بخیهدوزی: آثار دوخت و دوز نیاز آزادیخواه
فرنوش حاتم - بدن و پوشش بدن جزو نقشمایههای تکرارشونده در آثار نیاز آزادیخواه است که با رنگهایی محدود بر سطح پارچه نقش میبندند. اندام جنسی یا جنسیشدهی زنانه در این تصاویر بهشکل غیرجنسی ظاهر میشوند.
نقبی بر تاریخ
بهطور مشخص، از سالهای دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰به اینسو، هنرمندان بسیاری با وارد کردن تکنیکهایی از صنایع دستی به هنر (Art)، سلسلهمراتب موجود در دنیای هنر، که نقاشی و مجسمهسازی در رأس آن قرار میگرفت، را به چالش کشیدهاند. دوختودوز بهطور سنتی، تفریحی زنانه و نازل تلقی میشد، اما امروزه، در هنر معاصر، شاهد حضور روبهرشد تکنیکهای متفاوت آن در گالریها و موزههای سراسر جهان هستیم. از طرفی، برخیاز کیوریتورها و نمایشگردانان، با کشف هنرمندان خودآموخته و ناشناخته، هنر آنان را در عرصهی رسمی رؤیتپذیر کرده و اعتبار خاموش نهفته در آثار آنان را فعال میکنند (هرچند، خود این امر از منظر پسااستعماری قابل نقد و بررسی است و پرداختن به آن موضوع در این مقال نمیگنجد)؛ و از طرف دیگر، بسیاری از هنرمندان پتانسیل رادیکال موجود در این رسانه را برای پرداختن به موضوعاتی همچون جنسیت، قومیت، نژاد، تاریخ و ... بهکار میگیرند.
امروزه، بسیاری از هنرمندان زن فمینیست احیای رسانهی دوختودوز در هنر خویش را همراستا میدانند با محکم کردن پیوندشان با زنان نسلهای گذشته، درک همدلانهتر آنان و نهایتاً فهم عمیقتر زنانگی خویش. در طول تاریخ، نسبت زنان با هنر و جهان هنر تحت سلطهی مردان تعریف شده است؛ آنان اغلب یا مدل و موضوع کار هنرمندان مرد قرار میگرفتند، یا به کل نادیده گرفته میشدند. بنابراین، برای بازیافتن سوژگی زنانه، بایستی به پشت سر نگاه کرد، توانایی زنانهای که ناعادلانه هیچ انگاشته شده است را بررسی کرد و آن را بهرسمیت شناخت. اگر درخشش نبوغ مرد هنرمند طی دهههای گذشته، محصول این حذف و طرد بوده است، امروزه، درخشش نبوغ زنانه از خلال تحکیم خواهرانگی و قدرت یافتن صدای زنانه امکان مییابد.
دوگانهی اضطراب و رهایی
دوختودوزهای نیاز آزادیخواه طراحیهایی خامدستانه، سمبولیک و اغلب کمگویانه دارند، همان رویکردی که او هنگام ارائهی اثر در فضای رسمی گالری نیز بدان متعهد است: پارچهها بدون اضافه شدن چارچوب قاب، بهسادگی بر دیوار نصب میشوند، همراه با چینخوردگی و چروکهایی بر سطح پارچه که بیشک بخش مهمی از اثر هستند.
بدن و پوشش بدن (دستکش و لباس) جزو نقشمایههای تکرارشونده در این آثار هستند که با رنگهایی محدود بر سطح پارچه نقش میبندند. اندام جنسی یا جنسیشدهی (پستان) زنانه در این تصاویر بهشکل غیرجنسی ظاهر میشوند. اگر هنرمند با اضافه کردن دوختودوز به طرح اولیه، بر جسمانیت تن –یا تن محذوف- تأکید میکند، با غیرجنسی کردن اندام جنسی، رهایی تن از شیءانگاری و نگاه خیرهی ( gaze) مردانه نیز مؤکد میشود. روییدن گل از نوک پستان، یا پوشیده شدن فرج زن با شاخههای درهم تنیدهی گیاهان ضمن ترسیم ترکهای پوست بر شکم، نهتنها بر زایش بدن زنانه، بلکه همینطور بر واقعیت عریان آن اشاره میکنند.
با این حال، لحظات تماس با بدن در آثار این هنرمند اغلب لحظاتی بحرانیاند: دستهای مماس بر تن با پوشش مشکی دستکش (یا دستهای غایب) و نوک تیز قیچی سیاه فرودآمده بر جسم سرخرنگ لحظهی تماس را در نظر مخاطب مضطربکننده میسازند. آیا بازی هنرمند با حضور و غیاب تنها نیز حاکی از اضطراب آنها نیست؟ اضطراب از لمس شدن، اضطراب از اضمحلال یا اضطراب از هر وضعیتی که بهنحوی وجود آنها را تهدید میکند. بنابراین، ما اینجا با دوگانهای از اضطراب و رهایی مواجهایم که هم در تصویر (ایده) و هم در کارمایه (اجرا) مشهود است. اگر پارچهی بدون قاب، آزاد و رها، همچون تنِ رها از نگاه خیرهی ( gaze) مردانه، بر دیوار نصب میشود، رد فرو شدن مکرر سوزن بر جایجای آن همچون لحظهی تماس دست دیگری با بدن، اضطرابآور است.
نیاز آزادیخواه اجرای هنری خود را بخیهدوزی مینامد. عمل فرو کردن سوزن در پارچه و تکرار خطوط تقریباً یکاندازه (همچون هاشور) بر سطح آن نیازمند صبر و حوصله است، همچون پرستاری از تنی رنجور یا روبهموت که به دمیدن جانی دوباره در آن امید داریم. به این ترتیب، هنرمند با دوختودوز بر پارچه که نسبتبه طراحی عمل طاقتفرسا و کُندی است، مدت زمان بیشتری را صرف خلق هنری کرده، و گویی مادرانه اثر را تیمار میکند. بخیه پارههای از هم گسیخته را به یکدیگر متصل میکند، پارههای تاریخ، پارههایی از جمعیت زنان، و پارههایی از تن و جان که برشان زخم نشسته است.
نظرها
نظری وجود ندارد.