کارزار شعر زندگی در برابر اعدام
داریوش معمار: قتل شاعر
شعر "قتل شاعر" با تصویری از سکوت و خشونت آغاز میشود که به مفاهیمی مانند ضرورت مقاومت، جاودانگی تخیل، و همچنین به دوگانه ضعف و قدرت راه پیدا کند.

داریوش معمار
حرف اصلی شاعر در این شعر، قدرت خیال و امید در برابر خشونت و سرکوب است. شاعر نشان میدهد که هرچند بازجو، قاتل و زندانبان با ابزار قدرت (چاقو، شلاق، زندان) تلاش میکنند صدای شاعر و خندهی او را خاموش کنند، اما خیال، شوخی و امید شاعر نیرویی قویتر از سرکوب دارد. این نیرو در خنده، صدا و مقاومت شاعر حتی در برابر مرگ و بیماری زنده میماند و قاتلان را در برابر حقیقت ناتوان میکند.
آخرین حرف به صدا در آمد
دست کشید بر صورتم
گفت شاعر که کشته شود
تیزی بازجو که زخم به رویا بزند
آفتاب از هر سو
می نشیند روی ایوان
لباس ها به رقص شیون می کنند
و باران بی هوا می گیرد
بازجو، قاتل، قاضی و زندان بان
وقتی لباس های خیس شان را
در خانه در آورند
بوی خون بپیچد در نگاهشان… آن وقت
می فهمند قدرت خیال از چاقو بیشتر است
قاتلان در خیابان، بر مزار و خانه
ایستاده اند و دست بالا برده اند
برای دیده شدن
خنده تو را تاب نیاورده اند
شوخی تو با زندگی را
و صدایی که از ضرب شلاق بلندتر بود
امیدوار بودی تو و این چیز کمی نیست
برای آنها که نگاهشان
با کشته شدن خنده های شاعر هنگام بیماری تیز شده است.
زندگیدربرابر_اعدام
سهشنبههای_اعتراضی
نهبهاعدام
شعر
نظرها
نظری وجود ندارد.