روند دشوار پذیرش معلولیت
نمونه: مهدیه خاکی
از ناباوری و انکار معلولیت تا امید به یک معجزه، نومیدی و سرخوردگی، تحمل درد مداوم، پنهان کردن معلولیت از چشم دیگران تا سرانجام پذیرش آن یک راه طولانیست. مستندی درباره زندگی مهدیه خاکی، ورزشکار معلول.
مهدیه خاکی، ورزشکار معلول در پایان یک مسیر طولانی و نه چندان آسان برای پذیرش معلولیت به این نتیجه رسیده است که هر آرزویی که در زندگی داریم در حد رؤیا باقی نمیماند. با تلاش میتوان به آن آرزو دست یافت. نه با حرف، بلکه با عمل. تأکید او بر تلاش است. بر اراده و در همان حال از یادآوری اهمیت حمایتهای خانوادگی، اجتماعی و البته حمایتهای عاطفی غافل نمیماند. مستند رادیو زمانه از زندگی این ورزشکار را میبینید. این مستند را «نیرمالا» ساخته است:
مهدیه خاکی در سال ۱۳۹۲ در یک سانحه رانندگی در سفر به ترکیه، در حوالی آنکارا دست راستش را از دست داد و هماکنون به عنوان مربی در زمینه بدنسازی مشغول کار است. پیش از این او بازاریاب و قبل از آن حسابدار بود. تجربه کار در بهزیستی، آشنایی با فقر و همینطور آشنایی با همسرش مهرداد از نقاط عطف زندگی اوست.
مهمترین مسأله درباره ورزش معلولان این است که آنها با ورزش نشان میدهند که میتوان بر نقص غلبه کرد. به یک معنا ما «فقدان» و «رنج» را نمیبینم، غلبه بر آن را میبینیم. المپیک ویژه از این دینامیسم پنهان نیرو میگیرد. م. مهاجر در مقالهای در زمانه مینویسد:
ابراز خشنودی و احساس لذت از رویداد المپیک ویژه هم ارز است با ابراز خشنودی از توهمی خوشایند، از ساختارهایی که هنوز وجود ندارند و اخلاقی که در کار نیست، که کارکردش یکی از کارکردهای رایج نزد سیاستمداران است: جامعه را عادلانهتر، متکثرتر و آزادتر از آن بنماییم که هست تا خوشی زندگی در این جامعه، اگرچه نه خود این جامعه، نصیب مردم اعم از ورزشکار و تماشاچی و برگزارکننده شود.
در مورد مهدیه خاکی، بحث بر سر رقابت ورزشی به قصد پنهان کردن رنج نیست. بحث بر سر ارادهگرایی هم نیست. بحث بر سر این است که قبل از غلبه بر معلولیت به عنوان یک فقدان، یک مسیر طولانی برای پذیرش معلولیت فراروی فرد قرار دارد.
مستند حاضر توقفگاههای این مسیر را در زندگی مهدیه خاکی نشان میدهد. او میگوید: بعد از سانحه و از دست دادن دست راستش همه چیز ناگهان تغییر کرد. مثل این بود که «یک آدم دیگر» شده باشد و به یک معنا نمیتوانست بپذیرد که «راه برگشتی» نیست.
مهدیه میگوید ابتدا گمان میکرد که علم و پیشرفت به سادگی میتواند فقدان دست راست را برای او جبران کند. اما به زودی دریافت که چنین نیست. از آن پس پنهان کردن نقص عضو به یک روند ثابت در زندگی او بدل شد. میگوید تا سالها نقص عضوش را حتی از چشم نزدیکانش هم پنهان نگه میداشت.
او به نکته مهمی اشاره میکند: مقابله با ترحم. راهی که مهدیه برای مقابله با ترحم مییابد افزایش قدرت بدنیست. میگوید هرچه قدرت بدنیاش افزایش مییافت به همان اندازه اعتماد به نفساش هم ارتقا پیدا میکرد. شغل بازاریابی و همینطور آشنایی با همسرش مهرداد این مسیر را برای او هموار کرد. به اصرار همسرش هم بود که سرانجام پروتز را کنار گذاشت و موفق شد معلولیتش را آشکار کند.
مهدیه میگوید رسانهها میتوانند با بازتاب دادن سرنوشت معلولان و راههایی که آنها برای غلبه بر معلولیت انتخاب کردهاند، به پذیرش معلولیت در جامعه کمک کنند.
در ایران، بر اساس آمارهای رسمی دستکم ۱۰ درصد از جامعه از یک معلولیت رنج میبرند.
نظرها
E-NET-SIM
راه اندازی بازی !