ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ادبیات فمینیستی

نوال سعداوی: رمان‌نویسی تابوشکن علیه بنیادگرایی و تمامیت‌خواهی

این هفته در ادبیات فمینیستی زمانه به سراغ نوال سعداوی می‌رویم، داستان‌نویس فمینیست مصری که شجاعانه با بنیادگرایی جنگید، تمامیت‌خواهی مذهبی را زیر سوال برد و فتواها و تهدیدهای به مرگ متوقفش نکرد.

نوال سعداوی در ۲۷ اکتبر ۱۹۳۱ (چهارم آبان‌ماه ۱۳۱۰) در کفر طحله‌ی مصر به دنیا آمد و ۲۱ مارس ۲۰۲۱ (یکم فروردین‌ماه ۱۴۰۰) در ۸۹ سالگی در گذشت. ۸۹ سال زندگی او با ستم‌ها و مبارزه‌هایی همراه بود که از او رمان‌نویسی فمینیست ساخت: در شش سالگی ختنه شد، در ۱۰ سالگی از ازدواج سر باز زد، در جوانی به دانشگاه رفت و پزشکی خواند، مدیر بهداشت مصر شد و بعدتر به‌خاطر کتاب «زن و سکس» و انتقاد از مثله‌سازی جنسی زنان از سمتش برکنار شد، به مخالفت با حجاب پرداخت، بازداشت شد، تهدید به مرگ شد، به امریکا مهاجرت کرد، به مصر برگشت و در تمام این سال‌ها، بیش از ۵۰ کتاب نوشت که بسیاری از آن‌ها به فارسی ترجمه شده‌اند.

نوال سعداوی را شاید بتوانیم با رک‌گویی و جسارت بی‌حد و حدودش، با مبارزه‌اش با مثله‌سازی جنسی زنان یا با مخالفتش با تابوهای سنتی و مذهبی بشناسیم. هرچند در اندیشه‌ی او، نوعی ساده‌سازی به چشم می‌خورد که گاه از درک پیچیدگی‌ها و تناقض‌های وقایع و مسائل باز می‌ماند اما با این‌حال و هر چه باشد، او نویسنده و فمینیستی جسور از جهان عرب است و روی مسائلی دست می‌گذارد که برای ما غریبه نیست: از مثله‌سازی جنسی زنان گرفته تا حجاب و دیگر قوانین شرعی اسلام و عرف‌های سنتی.

نوال سعداوی به جز تجربه‌های مستقیم از ستم و مقاومت، و جز نویسندگی و نظریه‌پردازی، در عرصه‌ی سیاست هم فعال بود و مستقیما در سازماندهی و مبارزه نقش داشت. او در بنیان‌گذاری «اتحاد همبستگی زنان عرب [AWSA]» در ۱۹۸۲ (۱۳۶۲) در مصر نقش کلیدی داشت. سازمانی که ۱۲۰ زن تاسیسش کردند و همگی بر این ایده بودند که رهایی مردم عرب از مبارزه با سلطه‌ی اقتصادی، فرهنگی، و رسانه‌ای تفکیک‌ناپذیر است. ظرف سه سال، اتحاد همبستگی زنان عرب توانست بیش از ۳۰۰۰ زن عضو پیدا کند و در سازمان ملل نقش مشاوره‌ای بگیرد و موضوعاتی را دنبال کند که همگی تابو محسوب می‌شدند: مثله‌سازی جنسی، طلاق، خشونت خانگی. اما واکنش دولت مصر در ۱۹۹۱ (۱۳۷۱) ممنوع اعلام کردن این سازمان و توقیف اموال آن بود. بهانه‌‌ی دولت وقت برای انحلال این سازمان شاید آشنا برسد: اخلال در نظم عمومی از طریق برگزاری کنفرانس و انتشار مجله.

جز اقداماتی برای سازماندهی جمعی و فراملی، نوال سعداوی با یک کنش فردی هم شناخته می‌شود: او در ۲۰۰۵ (۱۳۸۵) برای به چالش کشیدن ساختارهای مردسالارنه و تمامیت‌خواه رژیم حاکم، خود را نامزد ریاست جمهوری کرد. این اقدام او در فضایی که سیاست مصر به‌شدت تحت سلطه‌ی نظامی‌ و اقتدارگرای حسنی مبارک بود، پیام روشنی به جامعه‌ی مصر فرستاد: سعداوی اعلام کرد که نامزدی‌اش صرفاً برای پیروزی نیست، بلکه تلاشی است برای باز کردن بحث‌های عمومی درباره‌ی حقوق زنان، دموکراسی، و عدالت اجتماعی در مصر.

این انتخابات واقعی نیست و یک نمایش است. اما حتی در چنین نمایشی، من وظیفه دارم که حضور داشته باشم و صدای زنان و مردمانی باشم که از این سیستم آسیب دیده‌اند.

سعداوی همچنین در اعتراضات میدان تحریر در ۲۰۱۱ (۱۳۹۰) شرکت داشت:

من نمی‌توانستم در خانه بنشینم و انقلاب مردم مصر را نگاه کنم. این انقلاب، انقلاب من هم بود. ما برای آزادی و برابری جنگیدیم، و حالا جوانان ما ایستاده‌اند تا آن را محقق کنند. [...] سقوط یک دیکتاتور کافی نیست. ما باید نظامی را که این دیکتاتورها را پرورش می‌دهد، از بین ببریم. ما نیاز به انقلابی در ارزش‌ها، قوانین و اندیشه داریم.

نوال سعداوی در زمانه‌ی ما

جهان به سوی بنیادگرایی عقب‌گرد می‌کند. در چنین جهانی، زبان تند و بیان صریح نوال سعداوی در انتقاد از احکام شرعی و شجاعت و جسارتش در مواجهه با تهدید به مرگ از سوی بنیادگرایان دینی می‌تواند الهام‌بخش باشد. سعداوی با رمان «سقوط امام» به نقد ایده رهبری مذهبی پرداخت و در روزگاری که «رهبری مذهبی» با ناکارآمدی و تمامیت‌خواهی، با مرگ‌خواهی و سرکوب‌گری، و با بنیادگرایی و فساد به حیاتش ادامه می‌دهد، خواندن از او و به‌خصوص خواندن داستان‌هایش، می‌تواند ضمن ترسیم شفاف فضای سرکوب و سلطه، تصویری صادق و متواضع از مبارزه و شورش‌ به دست دهد.

سعداوی معتقد بود که دنیای داستان، دنیای تغییرات آهسته است و برخلاف مبارزات فمینیستی، رمان‌ها عجله ندارند و از این رو خود را بیش‌تر رمان‌نویس می‌دانست تا فمینیست. در جهانی که سرعت در آن حرف اول را می‌زند و زمان، به ما تحمیل می‌شود، شاید خواندن رمان و داستان راهی باشد برای بازپس‌گیری زمان و باور به پیوستگی و ناتمامی مبارزه، شاید راهی باشد برای تاب‌آوردن روزهایی که در آن «تهدید به مرگ»، «سرکوب اندیشه» و «زن‌بیزاری» به نظر قدرت گرفته‌اند.

در پی فتواها و تهدیدهای جانی علیه نوال سعداوی، او مدتی را در امریکا و اروپا زندگی کرد. با این‌حال از به کار بردن واژه‌ی «تبعید» گریزان بود و نسبت به مفهوم وطن‌ انتقاداتی داشت. امروز که وطن‌پرستی به مرزهای خطرناک «نفرت از دیگری» رسیده است، شاید خواندن چند سطر از رمان «زنی در نقطه‌ی صفر» به کارمان بیاید:

و می‌دیدم که با چه حرارتی برای روان شهدای ملت که جانشان را در جنگ، قحطی و طاعون از دست داده بودند دعا می‌کردند. سرشان خم می‌شد و کپل گرد و گوشتی‌شان بالا می‌آمد. وقتی کلمه‌ی «وطن‌پرستی» را به زبان می‌آوردند، برایم آشکار بود که ترسشان از خدا نبود و در پس کله‌شان وطن‌پرستی به این معنا بود که فقرا باید برای دفاع از سرزمین ثروتمندان بمیرند، زمین ثروتمندان، چرا که می‌دانستم فقرا از خود زمینی ندارند.

زنی در نقطه‌ی صفر، ترجمه‌ی حامد شهیدیان

ترجمه‌هایی از نوال سعداوی به فارسی

بسیاری از کتاب‌های نوال سعداوی به فارسی ترجمه شده‌اند و حتی در نشر رسمی ایران در دسترس‌اند. همچنین با او مصاحبه‌هایی صورت گرفته و درباره‌ی او هم یادداشت‌هایی به فارسی نوشته شده است. با این‌حال، با بخشی از رمان ترجمه‌نشده‌ی او، «سقوط امام» شروع کنیم که شاید به جهت ترسیم تمامیت‌خواهی مذهبی، با فضای مبارزاتی امروزمان همخوان باشد:

بالا را نگاه کردم و پرسیدم او کیست؟ آهی کشیدند: نمی‌دانی کیست؟ به هر جا نگاه کنی او را می‌بینی. عکسش را همه جا آویخته‌اند، در خیابان‌ها، روی دیوارها، در مغازه‌ها، روی هر ستون و هر بنای پیروزی. اسم او امام است و همه جا هست. من پاسخ دادم «آن‌که همه جا هست هیچ‌‌جا نیست». آن‌ها کمی در سکوت نگاهم کردند، سپس لب‌هایشان را به هم فشردند و گفتند: ما به وفاداری ابدی نسبت به او قسم خورده‌ایم. او فرمانروای ماست، امام ماست. خدا بارها او را ملاقات کرده و او کلام خدا را بهتر از هرکس دیگر می‌داند.

بخشی از سقوط امام
  • زن در نقطه‌ی صفر، ۱۹۷۵ (۱۳۵۳)

«کتاب فردوس» یا «زن در نقطه‌ی صفر» شاید بیش از هر رمانی از سعداوی در جهان شناخته‌شده باشد وزندگی زنی به نام فردوس را از کودکی تا لحظه‌ی اعدام ترسیم می‌کند و به این طریق، سرنوشت زنی را که به گریز از انقیاد مردسالاری قصد کرده است، دنبال می‌کند.

اگر پدرم یکی از دخترانش را از دست می‌داد، مانند هر شب شامش را می‌خورد، مادرم پایش را می‌شست، و بعد می‌خوابید. اما وقتی پسری می‌مرد، مادرم را کتک می‌زد، شامش را می‌خورد و به خواب می‌رفت.

رمان بر پایه‌ی گفت‌وگوی واقعی سعداوی با زنی به نام فردوس شکل گرفته است و خوشبختانه به فارسی نیز ترجمه شده است: با ترجمه‌ی حامد شهیدیان در ۱۳۷۰ در انتشارات افسانه (در سوئد).

  • چهره عریان زن عرب، ۱۹۷۷ (۱۳۵۵)

این کتاب نظری در ۱۳۵۹ با ترجمه‌ی سعید فروتن و رحیم مرادی منتشر شد. سعداوی روی این ترجمه‌ مقدمه‌ای نوشت و در «سخنی کوتاه با خواهران ایرانی»، خوش‌بینی‌های بسیاری درباره‌ی انقلاب ۵۷ ابراز کرد، خوش‌بینی‌هایی که از اطلاعات اندک و بدبینی نسبت به شیوه‌ی اطلاع‌رسانی رسانه‌های غربی برخاسته بود. با این‌حال، خواندن بخش‌هایی از یادداشت او که از ۴۵ سال پیش به ما می‌رسد خالی از لطف نیست:

مساله‌ی حجاب که این روزها در وسایل ارتباط جمعی بارها تکرار می‌شود، مساله‌ی عارضی است که من از اندازه درستی و اهمیت آن اطلاع دقیقی ندارم، ولی این را می‌دانم که زن ایرانی همگام با انقلاب به سوی افق‌های جدیدی از آزادی به راه افتاده است، و هیچ نیرویی قادر نخواهد بود او را به عقب بازگرداند.

نوال سعداوی، اوت ۱۹۸۰

خود کتاب مجموعه‌ای تجربه‌های نویسنده را، از دوران کودکی‌اش و از دوران پزشکی‌اش گردآورده و با روایت تکان‌دهنده‌ای شروع می‌شود: روایت مثله‌سازی جنسی‌اش در شش سالگی:

سنت ختنه‌ی دختران در آن زمان بسیار رایج بود و هیچ دختری، چه از یک خانواده روستایی و یا شهری، نمی‌توانست از قطع کلیتوریس خود فرار کند. هنگامی که پس از بهبودی به مدرسه برگشتم از همکلاسی‌ها و دوستانم درباره آن‌چه که برایم اتفاق افتاده بود سوال کردم و با تعجب متوجه شدم که همه‌ی آن‌ها بدون استثناء و صرف‌نظر از خاستگاه طبقاتی خود، تجربه مذکور را پشت سر گذاشته‌اند.

نیمه مثله شده (در کتاب چهره عریان زن عرب)، صفحه ۴۴

باقی کتاب به باورها، سنت‌ها و قوانین کشورهای عربی و مقایسه آن‌ها می‌پردازد و مواردی از جمله ازدواج، طلاق، سقط‌جنین، بکارت، ناموس و غیره را در بر می‌گیرد.

  • دو زن در یک زن، ۱۹۷۱ (۱۳۴۹)

از کتاب دو ترجمه منتشر شده است. یکی از طیبه حسین‌زاده در نشر امتیاز و دیگری از مریم حسین‌نژاد در نشر آفتاب (از ناشران خارج از ایران). دو «زن در یک زن» داستان مبارزه‌ی درونی زنی است با خودش، مبارزه‌ای میان وجهی که جامعه از او انتظار دارد و دیگری وجهی شورش‌گر که می‌خواهد آزاد باشد. بهیه شاهین زنی آزاد و رهاست که در تمام ابعاد زندگی از «حق انتخاب» محروم مانده و همین موضوع شکافی بین او و خانواده‌اش ایجاد کرده است. پدر بهیه خود را مالک سرنوشت دخترش می‌داند و بهیه زندگی مخفی در پیش می‌گیرد و آشنایی‌اش با غریبه‌ای او را به سفری در جهت اکتشاف خویش فرا می‌خواند:

دلش می‌خواست طرد شود، هیچ مادر یا پدری، هیچ خانواده‌ای که از او محافظت کند نداشته باشد. چرا که محافظت خطری واقعی بود: تعرضی به واقعیت او بود، تسخیر اراده و صرف وجودداشتن او بود.

از سعداوی کتاب‌های دیگری هم به فارسی ترجمه شده است که فرصت پرداختن به تمام آن‌ها نیست، از جمله خاطرات دخترکی به نام سعاد با ترجمه‌ی شقایق نیاپور در نشر ثالث، همه سرگشته‌ایم با ترجمه‌ی آزاده پور صدامی انتشارات هشت، خاطراتم در زندان زنان با ترجمه‌ی آزاده پور صدامی در نشر تا و خاطرات یک زن پزشک با ترجمه‌ی آزاده پور صدامی در نشر هشت

برخی نقدها به نظریات نوال سعداوی

موضع‌گیری‌های سیاسی نوال سعداوی از انتقاد دور نمانده است و منظور به هیچ‌وجه نفرت‌پراکنی‌های بی‌دلیل و افسارگسیخته‌ی بنیادگرایان مسلمان، یا دشمنی‌های حکومت‌های تمامیت‌خواه با او نیست.

سعداوی مادامی از چراییِ تقلیل مطالبات زنان عرب به «حجاب و مذهب» از سوی فمینیست‌های غربی به ایراد سخنرانی می‌پرداخت که خود نیز جهت عبور از آن، جز تاکید کلامی، چاره‌ی دیگری اتخاذ نکرد. درست در بازه سوارشدن ضدانقلاب حاکم در مصر و روزهای پس از کودتای ۳۰ ژوئن ۲۰۱۳ بود که حتی سعداوی نیز به خط نهان و پراهمیت حضور کارگران و فرودستان و دامنه‌ی مطالبات آنان در زمینه‌سازی و‌ تحقق انقلاب توجهی نکرد و به بِرندسازی مبارزه علیه سیاست‌های جنسیت‌زده از سوی تریبون‌های فمینیستی غرب ادامه داد و مورد تقدیر قرار گرفت. اما این چرخه‌ی تقدیرهای برحق و به‌پاس سال‌ها فعالیت و مبارزه‌ی وی، آیا جایی برای دیدن حقیقی فعالیت زنان کارگر، دانشجویان و فمینیست‌هایی که از دل گذار از ارتجاع مذهبی به لزوم برپایی رهایی و برابری رسیده بودند هم باقی می‌گذاشت؟ و آیا عدم درک انضمامی از تحقق یک انقلاب و نیروهای برسازنده‌ی آن، به لغزش‌هایی چون چشم بستن بر چهره‌ی حقیقی کودتاچیان منجر نمی‌شود؟

به‌بهانه‌ی مرگ نوال سعداوی، نوشته‌ی شکیبا عسگرپور در نقد اقتصاد سیاسی

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

از همین مجموعه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.