سه شعر از پاکزاد اجرایی
اشعار پاکزاد اجرایی حاوی مضامین عمیق و تاملبرانگیزی درباره خشونت، جنگ، عشق، و جستوجوی معنا در دنیایی آشفته است. این اشعار با زبانی ساده و روان، اما با استفاده از نمادها و استعارههای قدرتمند، با مخاطب ارتباط برقرار میکنند.
۱
پیش از تو
لبهای بسیاری را دوختهاند
پیش از تو
نفسهای بسیاری را گرفتهاند
چرا که فکر کردند
کلمات در دهان و
شعر
در حنجره پنهان شده است
بی تابی نکن رفیق
این پا بند
این دست بند
با شاعران بزرگی نشستهاند
گپ زدند
آواز خواندهاند
مثلا
هنگامی که دست و گیتار خارا
به زمین افتاد
زنجیرها نواختند
هنگامی که مختاری
هنگامی که لورکا
غمگین نباش رفیق
غمگین نباش بکتاش
شاعران همیشه به دنبال سرودن
زیبا ترین شعرشان بودند
۲
داشتم دنبال کلمه میگشتم
که آجر را از افتادن
و توپخانه را از پنجره ساختن منصرف کنم
داشتم دنبال کلمه میگشتم
درخیابان
به زخمهای بسیاری بر خوردم
زخمهای بسیاری به خانه آوردم
از سطرهای دفترم
برای یکی خانه ساختم
برای یکی تخت
یکی تابوت
همان سالها بود
به کلمه " تو " برخوردم
معلم توضیح میداد
"تو" تنها یک ضمیر شخصی منفصل است
چه شبها که برای شنیدن عاشقانهها
کنار تو دود نشدم
تو اما خبر نداشتی
ممنونم از تو
برای رام کردن زخم
برای آرامش خون
زخمها با خیال تو به خواب میرفتند
زخمها فراموش میکردند
داشتم دنبال کلمه میگشتم
که صدای تیر در نیزار پیچید
پشت نیزار تیر کشید
پای نیزار تیر کشید
سر نیزار تیر تیر تیر
انگار به تور افتاده باشم
بی خدا مرا بالا بکش و خلاصم کن
به ریشه دل مبند به ساقه دل مبند
در انبوه نیزار برخیز و قد بکش
به جهان دل مبند
کلام بودا بود با حنجره عدنان هلالی
پیچیده تو نیزار
آبان بود و هوا کز کرده بود
شال و کلاه کردم
در چهارچوب در
مادرم
به جمعیت زخمها نگاه میکرد
اتاق خواب، هال، روی میز
جایی برای نشستن نبود
به من گفت: تو هیما وه شون وه شهی
تو هنوز دنبال کلمهای؟
۳
شمشیر پیر
شاید دیگر نتواند سری را از بدن جدا کند
یا دست و پایی را قطع کند
اما میتواند زنی را هل دهد
تا لبهی جدول
سرش را متلاشی کند
شمشیر پیر
شاید نتواند کسی را از میان
دو نیم کند
ولی هنوز میتواند بکشد
میتواند
جمجمهی دختری را بشکند
که با لهجهی دیگری حرف میزند
شمشیر کند کهنسال
شمشیر زنگار بسته
از پس هزاران فرسنگ دورتر
از پس قرنها دورتر
هنوز میتواند
به سرزمین دیگری حمله کند
پایتختی را
حتی در زیر زمین
در تونلهای قطار شهری
موی مشکی دختری را نشانه بگیرد
که بوی زاگرس میدهد
دختری که تازگیها
از آفتاب حرف زده بود.
نظرها
نظری وجود ندارد.