بر زمین را مطرح میکنند و یادآوری میکنند که مردم بومی هنوز زنده هستند و با آمریکای شمالی ارتباطات تاریخی، سیاسی و روحی دارند.
ساحل سبز ریو گرانده
امی وایتهورس: هارمونی و تاریخ ناواهو
امی وایتهورس، که متعلق به نسل بعد از کی واکینگاستیک و ژون اسمیت است، در آثارش مناظری از سرزمین مادریاش از ملت ناواهو [۳] را خلق میکند. او با استفاده از زمینههای رنگی، ردپای زندگی انسانی، حیوانی و گیاهی را قابل مشاهده میکند. آثار او پیرامون ایده «بودن کامل، به صورت میکروکیهانی، درون یک مکان» شکل میگیرد و بر هماهنگی اجزای طبیعت تأکید میکند. مانند ژون اسمیت، مناظر او یک دیدگاه زیستمحورانه از جهان را ارائه میدهند، اما همچنین به فلسفه ناواهو از هوژو (hózhó) ادای احترام میکنند.
هوژو (hózhó) در فلسفه و فرهنگ مردم ناواهو (Navajo) به معنای هارمونی، زیبایی، تعادل و سلامتی است و یکی از اصول اساسی جهانبینی ناواهو محسوب میشود. هوژو نه تنها به تعادل فیزیکی، بلکه به تعادل روحی، ذهنی و اجتماعی نیز اشاره دارد. هوژو به معنای هماهنگی بین انسان، طبیعت و جهان است. این مفهوم بر این باور استوار است که همه چیز در جهان به هم مرتبط است و باید در تعادل باشد.
اگرچه بیشتر آثار وایتهورس غیرسیاسی هستند، اما در سال ۲۰۱۵، او سهگانه «آغاز، پرتاب، پیشرفت» ( Outset, Launching, Progression) را خلق کرد. این نقاشی در ابعاد بزرگ با رنگ روغن روی بوم، تاریخ طولانی استخراج منابع از سرزمینهای ناواهو را مورد بررسی قرار میدهد. این اثر این سرزمینها را قبل از هرگونه دخالت انسانی، ورود صنایع استعماری و در نهایت، پیامدهای فاجعهبار استخراج منابع بر روی زمین به تصویر میکشد. امی وایتهورس ترکیببندیهای نوآورانهای خلق میکند که در برابر قراردادهای اروپایی-آمریکایی مناظر طبیعی مقاومت میکنند و درک خاص فرهنگی او از زمین و ارتباط عمیق آن با انسانها و تاریخ را بیان میکنند.
سهگانه «آغاز، پرتاب، پیشرفت»
پانویس:
- پتروگلیفها (Petroglyphs) نقوش یا تصاویری هستند که روی سنگها حکاکی یا کندهکاری شدهاند. این نقوش معمولاً توسط انسانهای دوران پیشاتاریخ یا باستانی ایجاد شدهاند و به عنوان یکی از قدیمیترین شکلهای هنر و ارتباط بصری شناخته میشوند. پتروگلیفها میتوانند شامل نمادها، حیوانات، انسانها، صحنههای شکار یا مراسم آیینی باشند و اغلب به عنوان ابزاری برای انتقال مفاهیم، داستانها یا باورهای فرهنگی استفاده میشدند.این نقوش در سراسر جهان یافت میشوند و هر کدام میتوانند بازتابی از فرهنگ و تاریخ منطقهای باشند که در آن قرار دارند. برای مثال، پتروگلیفهای معروفی در ایران، مانند نقوش تیمره در استان مرکزی یا سنگنگارههای منطقهی خمین وجود دارند که نشاندهندهی قدمت و غنای فرهنگی ایران هستند.
- چروکیها (Cherokee) یکی از بزرگترین و معروفترین قبایل سرخپوستی در آمریکای شمالی هستند. آنها به زبان چروکی صحبت میکنند و سابقهای غنی در فرهنگ، تاریخ و سنتهای خود دارند. چروکیها در مناطق جنوب شرقی ایالات متحده، مانند جورجیا، کارولینای شمالی و تنسی ساکن بودند.در قرن نوزدهم، چروکیها به همراه چندین قبیله دیگر، طی رویدادی تلخ به نام «مسیر اشکها» (Trail of Tears) از سرزمینهای خود اخراج و به مناطق غربی، مانند اوکلاهما، کوچانده شدند. این اقدام به دستور دولت ایالات متحده و به دلیل سیاستهای توسعهطلبانه انجام شد.امروزه، چروکیها به عنوان یکی از قبایل سرخپوستی فعال و مطرح، در حفظ فرهنگ، زبان و هویت خود تلاش میکنند و جوامع بزرگی در ایالات متحده دارند.
- ناواهو (Navajo) یا به زبان خودشان Diné یکی از بزرگترین و شناختهشدهترین قبایل سرخپوستی در ایالات متحده است. آنها در منطقهای به نام «سرزمین ناواهو» (Navajo Nation) زندگی میکنند که بخشهایی از ایالتهای آریزونا، یوتا و نیومکزیکو را شامل میشود. این منطقه یکی از بزرگترین مناطق تحت کنترل بومیان آمریکا در ایالات متحده است.ناواهوها فرهنگ و تاریخ غنی دارند و به زبان ناواهو صحبت میکنند، زبانی که در طول جنگ جهانی دوم به عنوان یک زبان رمز برای ارتباطات نظامی استفاده میشد (به این افراد «رمزنگاران ناواهو» میگفتند).از نظر فرهنگی، ناواهوها به هنرهای دستی مانند بافت فرشها و جواهرات نقرهای معروف هستند. آنها همچنین سنتهای معنوی قوی دارند و مراسمی مانند «مراسم شفابخشی» (Healing Ceremonies) و «نقاشیهای شنی» (Sand Paintings) بخشی از فرهنگشان است.ناواهوها مانند بسیاری از قبایل دیگر، با چالشهای دوران مدرن مانند فقر و کمبود منابع مواجه هستند، اما همچنان به حفظ و احیای فرهنگ و زبان خود ادامه میدهند.
نظرها
نظری وجود ندارد.