دیدگاه
اهرم قوی اروپا در پاسخ به روسیه
برگردان: شریفزاده ـ آزاد
اگر رهبران اروپایی میخواهند پس از خیانت آمریکا به اوکراین، به حمایتهای خود از این کشور ادامه دهند، باید از داراییهای توقیف شده روسیه از این فرصت استفاده کنند. اروپا به سنگر جهان در برابر موج فزاینده استبداد تبدیل شده است و دیگر نمیتواند پشت بهانههای حقوقی پنهان شود.

پرچمهای اتحادیه اروپا و اوکراین، هنگام دیدار ولودومیر زلنسکی، رئیس جمهوری اوکراین، از شورای اروپا. ۲۷ ژوئن ۲۰۲۴. عکس: Nicolas Economou / NurPhoto / NurPhoto via AFP

اکنون مشخص است که دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در مبارزه اوکراین برای مقاومت در برابر تجاوز روسیه به این کشور خیانت خواهد کرد. خود ترامپ یا قربانی اطلاعات نادرست است، یا بهطور آگاهانه در تلاش برای فریب آمریکاییها، درباره علل و پیامدهای جنگ شرکت میکند.
دروغهای ترامپ شامل این ادعاهاست که اوکراین به همان اندازه (روسیه) در آغاز جنگ مقصر بود؛ که رئیسجمهور اوکراین، ولودیمیر زلنسکی، توانایی پایان دادن به این درگیری با شرایط مطلوب را ندارد؛ و اینکه اوکراین بدون کمک آمریکا قادر به دفاع از خود نبود. با این حال، تمام جهان میداند که روسیه یک تجاوز بیدلیل را آغاز کرد، و همه ما هفتههای اولیه جنگ را به یاد داریم، زمانی که اوکراینیها با شجاعت از یک خط مقدم ۱۸۰۰ مایلی در برابر ارتشی که ظاهراً برتر بود، دفاع کردند، آن هم مدتها پیش از اینکه توپخانه، خودروهای زرهی و سامانههای دفاع هوایی غرب به اوکراین تحویل داده شوند.
صحنه شرمآور در دفتر بیضیشکل کاخ سفید در ۲۸ فوریه، نشان دهنده خصومت ترامپ با زلنسکی و علاقه او به رئیسجمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، است.
آیا فقط این است که ترامپ عاشق شخصیتهای مستبدی است که جاهطلبیهای او را تحقق بخشیدهاند؟ یا این امکان وجود دارد که پوتین اطلاعات محرمانهای علیه ترامپ دارد (همانطور که در دوره اول ریاستجمهوریاش بهطور گسترده گمان میرفت)؟
در هر صورت، ترامپ اصل حاکمیت قانون را رد میکند، زیرا او قانون را تابع منافع سیاسی میداند: قانون باید زمانی مورد استفاده قرار گیرد که به نفع رئیسجمهور باشد، و نادیده گرفته شود زمانی که اینطور نیست. توافقات بین کشورها (حتی آنهایی که خودش امضا کرده است) میتوانند هر زمان که اراده کند نقض شوند.
ایالات متحده، همراه با بریتانیا و روسیه، ۳۰ سال پیش بر اساس یادداشت تفاهم بوداپست که در دسامبر ۱۹۹۴ امضا شد، وعده دادند که از تمامیت ارضی اوکراین دفاع کنند. در مقابل، اوکراین موافقت کرد که سومین زرادخانه بزرگ هستهای جهان را که از اتحاد جماهیر شوروی به ارث برده بود، به آنها واگذار کند. روسیه با حمله و الحاق غیرقانونی کریمه در سال ۲۰۱۴ این توافق را نقض کرد، و اکنون اوکراین توسط دو طرف دیگر این توافق نیز مورد خیانت قرار گرفته است.
امتناع ترامپ از احترام به تعهدات آمریکا شرمآور است. اوکراینیها به تعهدات خود پایبند ماندند و انتظار داشتند که ایالات متحده نیز همین کار را انجام دهد. این خیانتها پیامدهای مرگباری دارد، و نه فقط برای اوکراین.
دهههاست که امنیت اروپا به ماده ۵ پیمان ناتو متکی بوده است، که طبق آن، حمله به یک عضو به منزله حمله به همه اعضاست. اما اکنون کاملاً واضح است که ایالات متحده تنها زمانی از اروپا دفاع خواهد کرد که این کار مطابق با منافع شخصی ترامپ باشد. قوانین بینالمللی و تعهدات معاهداتی برای او بیمعنا هستند، درست همانطور که برای پوتین بیاهمیتاند.
اروپاییها در حال پذیرش این واقعیتهای تلخ هستند. مهمترین وظایف فوری شامل ایجاد یک نیروی دفاعی خودکفا و تصمیمگیری درباره سرنوشت ۲۲۰ میلیارد دلار از داراییهای حاکمیتی روسیه (از مجموع ۳۰۰ تا ۳۵۰ میلیارد دلار که در سال ۲۰۲۲ مسدود شد) است که در حوزههای قضایی اروپا نگهداری میشوند.
در ژوئن ۲۰۲۴، گروه ۷ موافقت کرد که از سود حاصل از این داراییها (۵۰ میلیارد دلار) برای کمک مالی به اوکراین استفاده کند، و کمیسیون اروپا اولین پرداخت ۳ میلیارد دلاری را در ژانویه ۲۰۲۵ انجام داد. اما با احتمال قطع کمک مالی ایالات متحده، این اقدام نصفه ونیمه دیگر کافی نیست. اروپا باید گام فراتری بردارد و تمام داراییهای روسیه تحت کنترل خود را مصادره کند.
ما قبلاً استدلال کرده بودیم که این داراییها باید برای بازسازی اوکراین استفاده شوند، زیرا خسارات ناشی از تجاوز روسیه بسیار فراتر از ۲۲۰ میلیارد دلار است. اما اکنون این پول بهمراتب ضروریتر است.
نمیتوان کشوری را که هنوز تحت حمله و اشغال است، بازسازی کرد. عدالت و عقل سلیم حکم میکنند که این منابع برای تأمین مالی دفاع اوکراین به کار گرفته شوند. اروپا میتواند از هرگونه ابزار قانونی که لازم است استفاده کند؛ آنچه اهمیت دارد این است که اوکراین فوراً این پول را دریافت کند تا بتواند تجهیزات نظامی بخرد و زیرساختهایی را که روسیه پیوسته تخریب میکند، بازسازی کند.
مسئله مسئولیت حقوقی مطرح نیست. روسیه نباید اجازه داشته باشد که درحالیکه خود قوانین بینالمللی را زیر پا میگذارد و داراییهای غربی را در حوزه قضایی خود مصادره میکند، مدعی شود که این داراییها از نظر قانونی محافظت شدهاند.
علاوه بر این، در دسترس قرار دادن فوری این وجوه به نفع خود اروپاست. هر مقدار که اوکراین برای صنعت دفاعی خود هزینه کند، در نهایت ظرفیت دفاعی اروپا را تقویت کرده و اقتصاد متزلزل آن را تحریک خواهد کرد.
زمانی برای تلف کردن وجود ندارد. استفاده از این وجوه بهعنوان وثیقه برای یک کمیسیون دعاوی بینالمللی در آینده، همانطور که پیشنهاد شده است، تأخیر غیرقابل قبولی ایجاد خواهد کرد. موج استبداد در حال گسترش است و اروپا به سنگر جهان در برابر آن تبدیل شده است.
ارزشهای اروپایی – و دفاع از آزادیهای مدنی، دموکراسی و حقوق بشر در سراسر جهان – در خطرند.
همانطور که رئیسجمهور فرانسه، امانوئل مکرون، اخیراً گفت: «اروپا باید دوباره طعم خطر، بلند پروازی و قدرت را بچشد.» اگر او و دیگر رهبران اروپایی میخواهند پس از افتضاح دفتر بیضیشکل، حمایت لفظی خود از اوکراین را عملی کنند، باید از این فرصت استفاده کنند، یعنی داراییهای روسیه را مصادره کنند.
اوکراین در حال دفاع از تمام اروپا است. اروپا نباید پشت بهانههای حقوقی پنهان شود.
درباره نویسندگان:
اندرو کوسنکو (Andrew Kosenko)، استادیار اقتصاد در دانشکده مدیریت کالج ماریست است. او در سال ۲۰۱۸ دکترای اقتصاد خود را از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد و پیش از پیوستن به ماریست، بهعنوان استادیار مدعو در دانشگاه پیتسبورگ تدریس میکرد.
جوزف ئی. استیگلیتز (Joseph E. Stiglitz)، اقتصاددان آمریکایی و استاد دانشگاه کلمبیا است. او در سال ۲۰۰۱ جایزه نوبل اقتصاد و در سال ۱۹۷۹ مدال جان بیتس کلارک را دریافت کرد. استیگلیتز پیشتر معاون ارشد و اقتصاددان ارشد بانک جهانی و رئیس شورای مشاوران اقتصادی رئیسجمهور آمریکا بوده است. کتاب اخیر او، «جادهای بهسوی آزادی: اقتصاد و جامعه خوب» (The Road to Freedom: Economics and the Good Society)، در سال ۲۰۲۴ توسط انتشارات دبلیو. دبلیو. نورتون و شرکت و آلن لین منتشر شده است.
نظرها
ماکان
جنگ؛جنگ تا پیروزی.
شهروند
متاسفانه در طول سه سال جنگ در اوکرائین زمانه حتی یک مقاله تحلیلی در باره پیش زمینه های جنگ و شرایطی که این جنگ را ایجاد کرد منتشر نکرده است و کاملا واضح است که در این جنگ جانبدار است. مشکل جانبدار بودن در هر جنگی این است که به جنگ طلبی و تبلیغ برای جنگ منتهی می شود. ورود به جانبداری در جنگ اولین قربانی خود را که حقیقت است میگیرد. این جنگ چند صد هزار کشته به جای گذاشته است و هر روز که جنگ ادامه پیدا کند تعداد بیشتری از هر دو طرف کشته می شوند. برقراری صلح یعنی نجات جان انسانها.وظیقه رسانه این نیست که در شیپور جنگ بدمد. من جنگ را در ایران تجربه کرده ام و هنوز صدای آهنگران که می خواند" سوی دیار عاشقان به کربلا میرویم" در گوشم طنین دردناکی دارد. آیا زمانه بلند گوی جنگ طلبی است؟