ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

آگاهیِ زیست‌محیطی در میان مردم

جویا آروین – در این گزارش حاصل یک پژوهش در میان یک جامعه آماری محدود عرضه می‌شود. هدف این است که دریافته شود توده مردم تا چه حد با مسئله محیط زیست و تغییرات اقلیمی آشنا هستند. گزارش به مجموعه‌ای از پرسش‌ها راه می‌برد.

درآیند

در یک کفش‌فروشی در شهری کوچک، فروشنده‌ی جوانی که در فروشگاه پدرش کار می‌کند از خریدار می‌پرسد که آیا نایلون لازم دارد یا نه. می‌گوید برای این می‌پرسد که این نایلون‌ها محیط زیست را نابود می‌کند. اینکه می‌دیدم فروشنده‌ای جوان در شهری کوچک به این سطح از آگاهی در زمینه‌ی محیط زیست رسیده است در آن لحظه برای من که سال‌ها با بحث‌ها در زمینه‌ی محیط زیست سر و کار داشته‌ام چون بارقه‌ای از امیدواری بود. اما آیا آن فروشنده‌ی جوان در ایران یک استثنا نیست؟ آیا آگاهیِ زیست‌محیطی در میان عموم مردم گسترش یافته است؟ در این نوشته به این پرسش می‌پردازیم.

دو گونه آگاهیِ زیست‌محیطی

در یک تقسیم‌بندیِ کلی می‌توان از دو گونه آگاهیِ زیست‌محیطی سخن گفت: یکی «آگاهیِ عمومی» و دیگری  «آگاهیِ تخصصی». آگاهی عمومی به درک و ذهنیتی اطلاق می‌شود که مردمانِ کوچه و خیابان درباره‌ی محیط زیست و آسیب‌هایی که آن را تهدید می‌کند و شیوه‌ی درست همزیستی با آن دارند. آگاهی تخصصی اطلاق می‌شود به درک و فهم در همین باره در دانش‌آموختگان، یا قشر معمولاً محدودی که کتاب‌خوان و فرهنگ‌دوست هستند، یا کنشگرانِ زیست‌محیطی. بدین‌سان کارهای نظری در زمینه‌ی محیط زیست، از این میان تألیف و ترجمه‌ی کتاب و پژوهش‌هایی که پژوهشگران در این زمینه انجام می‌دهند، و کنشگری‌های زیست‌محیطی با آگاهیِ تخصصی در پیوند است. همچنین بسیاری از (و البته نه همه‌ی) کسانی که تحصیلات عالیه دارند درکی تا حدی تخصصی در زمینه‌ی محیط زیست و مسائل آن پیدا می‌کنند.

به‌طورکلی درست است که آگاهیِ تخصصی بر آگاهیِ عمومی تأثیرگذار است. اما در این باره همچنین باید دید که آیا در جامعه پیوندی درخور میان کارشناسان و عامه مردم برقرار هست یا نه. چنان پیوندی به‌ویژه در ایران جای بحث دارد: گرچه نهادِ دانشگاه در ایران بسیار سترگ و فراگیر است، اما نمی‌توان گفت تأثیری متناسب با بزرگی‌اش در آگاهی‌بخشی به جامعه دارد. همچنین پرسیدنی است که آیا کنشگران زیست‌محیطی می‌توانند با عامه‌ی مردم پیوندی درخور برقرار کنند و از تأثیرگذاری مناسب برخوردار باشند.

در این نوشته نگاهی کوتاه می‌اندازیم به آگاهیِ عمومی در زمینه‌ی محیط زیست در ایران، و آگاهی تخصصی در این باره را در آینده در نوشته‌ای دیگر به بوته‌ی بررسی خواهیم گرفت. گفتنی است که نگارنده پیش‌تر در نوشته‌ای دیگر در رادیو زمانه آگاهیِ زیست‌محیطی را با رهیافتی کلی و مختصر معرفی کرده است. در نوشته‌ی پیش رو اما کوشش بر آن است که با پژوهشی موردی به برداشتی درباره‌ی میزان آگاهیِ زیست‌محیطی در میانِ لایه‌های زیرین جامعه دست یابیم، لایه‌هایی که با آنکه درصد بزرگی از جمعیت را شکل می‌دهند نمودی در بررسی‌ها ندارند. این لایه‌ها گرچه از تحصیلات دانشگاهی برخوردار نیستند و زین‌رو ابزارهایی برای اثرگذاری در سطح گسترده ندارند، نقش به‌سزایی در آگاهی‌بخشی به‌طور فرد-به-فرد ایفا می‌کنند.

پژوهش موردی

هدف از این پژوهش این بوده است که «آگاهیِ پایه» در زمینه‌ی محیط زیست را در میان قشر مشخصی از مردم بررسی کنیم. منظور از آگاهیِ پایه اطلاعات مبنایی و کلی درباره‌ی محیط زیست و مسایل مربوط به آن بوده است. گروهی که مطالعه شده است صد نفر از لایه‌های زیرین جامعه هستند که در شهرهای کوچک زندگی می‌کنند و از سطح بالایی از آموزشِ رسمی برخوردار نیستند. این صد نفر بر دو گروه پنجاه نفری تقسیم شدند: گروه بیست تا چهل سال و گروه چهل تا شصت سال. افراد مورد مطالعه همه یا به کسب‌وکارهای کوچکی ماننده مغازه‌داری، دامداری سنتی، و کشاورزی اشتغال دارند یا کارگران فصلی هستند.

چهار پرسش اصلی در این پژوهش طرح شده است:

۱- محیط زیست چیست؟
۲- چه خطرهایی محیط زیست را تهدید می‌کند؟
۳- چه کارهایی برای مقابله با این خطرها می‌توان انجام داد؟
۴- چه کسی وظیفه دارد کاری در این زمینه بکند؟

از آنجا که پرسش‌شوندگان همگی یا مطلقاً بی‌سواد بوده‌اند یا سطح سواد بالایی نداشته‌اند (تحصیلات دیپلم به پایین)، پرسش‌‌ها به‌طور شفاهی طرح شده‌اند و هریک از پرسش‌ها بر حسب مورد با برخی پرسش‌های توضیح‌دهنده همراه شده است که آنها را در اینجا ذکر نمی‌کنیم.

نخستین پرسش به این منظور طرح شده که سطح آشنایی با مفهوم محیط زیست در معنای امروزین را بفهمیم.   درک و برداشتی که امروزه در بسیاری از جوامع درباره‌ی محیط زیست رواج یافته است با درک سنتی تفاوت دارد. در دوران معاصر، در ارتباط با توسعه‌ی فناوری‌ها و ابزارهای تولید و درنتیجه گسترش مصرف‌گرایی، گونه‌ای فاجعه‌اندیشی درباره‌ی طبیعت و محیط زیست — یعنی درکی از طبیعت و محیط زیست چونان چیزی که در خطرِ نابودی است — رواج یافته است. چنین درکی در دوران‌های قبل‌تر رایج نبوده است. از همین رو، در این پژوهش نیز خواسته‌ایم بررسی کنیم که تا چه اندازه درک و برداشت جدید درباره‌ی محیط زیست در گروه مورد مطالعه رایج است.

هدف از دومین پرسش این بوده که میزان آشنایی به‌طور مشخص با «مسائل زیست‌محیطی» را بازشناسایی کنیم و کشف کنیم که دل‌نگرانی و دغدغه‌مندی برای محیط زیست تا چه اندازه در میان افراد مورد مطالعه رایج است. به‌طورمشخص خواسته‌ایم دریابیم که اصلی‌ترین مسائلی که امروزه از زبان کارشناسان محیط زیست طرح می‌شود تا چه اندازه در میان قشر مورد مطالعه شناخته شده است. به عبارت دیگر، خواسته‌ایم میزان آشنایی با مسائلی چون تغییر اقلیم، انقراض گونه‌ها، گرمایش زمین، نابود شدنِ خاک، و آلودگیِ پلاستیک را بازشناسایی کنیم.

سرانجام، سومین و چهارمین پرسش‌ها به این منظور طرح شده‌اند که میزان آشنایی با سویه‌ی هنجاریِ موضوع و نیز باور به مشارکت و نقش‌آفرینی در این باره را نشان دهند؛ خواسته‌ایم بفهمیم که تا چه اندازه این باور که باید کاری در پاسداری و محافظت از محیط زیست انجام شود رایج است و مردم در این زمینه مسئولیت را بر عهده‌ی چه کسی می‌دانند؟

نتایج پژوهش

این پژوهش به‌طورکلی نشان می‌دهد که در میان افراد مورد مطالعه میزان آشنایی با محیط زیست بسیار ناچیز است؛ آسیب‌هایی که محیط زیست را تهدید می‌کند تا حد زیادی ناشناخته‌اند،؛ دلنگرانی برای محیط زیست چندان رایج نیست؛ و باور به امکان مشارکت و نقش‌آفرینیِ از سوی مردم در زمینه‌ی محیط زیست فراگیر نیست.

‌پاسخ‌ها به پرسش از چیستیِ محیط زیست و تهدیدها علیه محیط زیست عمدتاً بیش از اندازه کلی و پیش‌پاافتاده بوده‌اند. می‌توان نتیجه گرفت که بسیاری از پرسش‌شوندگان از درکی روشن از محیط زیست در معنای جدید برخوردار نیستند. درکی که بسیاری از آنها درباره‌ی محیط زیست دارند صرفاً محیط پیرامونیِ آنها در شهر یا حتا محله‌ی خودشان را شامل می‌شود. به عبارت دیگر، درک و برداشتی فراگیر و دربرگیرنده درباره‌ی محیط زیست که عوامل طبیعی همچون آب و خاک و هوا را درمجموع شامل شود در میان پرسش‌شوندگان رواج ندارد. برای مثال، این درک که بیابان و کویر هم بخشی از محیط زیست است برای بسیاری از آنها تازگی داشت. 

بسیاری از پرسش‌شوندگان وقتی تعبیرهایی چون «تغییر اقلیم»، «گرمایش جهانی»، و «انقراض گونه‌ها» را می‌شنیدند آشناییِ سرراست و جدی را بروز نمی‌دادند و معمولاً فقط پس از آنکه ‌پرسش‌های توضیح‌دهنده طرح می‌شد می‌توانستند چیزی بگویند. به نظر می‌رسد در پرسش‌شوندگان میزان آشنایی با خطرهایی که محیط زیست را تهدید می‌کند از درک سنتی چندان فراتر نمی‌رود. برای مثال، آنان از این درک و بینش سنتی که نباید محیط زیست را آلوده کرد برخوردار بودند اما بسیاری از آنان در این باره که برخی مواد برای مثال مواد پلاستیکی به‌طور جدی طبیعت را می‌آلایند آگاهی نداشتند. زین‌رو عجیب نبود که پرسش‌شوندگان با کارزارهایی چون «نه به کیسه‌ی پلاستیکی» آشنایی نداشتند. برای مثالی دیگر، بسیاری از پرسش‌شوندگان با بحران خاک آشنایی نداشتند و نمی‌دانستند که خاک ممکن است در مقیاس گسترده نابود شود. 

بر همین منوال، پرسش درباره‌ی اینکه چه باید کرد نیز جایگاهی جدی در ذهن و اندیشه‌ی بسیاری از پرسش‌شوندگان نداشت. افزون بر این، به نظر می‌رسد مسئولیت فردی و گروهی و کنشگریِ مردمی در قبال محیط زیست در دیدگاه اکثر پرسش‌شوندگان جایی ندارد و بسیاری از آنها این مسائل را صرفاً وظیفه‌ی دولت و حکومت می‌دانند.

نکته‌ی جالب اینکه در میان پرسش‌شوندگان آگاهیِ زیست‌محیطی با سن و سال نسبتی روشن دارد: در میان گروه بیست تا چهل سال آگاهی در این باره به‌طور محسوس بالاتر از گروه چهل تا شصت سال است، گرچه درمجموع آگاهیِ زیست‌محیطی در میان هر دو گروه پایین است.

برآیند

گرچه شمار پرسش‌شوندگان در این پژوهش به‌نسبت بسیار اندک بوده است، اما می‌توان گفت این پژوهش کوچک با ما دیدگاهی درباره‌ی میزان آگاهیِ زیست‌محیطی در لایه‌های زیرین جامعه می‌دهد. درحقیقت آنچه این پژوهش به ما می‌گوید تا اندازه‌ی زیادی قابل انتظار بوده است. از آنجا که افرادی که در این پژوهش مطالعه شده‌اند از پایین‌ترین لایه‌های جامعه از نظر آموزش و سواد بوده‌اند، ممکن است بسیاری از ما انتظاری جز آنچه این پژوهش به ما می‌گوید نداشته باشیم. به‌خوبی ممکن است که در لایه‌های زیرین در بسیاری از دیگر کشورهای توسعه‌نیافته نیز اوضاع بر همین منوال باشد. اما وقتی با کشورهای توسعه‌یافته مقایسه کنیم، تفاوت بسیار محسوس است. در این کشورها می‌شود به‌عینه دید که آگاهیِ عمومی در زمینه‌ی محیط زیست بسیار گسترده است.

  • اما چرا آگاهی در زمینه‌ی محیط زیست به لایه‌های زیرین در جامعه راه نمی‌یابد؟ چه موانعی در این زمینه هست؟
  • چه الگویی از آگاهی‌بخشی می‌تواند کمبودها در این زمینه را برطرف کند؟
  • آیا آگاهی‌بخشی در ایران باید در الگویی بالا-به-پایین انجام شود و زین‌رو وظیفه‌‌ها بر دوشِ حاکمیت است؟
  • و آیا کنشگران و کارشناسان می‌توانند به‌طور مستقل راهی برای گسترشِ آگاهی در زمینه‌ی محیط زیست به لایه‌های زیرینِ جامعه بیابند؟

چنین پرسش‌هایی به ما یادآوری می‌کنند که به بررسی‌های بیش‌تر در این باره نیاز داریم.

از همین نویسنده

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.