اقتصاد شکننده سازگران ایرانی
فروغ شمسآبادی- سازگری با توجه به بحران معیشتی و تورم روزافزون در چه شرایطیست؟ وضع اقتصادی سازگران چگونه است؟ این پرسش را با برخی از صنعتکاران سازگر در میان گذاشتیم.
سازهای ایرانی مانند رباب، بربط، تنبور، دف، ارغنون، چنگ، سرنای، شیپور و چغانه قدمتی سه هزارساله دارند. با اینحال در یکصد سال اخیر است که سازسازی یا سازگری در ایران گسترش یافته و با وجود حاکمیت جمهوری اسلامی کمکم به عنوان یک حرفه در میان انواع صنایع دستی رسمیت یافته است.
هرمز ملکشاهی (متولد ۱۳۶۴) فارغالتحصیل رشته برق، از ۱۵ سالگی در کارگاه پدرش مشغول ساختن تنبور، شورانگیز و سهتار است. ملکشاهی درباره چشمانداز کسب درآمد از طریق سازگری میگوید:
همانطور که نوازندهها به نسبت هنر و استعداد و جایگاهی که در اجتماع دارند درآمدشان متفاوت است، سازندگان ساز هم به نسبت توانایی، هنر، صنعت و صدای سازی که از کار درمیآورند، درآمد یکسانی ندارند. در ابتدای کار، خاکخوری و زحمت زیادی باید تحمل کرد، ولی بعد از پنج شش سال سازگران میتوانند توقع درآمد متعارفی را داشته باشند. با تورمِ وحشتناکِ این روزها اما قدرت خرید کاهش پیدا کرده و دیگر نمیتوان به سادگی از یک درآمد «متعارف» صحبت کرد.
سازگری یک کار زمانبر و هزینهبر است، به همین دلیل تا رسیدن به سودآوری یک راه چندساله را باید پیمود. ملکشاهی میگوید ساخت ساز تنبور ۱۰ روز و ساخت ساز شورانگیز ۲۰ روز طول میکشد. او معتقد است که سازگری در ایران به رغم همه مشکلات ادامه خواهد یافت و به یک معنا آینده دارد. به گفته او «تا موسیقی هست، سازسازی هم هست.»
سازگری: یک راه ناهموار و طولانی
استاد رامین جزایری از سازندگان به نامِ تار و سهتار در ایران است که شاگردان بسیاری پرورش داده است. امیر رضایی (متولد ۱۳۵۳) فارغالتحصیل رشته جغرافیای شهید بهشتی، ۲۲ سال است که در کارگاه استاد جزایری مشغول به کار است. این سازنده در مصاحبه با زمانه به این نکته اشاره میکند که بسیاری از سازگران از مشاغل دیگر به این حرفه روی آوردهاند. او از برخی سازگران نامآشنا مثال میآورد که سازهای آنان در بازار شناخته شدهاند: محمود فرهمند کارمند صدا و سیما بوده، یوسف پوریا کارمند شرکت نفت و غلام محمد عطایی در میراث فرهنگی کار میکرده است. مهدی کمالیان هم که از استادان به نام سازگریست از شغل دیگری به این کار روی آورده است.
رضایی با اشاره به سازهای جزایری که حالا به عنوان یک «برند» در جامعه هنری شناخته میشود، میگوید:
آقای جزایری از دهه شصت وارد این شغل شده و تماموقت به این کار مشغول است. خودِ من هم هرچند به عنوان شغل دائم به آن نگاه میکنم، اما در کُل باید گفت امرار معاش از طریق این شغل به سختی صورت میگیرد، به ویژه برای یک مبتدی. به نظر نمیتوان با این شغل یک زندگی معمولی داشت. مگر آنکه مثل آقای جزایری در این شغل عمرت را بگذاری تا سرانجام جا بیفتی؛ که این کار بسیار زمانبر است.
رضایی میگوید ممکن است ده سال به درازا بکشد تا یک سازساز بتواند خود را در بازار بشناساند و از نظر اقتصادی خود را تأمین کند. تا آن زمان یک راه دراز و ناهموار در پیش دارد. او با نام بردن از استادان سازگری در ایران، یحیی، ملکم، شاهرخ، و عشقی، که با «جان و دل» کار میکردند و با سختی زندگی را میگذراندند، میافزاید:
سالها بعد از مرگ این استادان، سازهایشان بالای ۱۰۰ و ۲۰۰ و گاه تا ۴۰۰ میلیون تومان به فروش میرسد. اما نسل قدیم با نسل جدید که ما هستیم، فرق دارد. بنابراین در طول این یک قرن، هنوز به عنوان یک شغل دائم نمیتوان روی آن حساب کرد. همین الان سازسازهای بسیاری هستند که در بورس کار میکنند، خرید و فروش ماشین دارند، کابنیتسازند.
درآمد یک سازساز تابع عواملی است که مهمترین آن به کیفیت ساز برمیگردد. مواد خام برای ساخت سهتار حدود دو میلیون تومان و برای تار حدود پنج میلیون تومان و ساخت این سازها، از شروع برش تا روزی که پرده و سیم روی ساز نصب شود، برای سهتار، ۶۰ ساعت و برای تار، ۲۴۰ ساعت کار میبرد. رضایی میگوید:
اگر ساز جزایری را معیار فرض کنیم باید براساس این زمانبندی قیمتگذاری کرد که این هم متغیر است.
ساز در جمهوری اسلامی فقط تحمل میشود
به سبب آنکه موسیقی غنایی در جمهوری اسلامی به ویژه در دو دهه نخست زیر ضرب بوده است، سازگری هم از مخاطرات در امان نبوده. رضایی که خود از نوازندگان است و مدتی هم در کانون سازندگان ساز، بازرس بوده است، جایگاه فعلی سازسازی را با «ماهواره» مقایسه میکند و میگوید:
درست مثل ماهواره، که هم جرم محسوب میشود، هم نه. چراکه همه آن را دارند و به آن کاری ندارند. از این زاویه مثل برخی از آثار ضاله، ساز هم آلت ضاله است، اما همزمان هم نیست. به خاطر همین دوگانگی است که متاسفانه به سازسازی بهایی نمیدهند. مدرسه سازسازی نداریم. خانه موسیقی هم که متاسفانه با سازسازها رفتار مناسبی ندارد و عملا سازنده ساز را هنرمند بهشمار نمیآورند و برخی آن را تا نجاری تقلیل میدهند. هایدگر میگوید موسیقی بدون ساز، خانه ندارد. اما متاسفانه قدرِ این خانه تا امروز دانسته نشده است. با اینکه سازندگان با صبوری و پشتکار کار میکنند، آن را پیش میبرند، در مقایسه با سازهای دهههای پیش، کیفیت بالاتری دارند، و این حرفه و هنر را ارتقا بخشیدهاند، اما به همان میزان در جامعه هنری این نگاه رشد نکرده است.
بیمه درمان از مهمترین مشکلات سازگران ایرانی است. به گفته رضایی در شهریور ۱۴۰۱، خانه موسیقی اعلام کرد که سازسازان برای پروانه تولید کارگاه انفرادی، باید از سازمان صنایع دستی مجوز بگیرند. این ابلاغیه سبب شد که بیمه بسیاری از سازسازان لغو شود. رضایی در ادامه مصاحبه با زمانه میافزاید:
هرچه اعتراض کردیم، هرکاری کردیم راه به جایی نبرد و بیمههای بسیاری از سازندگان باطل شد. چراکه بسیاری از سازندگان ساز نتوانستند مجوز کارگاه بگیرند.
رضایی یادآوری میکند که بحران اقتصادی اصولاً همه هنرها را در محاق قرار داده است:
سازسازی در ایران در نیم قرن گذشته ارتقا پیدا کرده است. در وضعیت اقتصادی کنونی اما همه رشتههای هنری در خطر است، از جمله سازسازی. بعد از کشتهشدن ژینا (مهسا) امینی، سازندگان ساز روزهای سختی را گذراندند. بسیاری ناگزیر این حرفه را کنار را گذاشتند. با این اقتصاد خراب، نمیتوان آینده روشنی برای هنر، به ویژه سازسازی دید... اما راه دیگری هم جز ادامه دادن نیست.
قیمت یک ساز؛ مخاطرات جسمانی
محمدعلی ایرجپور (متولد ۱۳۶۰) فارغالتحصیل رشته موسیقی نظامی (ساز ساکسیفون) از دانشگاه هنر تهران است. او بعد از خارج شدن از ارتش، وارد ارکستر سمفونیک ملی شد و بعد از حدود چهار سال نوازندگی در ارکستر سمفونیک بهدلیل تعطیلی ارکستر و بینظمی در پرداخت حقوق مشغول به یادگیری سازسازی نزد استاد یداله گودرزی شد. در حال حاضر هفت سال هست که سهتار میسازد.
ایرجپور سازسازی را در کارگاه یکنفرهاش در شیراز انجام میدهد و شغلش را مثل دیگر شغلهای هنری، «مبهم، بیسرانجام، مایوسکننده» توصیف میکند و با گفتن «فقط زندهایم»، با کمی خوشبینی میگوید:
البته به عنوان یک شغل میتوان روی آن حساب کرد؛ چون همیشه متقاضی ساز بوده و هست، در هر سطحی که ساز ساخته شود، ساز به فروش میرود. اگر در امر بازاریابی هم تجربه کافی داشته باشی، زندگی نسبتا معمولی را میتوان داشت، البته این را باید اضافه کرد که با این تورمِ افسارگسیخته، زندگیِ معمولی، حالا تبدیل به جهنمِ معمولی شده است.
ایرجپور سازسازی در جمهوری اسلامی را دارای جایگاه خاصی نمیداند و میگوید:
از همه قشری در این کار مشغولاند. بسیاری از همکاران محترم حتی آگاهی جزیی نسبت به هنر ندارند و وارد این کار شدهاند.
این نوازنده و سازساز درباره دشواریهای سازگری میگوید:
به لحاظ جسمی اگر فرد دچار حساسیت نسبت به گردوغبار چوب بشود یا باید این کار را ترک کند یا تمهیداتی برای خودش بچیند که در درازمدت آسیبهای جدی نبیند.
ایرجپور هم مانند سایر سازگران معتقد است که درآمد در این حرفه به عومل بسیاری بستگی دارد: کیفیت و صدای ساز، روابط سازگر با بازار، قیمت ساز و مقدار پورسانتی که میپردازد. او میگوید:
هرچه کیفیت و صدا و صنعت ساز بهتر باشد طبعا قیمت ساز بیشتر است. روابط با مدرسین ساز و نوازندهها هم در پیداکردن بازار و مشتری موثر است، از طرفی تعداد خیلی کمی مدرس هستند که بدون گرفتنِ پورسانت حاضر به همکاریاند و همین امر هم باعث کاهش درآمد نهایی سازنده میشود؛ یعنی هر مدرس برای معرفیکردن یک هنرجو یا فروش یک ساز، بین ۱۵ تا ۲۰ درصد از قیمت ساز را بهعنوان پورسانت دریافت میکند. خودِ ساز و لوازم جانبیاش (سیم، پرده، کِیس، چسب، ابزار مصرفی مثل سنباده و...) هم حدود ۱۰ درصدی از قیمت ساز را دربرمیگیرد. اینها را که در نظر بگیریم، اگر سازنده بخواهد صرفا با مدرسینِ ساز کار کند، به مرور به این نتیجه میرسد که باید شغلش را عوض کند، ولی اگر توانایی پیداکردن بازاری جدا از دنیای مدرسین ساز داشته باشد، میتواند به کارش ادامه دهد.
ایرجپور در ماه، چهار ساز (سهتار) میسازد؛ هفتهای یک ساز. هزینه مواد خام ساختِ یک سهتار برای او، حدود یک ملیون تومان است و قیمت تمامشده آن برای فروش، بین شش تا هفت میلیون تومان. این رقم درباره سازهای دیگر مثل تار، بیشتر است.
جواد نوغاندوست (متولد ۱۳۵۹)، فوق دیپلم موسیقی دارد و از سال ۱۳۸۱ وارد حرفه سازسازی شده است. او در کارگاهش در کرج تار و سهتار میسازد. او میگوید «آسم، آسیب جدی به دستگاه تنفسی، کمردرد، پادرد و چشمدرد» از پیامدهای جسمانیست که سازگران میبایست بعد از مدتی تحمل کنند. او میگوید اصولا نمیتوان به سازگری به عنوان یک شغل دل بست. به گفته این سازگر تداوم آن به عشق به هنر و به ذوق هنری صنعتکار بستگی دارد:
اگر فقط ذوق هنری داشته باشید و از ارتباطات خوبی برخوردار نباشید، کار شما ممکن است دیده نشود. بعد امکان ادامه کار برایتان سخت میشود.
او در ادامه میگوید میتوان در طول یک ماه، دو، سه یا حتی چهار تار ساخت. مواد خام برای ساخت تار، چوب گردو یا چوب توت، استخوان و شاخ و پوست و سیم است. نوغاندوست میگوید:
برای کاسه تار فقط ۶ میلیون تومان چوب خام باید مصرف کنید، اگر دسته آن را هم یک میلیون تومان در نظر بگیریم، یعنی چیزی حدود ۷ تا ۸ میلیون تومان تنها مواد خام آن قیمت دارد. شما تار را با چه قیمتی بفروشید که هم هنرجو از شما بخرد، هم شما متضرر نشوید؟ این مساله بزرگی است که موجب میشود سازسازی از نظر اقتصادی، چندان رضایتبخش نباشد.
نوغاندوست آینده سازگری را «ناامیدکننده» میداند و میگوید:
امیدی برای بهترشدن این صنعت وجود ندارد؛ چراکه اکثر کسانی که در حال حاضر کار میکنند، یا تازه وارد این کار شدهاند و اصلا دیدِ هنری نسبت به این حرفه ندارند، و کسانی هم که مدت مدیدی در این هنر فعالاند، چیز جدیدی به وجود نیاوردهاند و نسبت به استادان قدیمی این کار، پسرفت داشتهاند.
او در ادامه میافزاید:
نگاهِ حاکمیت به هنر، نگاهی ایدئولوژیک است و همین آینده این گونه هنرها را ناروشن کرده است. از بینرفتن این هنرها، از بینرفتن بخشی از تاریخ و فرهنگ و هنر این سرزمین است. از این زاویه است که سازندگانِ ساز، نیاز به حمایت بیشتر برای زندهنگهداشتنِ این هنر سنتی و قدیمی دارند.
نظرها
نظری وجود ندارد.