اِلِن دو بووار: هنرمندی فراتر از زمان خود
نادر افراسیابی - اِلِن دو بووار، نقاش و فمینیست فرانسوی، برای دههها زیر سایه خواهر مشهورش، سیمون دو بووار، قرار داشت. اما اکنون، با برگزاری نمایشگاهی در گالری آمار (Amar Gallery) لندن، این هنرمند فراموششده از سایه بیرون میآید. آثار الن که در سالهای دهههای ۱۹۳۰ تا ۱۹۷۰ خلق شدند، مضامین عمیقی از حقوق زنان، محیطزیست و عدالت اجتماعی را در بر میگیرند.
سیمون دو بووار، نماد فمینیسم فرانسوی، رماننویس و فیلسوفی که در قرن بیستم به شهرت رسید، خواهر کوچکتری به نام اِلِن داشت. اِلِن مانند سیمون مشهور نبود، اما هم به عنوان نقاش و هم به عنوان فمینیست به همان اندازه رادیکال و پرکار بود. پیکاسو در سال ۱۹۳۶ آثار او را «اصیل» خوانده و تحسین کرده بود و با اینحال «تاریخ» او را ندیده گرفت و به حاشیه راند. اِلِن دو بووار یک فعال اجتماعی و فعال حقوق زنان هم بود: او ریاست یک خانه امن برای زنان را به عهده داشت و در سال ۱۹۷۱ یکی از امضاکنندگان مانیفست تأثیرگذار ۳۴۳ زن بود. که در آن تمامی امضاکنندگان به انجام سقط جنین غیرقانونی اعتراف کردند. جالب اینجاست که اِلِن حتی پیش از سیمون خود را فمینیست اعلام کرده بود.
مانیفست ۳۴۳ یک بیانیه تاریخی و جسورانه بود که در ۵ آوریل ۱۹۷۱ در فرانسه منتشر شد. زنانی که این بیانیه را امضا کرده بودند همگی اعتراف کرده بودند که سقط جنین غیرقانونی انجام دادهاند. این اقدام جسورانه توجه عمومی و رسانهها را به خود جلب کرد و بحثهای گستردهای درباره حقوق زنان به راه انداخت. این مانیفست به یک نماد قدرتمند برای جنبش فمینیستی تبدیل شد و نشان داد که زنان حاضرند برای تغییر قوانین ناعادلانه، خطرات شخصی را بپذیرند. این حرکت به افزایش آگاهی عمومی درباره مشکلات زنان در دسترسی به خدمات بهداشتی و حقوق باروری کمک کرد. مانیفست ۳۴۳ فشار زیادی بر دولت فرانسه وارد کرد و به تغییر قوانین مربوط به سقط جنین کمک کرد. در نهایت، این حرکت منجر به تصویب قانون «لویی وِیل» (Loi Veil) در سال ۱۹۷۵ شد که سقط جنین را در فرانسه قانونی کرد. این قانون یکی از مهمترین دستاوردهای جنبش فمینیستی در فرانسه محسوب میشود.
زن نابود شده
اکنون با برگزاری نمایشگاهی از نقاشیهای او در گالری آمار (Amar Gallery) در لندن، الن دوبووار در مرکز توجه قرار گرفته با این هدف و این امید که جایگاه خود را در تاریخ هنر به دست آورد. اصولاً یکی از اهدافی که گالری آمار در لندن برای خودش تعریف کرده این است که در پی هنرمندانی باشد که در تاریخ نادیده گرفته شدهاند.این موضوع هم معمولاً در اغلب مواقع به جنسیت، نژاد یا گرایش جنسی مربوط میشود. آمار سینگ، مدیر گالری در گفتوگو با گاردین میگوید او که به آثار هنری دههی ۱۹۳۰ علاقه ویژهای دارد به طور اتفاقی با آثار الن آشنا شد:
دورا مار، ژان کوکتو... و اِلِن هم آنجا بود. من شروع به بررسی آثار هنری او کردم و با خود گفتم: «وای، اینها واقعاً زیبا هستند.» یک فکر گذرا به ذهنم خطور کرد: آیا او با سیمون دو بووار نسبتی دارد؟
سپس ماجرا آشکار شد. سینگ در ادامه این مصاحبه میگوید که این دو خواهر با هم کار میکردند، از یکدیگر حمایت میکردند، از هم محافظت میکردند، به هم حسادت میورزیدند و با هم دعوا میکردند. وقتی ژان پل سارتر، فیلسوف و نویسندهای که شریک زندگی سیمون بود، در سال ۱۹۶۷ به این دلیل که نمیخواست تحت تأثیر نهادهای قدرتمند فرهنگی باشد، جایزه نوبل ادبیات را رد کرد، خبرنگاران به دنبال او افتاده بودند. سارتر هم ناگزیر به خانه الن پناه برد.
نمایشگاه آثار الن دوبوار در لندن «زن نابودشده (The Woman Destroyed) نامگذاری شده است. این عنوان برگرفته از مجموعهای از سه داستان کوتاه نوشتهی سیمون دو بووار در سال ۱۹۶۷ است.
در سال ۱۹۶۷، ۱۴۳ نسخه از چاپ اول کتاب «زن نابودشده» نوشتهی سیمون دو بووار توسط انتشارات گالیمار (Gallimard) منتشر شد که همراه با ۱۶ حکاکی اثر اِلِن دو بووار بود. نسخههای چاپ اول این کتاب بسیار نادرند. یکی از این نسخهها در گالری آمار به نمایش گذاشته شده است. در این کتاب برای نخستین بار بود که خواهران دو بووار با هم همکاری هنری داشتند. انتشارات گالیمار نگران بود که انتشار چنین ادبیات «زنانهای» این بنگاه انتشاراتی را با اتهام برهم زدن نظم اجتماعی روبرو کند.
مضامین اصلی مطرحشده در کتاب «زن نابودشده» در خاطرات شخصی این دو خواهر نیز بازتاب یافته است، به ویژه در مورد زندگی مادرشان در خانهای در خیابان دو رن (rue de Rennes) در پاریس، و همچنین تجربیات سیمون به عنوان «جنس دوم» در رابطهاش با ژان-پل سارتر، فیلسوف، رماننویس و فعال سیاسی.
اِلِن دو بووار در کتاب خاطرات خود با عنوان «یادمانها» (Souvenirs) درباره خواهرش سیمون نوشته بود:
من اولین خوانندهی آثار او بودم... و من نقاشی میکردم.
او در این کتاب به یاد میآورد که چگونه در جوانی، به طور خودانگیخته به هنر روی آورد، در حالی که خواهر بزرگترش ترجیح میداد بنویسد.
علاوه بر یک نسخه نادر از کتاب «زن نابود شده» ۱۳ نقاشی رنگ روغن و ۹ تابلوی آبرنگ که نمایانگر دورههای مختلف آفرینش هنری اِلِن است به نمایش گذاشته شدهاند. این آثار تحول او از نقاشی فیگوراتیو به سوی نقاشی انتزاعی را نشان میدهند. مضامین آثار اما اغلب فمینیستی و محیطزیستیست.
کلودین مونتِی (Claudine Monteil)از دوستان نزدیک این خواهران دوبوار که شش کتاب درباره آنها نوشته است در گفتوگو با گاردین میگوید:
اِلِن از زمان خود جلوتر بود. او نقاشیهایی از انقلاب دانشجویی ۱۹۶۸ کشید و سپس در سالهای دهه ۱۹۷۰ به مسائل زنان و دفاع از طبیعت و محیطزیست پرداخت. در بسیاری از نقاشیهای او، حیوانات و زنانی دیده میشوند که برخی از آنها تحت ستم قرار گرفتهاند. او همچنین نقاشیهایی از مهاجران کشید – زنانی که همه چیز را از دست دادهاند. او این کارها را ۵۰ سال پیش انجام داد.
رابطه دو خواهر: وابستگی و حسادت
در سال ۱۹۷۰، زمانی که او فقط ۲۰ سال داشت، مونتِی و برخی دیگر از زنان «جنبش دانشجویی را که گمان میبردند در دست مردهاست رها کردند و جنبش آزادیبخش زنان را تأسیس کردند. سارتر، که از فعالان جوان حمایت میکرد، مونتِی را به سیمون معرفی کرد، که در آن زمان یکی از مشهورترین زنان جهان بود. مونتِی میگوید:
آنها نماد حقوق بشر بودند. سیمون از جنبش استقلال الجزایر حمایت کرده بود. او مجبور شد آپارتمان خود را برای دو سال ترک کند و در پاریس پنهان شود، زیرا هر روز تهدید به مرگ میشد. و آپارتمان سارتر نیز بمبگذاری شد.
مونتِی از دور به کارهای اِلِن علاقهمند بود و به نمایشگاه تصویرسازیهای کتاب «زن نابودشده» رفته بود، اما اِلِن با یک دیپلمات ازدواج کرده بود و در آن ایام در حومه استراسبورگ زندگی میکرد. مونتِی به گاردین میگوید:
من شیوهای که سیمون درباره اِلِن نوشته بود را دوست داشتم. او به نظر فردی بسیار گرم و صمیمی میرسید. مونتی هم مانیفست ۳۴۳ را امضاء کرده بود.
در سال ۱۹۷۵ سیمون از مونتِی خواست تا در مراسم افتتاح اولین پناهگاه زنان در استراسبورگ، که اِلِن رئیس آن بود، به نمایندگی از او شرکت کند. مونتِی میگوید:
این رویای پنهان من بود و این ملاقات عشق در نگاه اول بود.
اما دیدار مونتِی و اِلِن حسادت سیمون را برانگیخت. مونتِی به یاد میآورد که واکنش سیمون «بسیار خندهدار و جذاب بود، زیرا رابطه آنها همیشه بر محور سیمون شکل میگرفت» – خواهر بزرگتر که دو سال از اِلِن بزرگتر بود و او بود که همیشه از اِلِن محافظت میکرد. مادرشان همیشه با اِلِن سختگیرتر بود. این دو خواهر از یک خانواده اشرافی قدیمی بودند: پدر سیمون با او مانند پسری که همیشه آرزویش را داشت رفتار میکرد، گویی میخواست او را برای رهبری خانواده آماده کند.
وقتی سیمون در ۲۰ سالگی درآمد مختصری از راه تدریس به دست آورد، نیمی از آن را صرف اجاره یک استودیوی کوچک برای اِلِن کرد تا در آن نقاشی کند. اولین نمایشگاه انفرادی اِلِن در پاریس در سال ۱۹۳۶ قبل از اینکه سیمون کتابی منتشر کند در گالری ژاک بونژان (Galerie Jacques Bonjean) برگزار شد، اینجا بود که اِلِن با پیکاسو آشنا شد و پیکاسو هم آثار او را ستود.
سیمون در سال ۱۹۸۶ درگذشت. او نامههایی از خود به جای گذاشته بود که دخترخواندهاش سیلوی لو بون دو بووار (Sylvie Le Bon de Beauvoir) منتشر کرد. در این نامهها، او اِلِن را به عنوان یک «هنرمند بیاستعداد» توصیف کرده بود. اِلِن نیز یک تابلو به نشانهی سوگواری کشید، پرترهای از سیمون که تا پایان عمرش در سال ۲۰۰۱ آن را در خانهاش نگه داشت.
ناکامی در هنر: سالهای گسست
اِلِن در پاریس یک هنرمند شناختهشده بود، اما هرگز به یک هنرمند مشهور تبدیل نشد. جنسیت او بدون شک یکی از عوامل این ناکامی بود، اما شغل همسرش هم که یک دیپلمات بود و به خاطر شغلش مدام در سفر بود در این ناکامی بیتأثیر نبود. پاریس در آن زمان مرکز دنیای هنر بود و اگر کسی میخواست به شهرت جهانی برسد میبایست در این شهر اقامت میداشت و در ضیافتها شرکت میکرد و با افراد با نفوذ طرح دوستی میریخت. اِلِن هفت سال در ایتالیا، سه سال در مراکش و سه سال در یوگسلاوی زندگی کرد. او همچنین بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم که زندگی اجتماعی مختل شده بود در وین بود.
کلر هیرنر، مورخ در مصاحبهای این سالها را «سالهای گسست» در زندگی الن مینامد و میگوید:
این دوره، زمان کشف رنگ خالص، نور و سطوح یکدست بود. او نقاشیهای زیادی از زنان در حال کار و محیط اطرافش خلق کرد.
نخستین آثار او از نقاشیهای فیگوراتیو بودند که در آن زمان هنوز چندان مرسوم نبود. هربار که نمایشگاهی در پاریس برگزار میکرد، نقدهای خوبی هم دریافت میکرد. آثار او در مجموعههای دائمی موزههای معتبر مختلف، از مرکز پمپیدو در پاریس تا گالری اوفیزی در فلورانس، قرار دارند.
اِلِن، که ۴۰ سال از مونتِی بزرگتر بود، برای او مانند یک خاله دوستداشتنی بود. او هنگام بازدید از پاریس در خانه مونتِی اقامت میکرد و حتی از او به عنوان مدل برای نقاشیهایش استفاده میکرد.
آثار نیمهانتزاعی اِلِن از «انقلاب» ماه مه ۱۹۶۸ الهام گرفتهاند. مونتی در مصاحبه با گاردین میگوید:
در پاریس خیابانها را بسته بودیم. او مجموعهای از نقاشیها درباره پلیس و دانشجویان با عنوان Le Joli Mois de Mai (ماه زیبای مه) خلق کرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
اگر اکنون اِلِن، به عنوان یک فمینیست و کنشگر زیستمحیطی، معاصر ما بود و وضعیت جهان را چنانکه هست میدید، آیا ناامید میشد؟ مونتِی میگوید:
او مثل دیوانهها میجنگید. بله، احتمالاً ناامید میشد، اما به احتمال زیاد میگفت: ما تسلیم نمیشویم. شرایط ناامیدکننده است، اما ادامه میدهیم.
اِلِن هزاره جدید را دید و در سال ۲۰۰۱ در ۹۱ سالگی درگذشت. نمایشگاه «زن نابودشده» از ۲۴ ژانویه تا ۲ مارس در گالری آمار در لندن برگزار میشود.
نظرها
نظری وجود ندارد.