دیدگاه
نگاهی از منظر فمینیستی به «کارزار با هدف پایان دادن به برنامهی هستهای»
این نوشته از پریسا و سیما اسودی واکنشی است به دعوت محمدرضا نیکفر برایِ برپا کردن کارزاری با هدف پایان دادن به برنامهی هستهایِ جمهوریِ اسلامیِ ایران.

عکس از Shutterstock

این نوشته واکنشی است به دعوت محمدرضا نیکفر برایِ برپا کردن کارزاری با هدف پایان دادن به برنامهی هستهایِ جمهوریِ اسلامیِ ایران. افزون بر مقالهی محمدرضا نیکفر۱، نویسندگان این متن به برنامهی «همفکری برای درک وضعیت ایران – چالش ها، فرصت ها و راهکارها»۲، که در آن محمدرضا نیکفر در رابطه با ضرورت برپا کردن کارزار سخنرانی میکند، و به خصوص به واکنشهایِ حضارِ حاضر در برنامه، توجه داشته اند.
در این نوشته فراخوان محمدرضا نیکفر به کارزار را بررسی و نقد کرده و از منظر فمینیستی نکاتی به آن اضافه میکنیم.
بررسی و حمایت نقادانه از «کارزار با هدف پایان دادن به برنامهی هستهای»
محمدرضا نیکفر در خطوطی کلی وضعیت کشور ایران را توصیف میکند و به درستی میگوید:
تفکیک ایران و رژیم ولایی همواره درست نیست. این ایران است که در محاصرهی اقتصادی است، نه صرفا گروه حاکم؛ و ایران است که ممکن است بمباران شود، نه صرفا ملک شخصی آیت اللهها و سرداران.
و در ادامه، به درستی، می گوید:
در موقعیت کنونی، به شرحی که گذشت، باید به دو مسئله عمدهی فلاکت و جنگ پرداخت. عاملِ بیمیانجیِ پدید آورندهی این دو مسئله، برنامه هستهای رژیم ولایی است.
برای ما مهمتر از موافقت با طرح کلیِ ارائه شده از وضعیت کنونی ایران، پشتیبانی دعوت محمدرضا نیکفر به برپایی یک کارزار، کارزاری عاجل، بر علیه برنامهی هستهای حاکمیت جمهوری اسلامی است، که نقشی مرکزی در به فلاکت کشیدن مردمان ایران و هم در آستانهی جنگ قرار دادن آن بازی کرده است. این دعوت به توصیف شرایط بسنده نکرده و طرح مشخصی برای کنشگری ارائه میکند، اقدامی که میشود گفت نایاب است. بر این اساس، دو محور اولیهی مطرح شده:
- غنیسازی اورانیوم، فقیرسازی مردم است و
- برنامهی هستهای، ایران را در خطر حملهی نظامی قرار داده است، توصیف واقعیت و مورد تایید ما هستند.
اما، نقدی هم به طرح همهپرسی که در محور سوم ارائه میشود داریم.
تلاش موفقیتآمیز برای اضافه کردنِ تقاضاهای این کارزار به خواستهایِ تظاهرات، اعتصابها و دیگر کنشهایی که به دلایل مختلف در ایران در حال صورت گرفتن هستند، میتواند به نقطهی پیوند این کنشها تبدیل شود. به این دلیل واضح که فلاکت و خطر/سایهی جنگ روزانه به وسیلهی مردمان ایران مستقیما تجربه میشوند. به این ترتیب است که چنین کارزاری روی به مردم، به نیروی آنان، و گروههای کنشگر مردمی دارد نه قدرتهای تصمیم گیرنده، بخوان حاکمیت جمهوری اسلامی و اسرائیل/آمریکا، دارد. به این ترتیب است که بازنشستگان، معلمان، پرستاران، کارگران، در صورتِ مال خود کردن محورهای این کارزار، «رای» منفی خود به ایران هستهای را میدهند. به این ترتیب است که «رای» مردمان از طریق کنش در عرصهی عمومی و نه شرکت در همه پرسی داده میشود. همچنین، باید فکر کرد همهپرسی، به عنوان یکی از محورهای کارزار، کجا و به وسیلهی چه نیرو یا نهادی قرارست برگزار شود. میتوان تصور کرد پیچیدگیهای عملیِ برگزاری چنین همهپرسیای، و مباحثاتی که بلاشک حول آن شکل خواهد گرفت، توجه ضروری و عاجل را از دو محور اولیه کارزار منفک خواهد کرد.
آغازِ برپاییِ چنین کارزاری، میتواند انرژی بخشِ برنامهریزان و پیشبرندگان آن باشد، حتی در خارج از ایران. و برون رفتی باشد از شرایط استیصالِ نظری/عملی. ادامهی این کارزار در خارج از ایران، از طریق ترتیب دادن گردهماییها و تظاهرات و دیگر کنشها، میتواند بدیلی باشد برای شعارها و عملکردِ اپوزیسیونِ راستگرای افراطیِ ایران که به بیانِ محمدرضا نیکفر «برداشتی مثبت از دو مسئلهی فلاکت و جنگ دارد، به آنها دل بسته است و فکر میکند آنها منجر به قیام و بازگشت سلطنت میشوند.»
چنین کارزاری، که در خارج از ایران هم باید روی به جامعهی عمومی داشته باشد و نه دولتها/قدرتها، پتانسیل گرد همآوری نیروهای صلح طلب و کنشگران بر علیه گسترش سلاحهای هستهای را هم دارد. به طور مشخص در رابطه با برنامهی هستهای ایران باید بکوشد شعار «حق مردم ایران نان، کار و محل زندگی است» جایگزین شعار «انرژی هستهای حق مسلم ماست» شود.
در پایان این بخش بهطور مختصر به دو موضع که در مخالفت با این کارزار با آن برخورد کرده ایم می پردازیم.
گفته میشود برایِ برپا داشتن چنین کارزاری «دیر شده است». چنین نگرشی، شاید، از «دیر شدن» برای «دستیابی» به خواستههای کارزار میگوید، که ممکن است درست هم باشد. اما، به باور ما برای انرژی بخشی و طرحریزی به منظور انعکاس تجربهی عینی جامعه از فقر و تهدید به جنگ، در عرصهی عمومی، هیچوقت دیر نیست. پویاییِ کنشهایِ اجتماعی راه را برای تغییرات غیر قابل پیشبینی همیشه باز میگذارد.
گفته میشود «ما نمیتوانیم و نباید از جمهوری اسلامی تقاضایی داشته باشیم چون به ما ثابت شده اراده به پاسخ گویی ندارد». در واکنش ضروری است توجه را به جهتِ مردم پایهای که این کارزار باید داشته باشد جلب کنیم. این کارزار نه تنها تقاضایی از جمهوری اسلامی ندارد، بلکه از طریق تلاش برای قدرتمند کردن مردمان جامعه برای ابراز گروهی و عمومیِ آن واقعیتی که میشناسند و آن را زندگی میکنند، یعنی فقر/فلاکت/جنگ، نظر را به درماندگی جمهوری اسلامی، در تامین حقوق مردم و در مذاکره کردن/نکردن با آمریکا به منظور راه حلی برای بحران خودساخته، جلب می کند. در این رابطه توجه را به کارزار «نه به اعدام»، که حمایت بسیاری از گروهها و سازمانها را، به درستی، همراه داشته است جلب میکنیم. کارزاری که میتوان گمان زد حامیان هدف آن، یعنی لغو مجازات اعدام، در مقایسه با گسترهی جمعیتیای که میتواند حامی محورهای «کارزار با هدف پایان دادن به برنامهی هستهای» باشد بسیار کمترست.
بسط فمینیستیِ «کارزار با هدف پایان دادن به برنامهی هستهای»
در این بخش، مجملانه، تصویری زن مرکز از جنگ و فقر و فلاکت ارائه میکنیم. اگر «کارزار با هدف پایان دادن به برنامهی هستهای» راهبردی برای مقابله با فلاکت و خطر جنگ است، نباید فراموش کرد که در ایرانِ تحت حکومتِ جمهوری اسلامی، زنان فقیرترین، بیکارترین، و ضربه پذیرترین گروه اجتماعی هستند.
جنگ
به گزارش سازمان ملل، تغییر ماهیت سیاست و سلاحهای جنگی در دهههای اخیر، با مرگبارتر شدن جنگ برای غیرنظامیان همراه بوده است. در بین غیر نظامیان زنان به طور اخص در معرض خشونت هستند. از تجاوز جنسیتی گسترده به مثابه سلاح جنگی استفاده می شود۳.
جنگهای پهپادی، قیمت جنگ را پایین آورده و به تلنبار شدن کشته شدگان میانجامند۴. گرسنگی، بیماریهای عفونی، شیوع پیدا میکنند. امکان رسیدگی به نیازهای زنان باردار و بچه شیرده کاهش پیدا کرده و از بین میروند.
مجروح و معلول شدن، بیخانمان شدن، مهاجرت اجباری، منجر به فلاکت مضاعف و ناامنی میشوند و با چالشهای روحی/روانی همراهند که تا آخر عمر زندگی قربانیان را تحت تاثیر تعیین کننده قرار میدهند.
زنان بیسرپرست، کودکان یتیم میشوند. چالشها برای تامین معاش راه را برای سوء استفاده از نیروی کار و تن آنها باز میکند.
تلاش برای پناهجویی افزایش پیدا میکند که برای زنان همراه با افزایش خطر مورد تجاوز قرار گرفتن و به بردگی جنسیتی کشیده شدن همراه است.
فقر و فلاکت
فقر با بالاگرفتن خشونت بر علیه زنان، در تمامی اشکال آن، همراه است. پژوهشها، چه در ایران و چه خارج از آن، آمارهای ترسناکی به دست میدهند.
فقر و بیکاری رابطهی مستقیم دارد با کودک همسری (ازدواج اجباری) که بعضا منجر به خودکشی، یا به قتل رسیدن، در صورت سرباز زدن از ازدواج اجباری، میشود.
محروم شدن دختران از تحصیل چرخهی فقر و فلاکت را ادامه دار میکند.
فقر و فلاکت رابطهی مستقیم با ازدیاد خشونت خانگی و بالا رفتن آمار زنکشی به دست همسر، یا بقیهی مردان خانواده دارد، گاه حتی از سر استیصالِ مردِ نانآور برای پاسخگویی به نیازهای معیشتی خانواده.
موخره
تاکید بر فشارهای مضاعف فقر، فلاکت و جنگ بر زنان به این منظور انجام شد تا ورود ما به حمایت کلی از «کارزار با هدف پایان دادن به برنامهی هستهای»، و نیز نقد مشخصمان، به عنوان واکنشی فمینیستی رقم بخورد.
به باور ما درگیر شدن در چنین کارزاری، افق نظری و کنشگری فمینستی را که امروز عمدتا تحت عناوینی مانند مقابله با حجاب اجباری، زن کشی، کودک همسری، خشونت خانوادگی و دولتی، دادخواهی مادران انجام میشود، گسترش میدهد. نقش فقر و فلاکت و زندگی در سایه جنگ را به عنوان پیشیارههایی تعیین کننده برای تمامی پدیدههای تبعیض جنسیتی روشنتر میکند. با روح زمانهی ما، در جامعهی زن ستیز و فقیر شده، که از فلاکت خود به جان آمده و در رویارویی با ماشین سرکوب سبعانهی جمهوری اسلامی مستاصل شده، در گفتوگوست. زنان مخاطبش را بر اساس این یا آن تبعیض جنسیتی جدا نمیسازد، بلکه فقر و فلاکت و جنگ و عاملان ایجاد آن را نشانه میگیرد و برای سازماندهی بر علیه آن تلاش میکند.
باشد که صدای این کارزار در ایران و در دنیایی که روزانه بیشتر و بیشتر در چنگال میلیتاریسم فاشیستی فشرده میشود طنین برانگیزد.
با امید به پیشبرد سازماندهی برای «کارزار با هدف پایان دادن به برنامهی هستهای» و پیوستن گروهها و سازمانهای زنان و فمینیستی به این کارزار.
- پریسا اسودی (استرالیا) / سیما اسودی (هلند) ۱۰ مارچ ۲۰۲۵
منبعها:
- در ضرورت برپا کردن کارزاری با هدف پایان دادن به برنامهی هستهای
- همفکری برای درک وضعیت ایران | چالشها، فرصتها و راهکارها
- Major recent changes in violent conflicts, United Nations University Centre for Policy Research, 2014
- The Guardian view on the new drone wars: as prices fall, casualties mount
دیگر منابع:
نظرها
رسا
جان کلام مطلب آقای نیکفر در همین یک پاراگراف ایشان خلاصه میشود" همچنین باید فکر کرد همه پرسی به عنوان یکی از محورهای کارزار کجا و به وسیله چه نیروهای قرار است برگزار شود" همانطور که در پی نوشت مطلب آقای نیکفر قبلاً عرض کردم رفراندوم برای برنامه هستهای حکومت امری واهی و مافوق تصور میباشد در ۵ سال اخیر مردم فقط به خاطر اعتراض به حجاب اجباری به خیابانها آمدند و به وحشیانهترین شکل سرکوب شدند در صورتی که اعتراض به حجاب اجباری خیلی برای حکومت کم خطرتر از اعتراض به برنامه هستهای میباشد نمیدانم آقای نیکفر و همفکرانشان در سیاره دیگری سیر میکنند که جواب مرا ندادند حالا دو نفر دیگر به ایشان اضافه شدهانداخته ا لبته این رسم رادیو زمانه است که برای نظریات شنوندگانش تره هم ریز نمیکند