«پایان ندارد» راوی یک وضعیت بلاتکلیف
«بدون پایان» تازهترین ساخته نوید نیکخواه آزاد برای نخستین بار در آمستردام به نمایش درآمد. با او درباره این فیلم و سینمای مستقل ایران گفتوگو کردیم.
«پایان ندارد» فیلم کوتاهی به نویسندگی و کارگردانی نوید نیکخواه آزاد است. این فیلم کوتاه دربارهی کارگردانی به نام غلامعلی درباريست که با همراهی دستیارش، پری، میکوشد از موقعیت و وضعیت فعلی کشور استفاده کند و به قول معروف از این آب گلآلود ماهی بگیرد.
این فیلم روایت افرادیاست که به جای شرکت در اعتراضات و همسو شدن با جنبشهای مردمی، میکوشند با صحنهسازی و دروغپردازی آثاری تولید کنند تا از فستیوالهای مشهور کمکهزینه و جایزه بگیرند.
«پایان ندارد» یک وضعیت بلاتکلیف را روایت میکند. بلاتکلیفی و سرگردانی خاصی که از نظر کارگردان در جامعه موج میزند و هیچ کس تکلیف خودش را نمیداند. حالا این تصویر و تحلیل چقدر به واقعیت امروز جامعهی ایرانی نزدیک است، جای بحث و نقد دارد. «غلامعلی درباری» فیلمسازیاست که تلاش میکند برای خود حاشیه بسازد.
حتی وقتی از خبرگزاری جمهوری اسلامی با او تماس میگیرند، مسیر گفتوگو را به جایی هدایت میکند که خبرنگار مانند بازجوها با او صحبت کند و «درباری» از این اتفاق خرسند است. او اهل سوءاستفاده است، حتی با پری، رابطهی جنسی پنهانی دارد و از او میخواهد دراینباره با هیچکس صحبت نکند. «درباری» نسبت به همه چیز و همه کس بدگمان و بدبین است. بیبیسی فارسی را متهم میکند با جمهوری اسلامی سازش کرده است و حالا وقتش رسیده که از ایران اینترنشنال نیز متنفر شود. به نظر میرسد او از افرادی باشد که تمام منافع و سودشان در بقای حکومت ملایان است.
اگر آخوندها نباشند امثال «درباری» به چه کسی فحش بدهند و از بیهنری خود سود ببرند و رشد کنند و مطرح شوند؟ «غلامعلی درباری» چنان رفتار کرده که دستیارش نیز مانند او شده است تا جایی که پری به دروغ میگوید در تظاهرات شرکت کرده. او برای توجیه دروغش میگوید جلوی دوربین که نمیتوانم بگویم شرکت نکردم.
«پایان ندارد» همچنان که از نامش پیداست، پایان مشخصی ندارد و با همان سردرگمی بیپایانی که «نوید نیکخواه آزاد» کوشیده در فیلمش روایت کند، فیلم تمام میشود.
نوید نیکخواه آزاد، کارگردان فیلم کوتاه، منتقد فیلم و خبرنگار در حوزه سینما است. او با فیلمهای کوتاه خود حضور پررنگی در جشنوارههای سینمایی داشته و جوایز متعددی کسب کرده. او در آبان ۱۳۹۸، فیلم کوتاه «زنگ تفریح» را برگرفته از ماجرای سحر خدایاری (دختر آبی) مقابل دوربین برد که با ۱۶۸ حضور بینالمللی و بیش از ۳۰ جایزه یکی از موفقترین فیلمهای کوتاه ایرانی در سال ۲۰۲۱-۲۰۲۲ نام گرفت. آخرین فیلم نیکخواه آزاد، «پایان ندارد»، یک کمدی سیاه تند سیاسی است که در اکتبر ۲۰۲۳ به صورت مخفیانه در ایران فیلمبرداری شد.
«پایان ندارد» نخستینبار در تاریخ ۲ ژوئن ۲۰۲۴ در آمستردام نمایش داده شد. همزمان خبرنگار زمانه گفتوگویی داشته با نوید نیکخواه آزاد، کارگردان این فیلم.
- زمانه - شما به عنوان یک فیلمساز مستقل برای تهیه و ساخت این فیلم در ایران با چه چالشهایی روبرو بودید؟
نوید نیکخواه آزاد - این تصمیم که فیلمنامهای بنویسم و فیلمی بسازم که با انفعال قطع رابطه کند، مستقیم و عریان حرف بزند، تن به سانسور حکومتی ندهد و در باتلاق خودسانسوری فرو نرود، خود چالش برانگیز بود؛ از این جهت که سال ها در ایران، در جامعهای که زیست و رشد کرده بودم، و به خاطر جو سیاسی و امنیتی حاکم، دیکتاتوری و نارسیسیم در رفتار حکومت و در متن جامعه، این در ما درونی شده که برای محافظت از خود، «خود» را سانسور کنیم، غیرمستقیم و استعاری حرف بزنیم، و از سر ترس و محافظهکاری طوری واکنش نشان دهیم که نه سیخ بسوزد، نه کباب. در «پایان ندارد» این پوست را دریدم، از جلد سکوت، انفعال و خودسانسوری بیرون آمدم. این یک چالش بزرگ بود.
یکی از چالشها در ساخت «پایان ندارد» انتخاب بازیگر زن بود. به خاطر جو سیاسی-امنیتی در ایران، ترس از بازداشت، بازجویی و عواقب سنگین رعایت نکردن حجاب اجباری مقابل دوربین، به ویژه پس از کشته شدن مهسا امینی و خیزش انقلابی ۱۴۰۱، بازیگرانی که به آنها پیشنهاد بازی در فیلم را داده بودم، یا به استوری فراخوان بازیگری در فضای مجازی پاسخ داده بودند، حاضر به همکاری در فیلم نبودند؛ اگر هم بودند، همراه بود با اما و اگر. آنها هم میخواستند اعتراض کنند، هم با رعایت حجاب اجباری به کار خود ادامه دهند و مشکلی برایشان پیش نیاید. این خود یکی از مضامینی بود که در «پایان ندارد» مورد خطاب قرار دادم.
یکی از نگرانیهای من این بود که فیلمنامهی فیلم لو برود، دست کسی بیفتد که دردسر به وجود آورد. حتی در زمان انتخاب بازیگر نقش زن، بازیگران درخواست میکردند که برای تصمیم گیری اول باید فیلمنامه را بخوانند، اما شرط من این بود که فیلمنامه برای کسی نمیفرستم، اگر هم قرار بود کسی آن را بخواند، باید جلوی چشم خودم میخواند. به هر حال باید نهایت احتیاط را میکردیم، حتی در انتخاب عوامل فیلم؛ چون نمیتوانستم عوامل فیلم را تفتیش یا بازجویی کنم تا بفهمم آن ها چه قدر هم سو با نگاه من و فیلم هستند. در ارتباط با نسخه چاپی فیلمنامه، شاید در نهایت چهار یا پنج نسخه چاپ کردم.
چالش دیگر انتخاب مکان فیلمبرداری بود. من فیلمنامه را به صورتی نوشته بودم که همهی فیلم در یک مکان اتفاق بیفتد. این هم میتوانست به نفع ما باشد، هم به ضرر ما تمام شود. تک مکان بودن فیلم این جازه را میداد که در محیط داخلی در شرایط امن بتوانم با بازیگران تمرین کنم و با نگرانی و اضطراب کمتری کار کنیم، و هر لحظه این ترس را نداشته باشیم که کسی گزارش بدهد و مأموران اطلاعاتی به مکان فیلمبرداری بریزند. هرچند اگر ما در انتخاب مکان فیلمبرداری دچار اشتباه میشدیم، ممکن بود به سادگی موضوع فیلم و مکان فیلمبرداری لو برود، جلوی ساخت فیلم گرفته و عوامل فیلم بازداشت شوند. خوشبختانه توانستیم فیلم را در یک مکان امن جلوی دوربین ببریم.
هرچه به روز آغاز فیلمبرداری نزدیک شدیم و وارد مرحله فیلمبرداری شدیم، چالشهای جدیدی سر راهمان سبز شد؛ اما اجازه ندادم این چالش ها تبدیل به موانع شوند. مثلا روز اول فیلمبرداری، پیش از کلید زدن کار، مجبور شدم دستیار کارگردان را که از طرف تهیه کنندهی داخل ایران به پروژه اضافه شده بود، اخراج کنم. و او به عنوان تلافی، گروه صحنه و لباس و مدیر تولید فیلم را هم با خود برد. بنابراین کار را بدون دستیار کارگردان، گروه صحنه و لباس و مدیرتولید آغاز کردم و پیش بردم. خود این اتفاق این نگرانی را در من به وجود آورده بود که دستیار کارگردانی که هم فیلمنامه کامل را دارد، هم شاهد تمرینها بوده، و هم مکان فیلمبرداری را میداند، ممکن است ساخت فیلم ما را گزارش کند و دردسر جدی برای من و عوامل به وجود آورد. این ریسکی بود که پذیرفتیم.
- بازیگرانتان پس از اکران این فیلم با مشکل مواجه نشدهاند؟
آن طور که اطلاع دارم، نه. امنیت بازیگران و عوامل فیلم برایم اهمیتی زیادی داشته و دارد، و امیدوارم مشکلی برای هیچ کدام از عوامل به وجود نیاید.
فیلم هنوز اکران خود در جشنوارهها را آغاز نکرده، و تنها نمایش حضوری آن دوم ژوئن در آمستردام بود که توسط «RFG Magazine» ترتیب داده شد. حضار، جمعی از اعضای «RFG Magazine» که بیشتر پناهندههای خبرنگار، فیلمساز و هنرمند بودند، آنهایی که فراخوان عمومی نمایش فیلم را خوانده بودند و دو خبرنگار برجستهی هلندی. با کمک این دو خبرنگار هلندی که اتفاقا فیلم را پسندیده بودند، قرار است زمینه اکران عمومی «پایان ندارد»، حتی به صورت محدود، در هلند فراهم شود.
با توجه به حساسیت زیاد موضوع فیلم، مسائل طرح شده در آن، رویکرد اعتراضی و پیام تند سیاسی فیلم با بازیگرها و عوامل فیلم توافق کردهام که فیلم هرگز به صورت آنلاین اکران نشود، از شبکههای تلویزیونی پخش نشود و یا در پلتفورمهای نمایش آنلاین فیلم (ویدئو به درخواست) قرار نگیرد.
- با توجه به اینکه در فیلمتان به وقایع خیزش انقلابی ۱۴۰۱ هم پرداخته شده بود، چه بازخوردی میان بینندگان غیرایرانی داشت؟
مخاطبان غیر ایرانی به فیلم واکنش مثبتی داشتند، و با آن به خوبی ارتباط برقرار کرده بودند. یکی از نگرانیهایی که ابراز کردند درباره امنیت جان بازیگران در ایران بود. در جلسهی نمایش فیلم یک فرد یمنی به من گفت با فیلم ارتباط زیادی برقرار کرده و در کشور خودش شاهد سرکوب و کنترل شدید حکومتی بوده. تعدادی از نظرات درباره مضامین، نمادپردازی، مفاهیم استعاری و زیرمتن فیلم بود. مخاطبان به ویژه با فضای ابزورد و طنز سیاسی-انتقادی که در دیالوگها، در متن فیلم و در ارتباط شخصیت ها با یکدیگر وجود دارد، ارتباط برقرار کرده بودند و صدای خندهی آنها در طول نمایش فیلم شنیده میشد. مضامینی نظیر «سانسور»، «دیکتاتوری»، «انفعال» و «اعتراض»... و پرداخت ابزورد و پست-مدرن فیلم برای مخاطبان غیر ایرانی پررنگ و جذاب بود. بازی بازیگران، نورپردازی و فیلمبرداری فیلم را از نقاط برجسته فیلم میدانستند. یک خبرنگار انگلیسی که فیلم را به صورت خصوصی تماشا کرده بود برایم نوشته: « این فیلم مرا عمیقاً برای کسانی که زیر چنین ظلمی زندگی میکنند، اندوهگین کرد.»
- به نظر شما در دو سال اخیر سینمای مستقل ایران، چه در عرصه تولید و چه در جشنوارههای جهانی چه دستاوردهایی داشته است؟
از نظر من، «مهاجرت» و «تبعید»، به عنوان مفاهیم استعاری، ارمغان مهمی برای سینماگران «سینمای مستقل» است. این که فیلمهای این سینما اتصال خود را با حکومت قطع کرده، نسبت خود را با ارزشهای آن از دست داده، و به استقلال در نگاه، اندیشه و هویت هجرت کردهاند، خود دستاورد مهمی است.
هر چه از تولد و عمر این سینما گذشته، شاهد رشد، بلوغ و قوام بیشتری بودهایم. در داخل ایران آثار سینماگران برجسته ای چون جعفر پناهی، محمد رسولاف، بهتاش صناعیها و مریم مقدم جاده را برای دیگران هموار کردهاند، و این همراه بوده با تولید آثار کوتاه و بلند بسیاری در داخل ایران؛ به عنوان مثال فیلمهای چون «شیطان وجود ندارد» از محمد رسولاف، «خرس نیست» از جعفر پناهی، «کیک محبوب من» از مریم مقدم و بهتاش صناعیها و «دانه انجیر معابد» از محمد رسولاف.
در خارج از ایران هم آثاری مثل «عنکبوت مقدس» از علی عباسی، «نسخه ایرانی» از مریم کشاورز، «پاییز شیدا» از نورا نیاسری، «تاتامی» از زر امیرابراهیمی و گای ناتیو و... در پذیرش و گسترش «سینمای مستقل» تأثیرگذار بودهاند. این فیلمها در دو سال گذشته حضور برجستهای در مهمترین جشنوارههای سینمایی در دنیا داشتهاند و مخاطبان، سینماگران و منتقدان را به تحسین وا داشتهاند.
سینمای مستقل «تولد»، «بلوغ» و «تبلور» را به ذهنم میآورد در هر سه، عنصر هویت وجود دارد. این دستاورد بزرگی است که «سینمای مستقل» صاحب هویتی منحصر به فرد است، و با مؤلفههای آشنایی که از آن میشناسیم، میتوانیم آثار این سینما را تشخیص بدهیم. مهمتر این که وجودش مورد پذیرش و تحسین جهانی قرار گرفته.
زمانی که تصمیم به ساخت «پایان ندارد» گرفته بودم و با یک فیلمبردار حرفهای دربارهی همکاری در فیلم در حال مذاکره بودم، او میگفت خبر دارد که در یک سال گذشته بیش از صد فیلم در داخل ایران به صورت زیرزمینی تولید شدهاند؛ فیلمهایی که احترامی برای ارزشها، سانسور و حجاب اجباری جمهوری اسلامی قائل نیستند. فکر میکنم به تدریج شاهد درخشش بیشتر این فیلمها در جشنوارههای سینمایی خواهیم بود، و روز به روز شاهد باشیم فیلمسازان در ایران و خارج از ایران به این سینما هجرت کنند.
«پایان ندارد» را متعلق به «سینمای مستقل» میدانم.
- چه چشم اندازی را برای سینمای مستقل که از این پس خارج از ایران (در تبعید) قرار است فعالیت کند متصور میشوید؟
اجازه بدهید پاسخم به این سؤال را پیش خودم نگه دارم. فکر میکنم اگر بخواهیم یک چشم انداز برای «سینمای مستقل» (در تبعید) تصویر کنیم، ناگزیریم از این که دیدِ خود را به آن دیکته و تحمیل کنیم. هرچند اعتقاد دارم سینماگران مستقل با خلق آثار برجسته و در خور توجه این چشمانداز را میسازند.
نظرها
نظری وجود ندارد.