ادبیات فمینیستی
آدری لرد: نظریهپرداز تفاوت و شاعر خشم، عشق و لذت
این هفته در ادبیات فمینیستی زمانه به سراغ آدری لرد میرویم؛ فمینیست سیاه، شاعر، مبارز و لزبین که تفاوت و بیان را تشویق میکرد و جسارت و صراحتش بسیاری تجربهها و عواطف سرکوبشده را رویتپذیر کرد.
آدری جرالدین لرد در ۱۸ فوریه ۱۹۳۴ (۲۹ بهمن ۱۳۱۲) در محله هارلم نیویورک به دنیا آمد، محلهای آشفته از تبعیض نژادی، فقر اقتصادی و بیعدالتی جنسیتی. با این همه، هارلم برای لرد فراتر از رنج و سرکوب بود و مقاومت، خلاقیت و مبارزه را هم نمایان میکرد، آنچه که میتوان در مبارزهها، اندیشهها، آثار و فعالیتهای سیاسی او دنبال کرد. زیستجهان پیچیده و چندفرهنگی هارلم، الهامبخش لرد در پرداختن به موضوعاتی چون برابری نژادی و جنسیتی شد.
از دایره فعالیتهای متنوع آدری لرد، شاید برجستهترین آنها تلاشش برای «بهگفتاردرآوردن» تجربهها، عواطف و اندیشههای «حاشیهایها» باشد. نوشتههای او از دل تجربههای زیستهاش برمیخاست و از مرزهای معمول دستهبندیهای ادبی و فکری عبور میکرد. لرد صریح و آگاهانه، هویت خود را در تمام ابعادش ابراز میکرد و بیانگری شفاف را ابزاری برای مبارزه و تغییر اجتماعی میدانست. او خود را اینگونه معرفی میکرد: «سیاه، لزبین، مادر، مبارز، شاعر»
در سالهای پایانی زندگیاش و پیش از اینکه سرطان جانش را بگیرد، لرد به همراه باربارا اسمیت و بورلی اسمیت، نشر «میز آشپزخانه: نشر زنان رنگینپوست» را بنیان گذاشت؛ این نشر، نخستین انتشارات در ایالات متحده امریکا بود که به طور اختصاصی به انتشار آثار زنان رنگینپوست پرداخت و پس از مرگ لرد غیرفعال شد:
ما همیشه «میز آشپزخانه» [Kitchen Table] را هم یک نشر ادبی و هم یک نشر مبارزاتی در نظر میگرفتیم؛ به تولید آثاری با کیفیت هنری بالا متعهد بودیم که بهطور همزمان به رهایی زنان رنگینپوست و تمامی مردم کمک کند. فقط به این دلیل که یک زن رنگینپوست یادداشتی نوشته آن را منتشر نمیکردیم، بلکه برای انتشار یک اثر توجه میکردیم که از دیدگاهی مثبت و تازه، شرایط و مسائلی را که زنان رنگینپوست با آن روبهرو بودند، آگاهانه بررسی کند.
نشری از آن خود، نوشته باربارا اسمیت
آدری لرد فراتر از عرصه نشر، به طور مستقیم در مسائل اجتماعی و حمایت از زنان در معرض خشونت فعالیت داشت. او از بنیانگذاران سازمانی بود که هدفش حمایت و پناهدادن به زنان بازمانده خشونت خانگی بود. او همچنین «خواهرانگی برای حمایت از خواهران» را در آفریقای جنوبی بنیان گذاشت. این سازمان در شرایط آپارتاید و بیعدالتیهای نژادی، به حمایت از زنان سیاهپوستی پرداخت که تحت سرکوب نظاممند و نابرابری اجتماعی قرار داشتند.
آدری لرد در زمانهی ما
زمانهی ما درست مثل زندگی آدری لرد پر از پیچیدگیها و ستمهای درهمتنیده است، خشمهای ابرازنشدهی بسیار و امیال سرکوبشده وجودمان را اشباع کرده و علیرغم سخنرانیها و نظریهپردازیهای بسیار، خاموشی هولناکی جهان اطرافمان را فراگرفته است. جهان ما جهان هیاهوست، جهان خبرهای «کوتاه و فوری» و کارشناسیها و تحلیلگریهای طولانی که هیچیک بازتابی صادقانه از روحیاتمان به دست نمیدهند. این روزها که در صداهای زودگذر خشمگین و نامفهوم غرق میشویم، آدری لرد میتواند دستمان را بگیرد و به کمکمان بیاید تا خود را در زندگی بپیچیم و به کلمه درآییم.
نقلقولهای تکخطی از آدری لرد درباره «خودمراقبتی» نام او را در فضای اندیشهی فارسی پرتکرار کرده است. با اینحال، کمتر پیش آمده که به آثار او بهطور کامل توجهی صورت گیرد. احتمالا فمینیست و لزبین بودن او برای ممنوعیت اندیشههایش در فضای نشر رسمی بهانههایی کافی بودهاند، با اینحال یکی از مقالههایش در کتاب «مجموعه مقالاتی درباره گرهگاه جنسیت و دیگر نظامهای سلطه» منتشر شده و همچنین برخی یادداشتهای او با تلاش مترجمهای داوطلب در اختیار مخاطبان فارسیدان قرار گرفته است.
در روزگاری که گوشهایمان از صدا پر است و ابراز عواطف و اندیشهها بسیار دشوار به نظر میرسد، از لرد بخوانیم که زیست پیچیدهاش را دستمایهی شعر و نظریه قرار داد:
چه حرفهایی را ناگفته گذاشتهاید؟ نیاز دارید از چه چیزهایی صحبت کنید؟ چه ستمهایی روزانه فرو میخورید و همچنان سعی میکنید تا وقتی کار شما را نساختهاند، ساکت بمانید؟ شاید من برای برخی از شما که امروز اینجا هستید، تجسم یکی از همین ترسهایتان باشم. چراکه یک زن هستم، یک سیاه، یک لزبین، چرا که من خودم هستم - یک زن سیاه شاعر در حال مبارزه - و اینجا آمدهام تا از شما بپرسم آیا شما هم مبارزه خود را انجام میدهید؟
تبدیل سکوت به زبان و کنش، ترجمه میلاد ابوارجیع در وبسایت دیدبانآزار
ترجمههایی از آدری لرد به زبان فارسی
ترجمههای بسیاری از آثار لرد به فارسی در دسترس نیست، با اینحال برخی اشعار و یادداشتها و سخنرانیهای او به فارسی ترجمه شدهاند:
آن عده از ما که خارج از چرخه تعریف مورد قبول جامعه از زنان هستیم، آن عدهای که در قالب تفاوتها جا گرفته ایم – فقیر هستیم، همجنسگرائیم یا سیاهپوست یا میانسال – میدانیم که تلاش برای بقا یک مهارت آکادمیک نیست. یک فرایند یادگیری است که چطور تنها، ناشناس و برخی اوقات پنهانی مقاومت کنیم و چطور وجوه مشترک را با کسانی که همچون ما خارج از ساختارها قرار دارند بسازیم، تعریف کنیم و به دنبال جهانی باشیم که همه در آن بالنده شویم. در این فرایند یادگیری است که میآموزیم چطور تفاوتهایمان را در دست بگیریم و از آنها نقطه قوت بسازیم. به همین دلیل ابزارهای خدایان هرگز خانه آنها را ویران نمیکند. این ابزارها تنها به ما اجازه می دهند که به طور موقت به آنها ضربه بزنیم با قواعد بازی خودشان اما هیچوقت به ما توان ایجاد یک تغییر عمیق را نمی دهند. و این واقعیت تهدیدکننده زنانی است که هنوز خانه این خدایان را با منابعی حمایتی از سوی آنها تعریف می کنند.
ابزار خدایان هرگز خانه خدایان را ویران نمی کند، ترجمه لیلا اسدی در کتاب «مجموعه مقالاتی درباره گرهگاه جنسیت و دیگر نظامهای سلطه»
حملههای رو به افزایش علیه لزبینها و گیها تنها مقدمهای است بر حملههای فزاینده علیه تمام خلق سیاه، چرا که هر جا ستم در این کشور ظهور میکند، خلق سیاه قربانی بالقوهی آن هستند. و این هم از معیارهای کلبیمشربی راستگرایانه است که اعضای گروههای ستمدیده را به اقدام علیه یکدیگر تشویق میکند. تا زمانی که ما به خاطر هویتهای جزئیمان جدای از هم باقی بمانیم، نمیتوانیم در اقدام سیاسی موثری به یکدیگر بپیوندیم.
ستم سلسلهمراتب ندارد، ترجمه ایمان گنجی در وبسایت زمانه
ما زنان و مردان سیاه، اگر ذات سرکوبگر امتیاز مردانه را انکار کنیم، نمیتوانیم امیدی به گشایش باب گفتوگو داشته باشیم. اگر مردان سیاه انتخابشان این است که به هر دلیل از این امتیاز – تجاوز، آسیبزدن، قتل زنان سیاه – استفاده کنند، انکار اقدامات سرکوبگر مردان سیاه در جوامعمان تنها به نابودگرانمان خدمت خواهد کرد: وجود یک ستم توجیهی برای وجود ستمی دیگر نیست.
انکار زنستیزی در میدان مبارزه با مردسالاری، ترجمه سبا معمار در وبسایت دیدبانآزار
به همین دلیل است که امر اروتیک اینهمه هراسآور است، و وقتی هم که به رسمیت شناخته میشود، اغلب تنها به اتاق خواب تقلیل مییابد. به این خاطر که تا آغاز به عمیقاً احساس کردنِ همهی جوانب زندگیمان کنیم، قدم در راه این مطالبه میگذاریم که خود، مشغلهها و فعالیتهای زندگیمان را در انطباق با سرخوشیای قرار دهیم که [دیگر] میدانیم ظرفیتاش در ما موجود است. دانش اروتیکمان ما را توانمند میسازد، لنزی است که از دریچهی آن تمام جوانب هستیمان را موشکافی میکنیم. ما را وامیدارد که صادقانه همهی آن جوانب را ارزیابی کنیم که آیا فحوای متناسبی در زندگیهایمان دارند؟ و این مسئولیت سنگینی است که از درون بر عهدهی هر یک از ما گذاشته میشود، که به سهل والوصول، به جنس بنجل، به انتظارات عرف، و به آنچه صرفاً ایمن مینماید، عادت نکنیم.
کاربردهای کامجویی، ترجمه سوزان کریمی در وبسایت میدان
هر زن یک انبار مهمات پر از خشم دارد که به شکل بالقوه میتواند علیه سرکوبهایی به کار رود که آن خشم را، چه شخصی و چه نهادین، به وجود آوردهاند. وقتی که این خشم دقیق و متمرکز شود، میتواند منبعی قدرتمند از انرژی باشد و در خدمت پیشرفت و تغییر قرار گیرد، و اینجا منظور از تغییر تنها جابهجایی موقعیتها یا کاهش موقتی تنشها نیست، منظور توانایی لبخند زدن یا احساس خوب داشتن هم نیست؛ منظور من یک تغییر اساسی و رادیکال در پیشفرضهای بنیادینی است که زندگیهای ما بر اساس آنها بنا شده است.
کاربردهای خشم، در کتاب بیگانهخواهر
بارها و بارها به این باور رسیدهام که صحبت از آنچه نزد من بیشترین اهمیت را دارد، به کلام آوردن و نیز به اشتراک گذاشتن آن ضرورت دارد، حتی اگر خطر بدفهمی و سوء تفاهم از آن وجود داشته باشد. به این باور که صحبت کردن ورای هر نتیجهای به سود من خواهد بود.
تبدیل سکوت به زبان و کنش، ترجمه میلاد ابوارجیع در وبسایت دیدبانآزار
درباره مفهوم «خودمراقبتی» که آدری لرد دربارهاش نوشته است و سادهانگاریهای بسیار در تفسیرش به کار رفته و آن را به مفهومی تجاری و فردگرایانه تقلیل داده، خواندن این یادداشت خالی از لطف نخواهد بود:
مهم است به خاطر داشته باشیم که ما توان کشآمدن داریم. میتوانیم ظرفیتهای ذهنیمان را در غایتش به کار گیریم و چیزی معنادار به این دنیا اضافه کنیم، مانند کاری که ادری لرد کرد. اما به محض آنکه ذهنیت کاپیتالیستی را اتخاذ میکنیم، ذهنیتی که ارزش ما را در کارمان میداند، یا به قول دکتر امولارا اوومدیمو ذهنیتی که میگوید «مشغله نشان افتخار است»، آنجاست که زیادهروی کردیم. او میگوید خستگی بیشازحد نشانه برجسته و عالی بودن نیست. او خودش تجربه بیرمقی را داشته و دچار بیماری خودایمنی شده است. چراکه متوجه آثار جسمانی فرسودگی نبوده و به تولید بیشتر و بیشتر اهتمام میورزیده است، به این امید که سیستم برایش ارزش قائل شود. وقتی در سیستمی زندگی میکنیم که کمر به قتل ما بسته و برای جانمان ارزش قائل نمیشود، خودمحافظتی ما خودخواهی نیست.
بازپسگیریِ خودمراقبتیِ رادیکالِ ادری لرد، ترجمه از یارا در وبسایت فمنا
اگر انگلیسی میدانید
زمی: املای جدید نام من [Zami: A New Spelling of My Name] آغازگر ژانری است که لرد خوداسطورهنگاری نام داد و در ۱۹۸۲ منتشر شد. کتاب ترکیبی است از تاریخ، زندگینامه و اسطوره. زمی، نامی به زبان کاریاکویی (جزیرهای در کارائیب) است برای زنانی که دوستانه و عاشقانه با یکدیگر کار میکنند و بخش عمده کتاب شرحی از زنان دیگری است که لرد میشناسد و تمهایی از جمله لزبینیسم، نژادستیزی، و مادری را کند و کاو میکند.
خاطرات سرطان [The Cancer Journals]: کتابی بسیار شخصی و مستند در سه فصل است که هر کدام خاطراتی از مبارزهی آدری لرد با سرطان را دستمایهی اندیشه قرار میدهند. لرد به این ترتیب تجربهی مواجههاش با سرطان را در هویتش ادغام میکند و با شرح مواجهه روزانهاش با سرطان در مراحل مختلف، عواطفی که تجربه میکند را توصیف میکند. او همچنین به نگرشهای جامعه به بدن زنان و فشارهای اجتماعی برای رعایت استانداردهای زیبایی میپردازد و با لحنی سرشار از مقاومت و جسارت، به نقد و بازنگری در انتظارات فرهنگی و پزشکی از بدن زنان میپردازد.
نظرها
نظری وجود ندارد.