موسیقی اعتراضی: از جنبش سبز تا قیام ژینا
دنیا صادقی ــ وقایع آبان ۹۸ یک نقطه عطف بود: تحولی در روند موسیقی اعتراضی پدید آمد. آن حس غم و انفعال حسرتآمیز در موسیقی اعتراضی پیش از آبان ۹۸ جای خود را به احساس خشم و کنشگری داد و زمینه برای شکوفایی موسیقی اعتراضی در قیام ژینا فراهم شد. نگاهی به این تحولات.
مقدمه
تا سالها پس از انقلاب ۱۳۵۷ بهصورت کاملاً کنترلشده، در انواع دیگری از موسیقی، مانند سرود یا موسیقی سنتی (کلاسیک ایرانی)، در ایران ادامه یافت و عملاً موسیقی مردمپسند و موسیقی مردمپسند اعتراضی جایی در سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی نداشت. از اواسط سالهای دههی ۱۳۸۰ به لطف اینترنت و گسترش فضای مجازی، و همچنین به دلیل پیشرفت تکنولوژیهای ضبط و پخش، انواعی از موسیقی مردمپسند به صورت زیرزمینی و غیر مجاز (غیر رسمی) در فضای موسیقایی کشور ظهور پیدا کردند. اما غالب این هنرمندان- چه مجاز و چه غیر مجاز- از حمایت رسانهای بیبهره ماندند؛ چه آنها که به خارج از ایران کوچ کردند، به دلیل جهتگیریهای غیر هنری در رسانههای جمعی و شناخت ناکافی از بحث رسانه، غالباً نتیجهی مثبتی از حضور رسانهای خود نیافتند و چه آنها که در داخل کشور به ادامهی فعالیت پرداختند، به دلیل سیاستهای ناکارآمد از چتر رسانهای بیبهره ماندند که اتفاقاً همین امر در جاهایی برای موسیقی مردمپسند پس از انقلاب، پدیدهای مثبت بود و بعضاً منجر به ظهور کارهایی خلاقانه و تأثیرگذار نیز شد.
بدینشکل، به دور از رقابتها و جهتدهیهای رسانه- چنانکه در دههی پنجاه خورشیدی (پیش از انقلاب) این رقابت رسانهای منجر به شباهت عام موسیقی مردمپسند و در نتیجه عدم نوآوری در این نوع موسیقی شد- موسیقی مردمپسند در سالهای دهه ۱۳۹۰، مسقل و به دور از سلطهی بازار و کانون قدرت (نهادهای سیاسی و ایدئولوژیک)، از طریق فضای مجازی و خصوصاً شبکههای اجتماعی، به ارتباطی بیواسطه و مستقیم با مردم (مخاطب) دست یافت و با تکثیر طبیعی (تکثیر بهوسیلهی مردم و نه در رسانههای متکی به نظام بازار و سلطهی ایدئولوژیک آن)، به نوعی رهایی و در نتیجه به گونهای از خلاقیت و نوآوری دست یافت که در دهههای گذشته از آن محروم مانده بود.
با توجه به این مهم، در ادامه به روند حضور موسیقی مردمپسند و موسیقی مردمپسند اعتراضی از اواخر سالهای دههی ۱۳۸۰ تا به امروز و در جنبشهای اعتراضی متأخر خواهیم پرداخت.
موسیقی اعتراضی در جنبشهای اعتراضی
عدم توازن در ترازوی سیاسی ایران پس از انقلاب و توجه بیش از حد به سیاستهای منطقهای و خارجی در کنار عدم توجه به مصائب و بحرانهای بالقوه و بالفعل داخلی، بهعلاوهی تحریمهای روزافزون، در طی دههها فشاری مضاعف بر قاطبهی جامعه وارد آورد. گسترش فقر و بیعدالتی و شیوع فساد و گسستهای اجتماعی، از ملتی با آرمانهای انقلابی و جنگیده بر سر آن، مردمی معترض و طغیانگر بهبار آورد و بهاینترتیب از اواخر سالهای دههی ۱۳۸۰، رفتهرفته جنبشهای اعتراضی پیدرپی در فضای سیاسی- اجتماعی ایران پدیدار گشت که نخستین و بسا گستردهترین آن، جنبش اعتراض سیاسی در خرداد ۱۳۸۸ بود که نزد معترضان به جنبش سبز و در ادبیات نظام حاکم به فتنهی ۸۸ معروف شد.
تقریباً مانند ترانهی "مرد تنها" با صدای فرهاد مهراد در فیلم رضا موتوری که نشان از تغییر ذائقهی هنری جامعه در اواخر دههی چهل داشت، وقایع آبان نیز تحولی چشمگیر در روند موسیقی اعتراضی اواخر دههی نود پدید آورد و آن اینکه آن حس غم و انفعال حسرتآمیز در موسیقی اعتراضی پیش از آبان ۹۸ جای خود را به احساس خشم و کنشگری میدهد و لحن تغزلی آثار غالباً به لحن حماسی متمایل میشود.
جنبش سبز و ترانههای قدیمی
صبح روز ۲۳ خرداد ۱۳۸۸، پس از اعلام نتیجهی انتخابات ریاستجمهوری و پیروزی محمود احمدینژاد، کاندیداهای اپوزیسیون- میرحسین موسوی و مهدی کروبی- طی بیانیههای جداگانهای از آنچه "تخلفات آشکار" و "تنظیم ناشیانهی رأی ملت" در جریان انتخابات مینامند، به نتایج اعتراض کرده، اعلام میکنند که تسلیم چنین "صحنهآرایی خطرناکی" نخواهند شد.
در روز ۲۵ خرداد، طرفداران میرحسین موسوی در تجمعی که معروف به راهپیمایی سکوت بود، اعتراض خود را به نتایج انتخابات اعلام کردند و این تنها آغاز ماجرا و درگیریهایی بود که نزدیک به ۸ ماه بهدرازا کشید و از دل آن فجایع و رویدادهای تلخی مانند حوادث کهریزک بهوقوع پیوست که منجر به تعطیلی موقت این بازداشتگاه و بعدها برکناری دادستان وقت تهران- سعید مرتضوی- از مقام خود شد.
اما بهرغم گستردگی اعتراضات، این جنبش، دستکم به لحاظ ترانه و موسیقی اعتراضی مرتبط با حوادث تلخ آن، دستآورد چندانی- حداقل در حوزهی موسیقی مردمپسند- نداشت و بیشتر ترانهها و آثاری که در جریان این جنبش از زبان معترضان شنیده میشد، ترانههای قدیمی مانند "یار دبستانی" سرودهی منصور تهرانی، "ژاله خون شد" از سیاوش کسرایی و "سراومد زمستون" از سعید سلطانپور بود. بااینحال، حواشی و جنجالهای موسیقایی پس از آنکه "محمدرضا شجریان"، صدایش را "صدای خسوخاشاک" نامید و صداوسیمای جمهوری اسلامی را از پخش آثارش منع کرد، در این جنبش بالا گرفت.
علاوهبر حضور پررنگ محمدرضا شجریان در این جنبش با تصنیفهایی مانند "شادی آزادی" از هوشنگ ابتهاج، "همراهشو عزیز" (تنها نمان به درد)، با شعر و آهنگسازی پرویز مشکاتیان، موسیقی سنتی (اصیل) ایرانی در این جنبش دست بالا را داشت و دیگر خوانندگان صاحب نام در این حوزه مانند شهرام ناظری و سالار عقیلی نیز در همان اثنا آثاری بیرون دادند که کموبیش شمهای اعتراضی و مرتبط با وقایع سیاسی خرداد ۸۸ و پس از آن داشتند، اما هیچکدام به معروفیت و محبوبیت "زبان آتش" (تفنگت را زمین بگذار) محمدرضا شجریان با شعری از فریدون مشیری و آهنگسازی مجید درخشانی که در همان اثنا منتشر شد، دست نیافتند.
در حوزهی موسیقی مردمپسند نیز خوانندگان و گروههای هنری بسیاری- بهخصوص در آنسوی مرزهای ایران- آثاری را ساخته و اغلب در فضای مجازی و رسانههای آنور آب منتشر کردند. آثاری مانند "مالک این خاک" از حامد نیکپی، "ندا" و "سال خون" از شاهین نجفی، "یه روز خوب میآد" از هیچکس، "شیخ مست" از سالومه، "ایران" از رعنا فرهان، "بیا" از گروه آبجیز، "دشت سبز" از گروه کیوسک و ترانهی "آزادی" از شادمهر عقیلی. بهجز این، خوانندگان قدیمیتر مانند داریوش، سیاوش قمیشی، گوگوش، اندی۱ و... نیز آثاری ارائه دادند که غالباً لحنی تغزلی داشته، با حس غم و حسرت همراه بودند و هیچکدام به نمادی برای این جنبش اعتراضی که احتمالاً طولانیترین جنبش اعتراضی پس از انقلاب ۵۷ بود، تبدیل نشدند و غالباً ترانهها و موسیقیهایی که معترضان در تجمعات خود زمزمه میکردند، همان ترانههای قدیمی بود که پیشتر در انقلاب ۵۷ نیز از زبان مردم شنیده میشد.
نیمهی دوم دههی نود تا جنبش ژینا
نیمهی دوم دههی نود، نیمهای سنگین و پرمشغله برای نیروهای نظامی و امنیتی ایران بود. تقریباً هفته و روزی نبود که جایی خبری از اعتصاب و اعتراض نباشد. معلمان، کارگران، بازنشستگان، کشاورزان، دامداران، بازاریان، مالباختگان و... از سویی اعمال تحریمهای گسترده، همراه با سیاستهای تبلیغاتی و فشار حداکثری ایالاتمتحده، و از سوی دیگر انفعال و بیتفاوتی مسئولان سیاسی و اجرایی نسبت به بحرانهای عمدتاً معیشتی و زیستمحیطی، منجر به حرکات اعتراضی بزرگی در دی ۱۳۹۶، تابستان ۱۳۹۷ و تابستان ۱۴۰۰ شد. اما بزرگترین آنها، وقایع مربوط به گرانی ۱۵۰درصدی بنزین در آبان ۹۸ بود که به آبان خونین معروف شد.
آبان ۹۸، گویی تاریخی بود که مرزبندیها را جابهجا کرد. تقریباً مانند ترانهی "مرد تنها" با صدای فرهاد مهراد در فیلم رضا موتوری که نشان از تغییر ذائقهی هنری جامعه در اواخر دههی چهل داشت، وقایع آبان نیز تحولی چشمگیر در روند موسیقی اعتراضی اواخر دههی نود پدید آورد و آن اینکه آن حس غم و انفعال حسرتآمیز در موسیقی اعتراضی پیش از آبان ۹۸ جای خود را به احساس خشم و کنشگری میدهد و لحن تغزلی آثار غالباً به لحن حماسی متمایل میشود. تحولی که در ترانههایی مانند "دستهاشو مشت کرده" از هیچکس، "از کرج تا لنگرود" از اشکان فدایی و "آبان ادامه دارد" از هانی نیرو، به وضوح قابل مشاهده است.
پس از آبان ۹۸، بروز حوادث تلخ مانند سقوط هواپیمای اوکراینی، فروریختن ساختمان متروپل آبادان، کمبود آب و خشکیدگی رودها و تالابها، در کنار تورم و گرانیهای روزافزون، جامعهی ایران را آبستن تحولی بزرگ مینمود و گویی جامعه منتظر جرقهای کوچک برای انفجار بود. سرانجام در شهریور ۱۴۰۱ این جرقه زده شد. اما پیش از آن، ذکر نکاتی درخصوص موسیقی اعتراضی و مسائل پیرامون آن در سالهای دهه ۱۳۹۰ ضروری مینماید.
نخست آنکه، از اوایل این دهه، رفتهرفته موسیقی رپ و هیپهاپ، سبک غالب در موسیقی مردمپسند ایران میشود و موسیقی راک و دیگر سبکهای موسیقی مردمپسند را به حاشیه میراند. بر همین اساس ساختار فرمی ورس (Verse) ۲ کوراس (Chorus) ۳ که پیش از این فرم غالب در موسیقی مردمپسند ایران بهشمار میرفت، تبدیل به فرم ورس- پری کوراس (Pre Chorus) ۴ میشود که گاه یک بخش کوراس دیگر با خوانندگی خود رپر یا خوانندهای دیگر بهصورت آوازی به آن اضافه میشود و این تغییر فرم، امکان استفادهی بیشتر از کلام را در بخش ورس برای خوانندهی رپ یا رپر فراهم میسازد که این خود بالقوه به مضمون اعتراضی کار میافزاید.
قدرت اصلی ترانه «برای»، شعر اعتراضی آن است. خشم و اعتراضی که قاطبهی جامعه در خود احساس میکرد و هیچیک زبان گفتن و قدرت بیان آن را به این شکل خلاقانه نداشت. برخلاف تقریباً تمام موزیکها و ترانههای اعتراضی پیش از خود، "برای" نه لحن تغزلی دارد و نه لحن حماسی، در سرتاسر ترانه هیچ فعلی شنیده نمیشود و با این که گویای ناهنجاریها و بیعدالتیهای جامعه است؛ نمیگوید که مثلاً برای این ناهنجاریها گریه میکند یا مبارزه میکند یا هیچ فعل دیگری را صرف نمیکند، نه حالت انفعالی دارد و نه حالت انقلابی و درواقع همه را به درک مخاطب واگذار میکند.
نکتهی دیگر، گسترش شبکههای اجتماعی در فضای مجازی است که باز هم از اوایل این دهه، رفتهرفته جای رسانههای جمعی نظیر رادیو و تلویزیون را میگیرد و همانطور که پیشتر ذکر شد، خود تحولی شگرف در بحث تولید، انتشار و مصرف آثار فرهنگی پدید میآورد. بدین مفهوم، مفاهیم کلاسیک رایج در بحث رسانه مانند تولیدکننده، مصرفکننده و مجرای عبور، تبدیل به مفاهیمی همچون بازنشر (اشتراکگذاری) و ترند (اوجگیری) میشوند که خود بهنوعی یادآور نظر بنیامین در خصوص از بین رفتن تمایز میان خالق و توده و درنتیجه افزایش آگاهی و امکان گزینشی متفاوت از سوی مخاطب، میباشد. درخصوص اهمیت این موضوع همین بس که میزان استفاده از اینترنت و کاربران فضای مجازی در ایران از حدود ۳۰ درصد در اواخر دههی هشتاد، به بیش از ۸۰درصد تا اواخر دههی نود میرسد.
اما در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱، وقتی خبر درگذشت دختر جوان اهل سقز- مهسا (ژینا) امینی- در بازداشت پلیس امنیت اخلاقی یا همان گشت ارشاد تهران، در شبکههای اجتماعی بازنشر میشود، جرقهی یکی از قدرتمندترین و سازمانیافتهترین جنبشهای اعتراضی ایران زده میشود. در مدت کوتاهی این خبر تبدیل به ترندی جهانی میشود و تیتر اول رسانههای بزرگ جهان را به خود اختصاص میدهد.
پیش از این هم موضوع گشت ارشاد و نحوهی برخورد خشن و دور از شأن آن با زنان و دختران، بارها هشدار منتقدان حتی از داخل خود نظام حاکم را برانگیخته بود. صحنههایی مانند به زمینزدن مادری که فریاد میزد دخترم بیمار است یا پرت شدن زنی از ون گشت ارشاد که بهت و خشم کاربران شبکههای اجتماعی را بههمراه داشت. اما مرگ پرابهام و غریبانهی این دختر کرد در پایتخت، گویی کاسهی صبر مردم و بهویژه زنان کل ایران را لبریز کرد و دیری نگذشت که بیشتر شهرها و حتی شهرستانهای کوچک و کم جمعیت صحنهی اعتراضاتی شد که به جنبش ژینا (زن، زندگی، آزادی) نام گرفت و در پی آن، موج بازداشتها و دستگیریها از سوی نیروهای امنیتی که غافلگیر شده بودند و این غافلگیری روزنامهنگاران و هنرمندان و بهویژه موزیسینها و سینماگران را هدف نخست خود قرار داد. مسئلهای که خود به دامنهی اعتراضات و گسترش آن دامن زد.
بنابر اعلام خانهی موسیقی در عرض کمتر از سه ماه، تنها ۲۳ موزیسین عضو صنف خانهی موسیقی بازداشت شدند. این غیر از خوانندگان، رپرها و بیشمار دانشجویان هنر و موسیقی بودند که در همین مدت بازداشت شده و برخی در معرض اتهامات سنگینی همچون محاربه قرار گرفته بودند. رپرهایی مانند سامان یاسین، بهراد علیکناری و توماج صالحی که پیشتر نیز بهدلیل ترانههای اعتراضیاش مورد بازخواست قرار گرفته بود و چندی پیش از بازداشت، ترانهی اعتراضی "فال" را منتشر کرده بود.
از دیگر هنرمندان مورد غضب مقامات قضایی در ایران باید از مهدی یراحی نام برد. یراحی که در جشنوارهی موسیقی فجر ۱۳۹۶، جایزهی بهترین آلبوم موسیقی پاپ را برای آلبوم "آینه قدی" دریافت کرده بود، در دیماه ۱۳۹۷ پس از پوشیدن اونیفرم کارگران در کنسرتش- در حمایت از اعتراضات کارگری آن سال- ممنوعالتصویر شد و دوسال بعد، پس از اهدای قطعهی "وداع" به کشتهشدگان اعتراضات آبان ۹۸، ممنوع الفعالیت شد. یراحی در تیرماه ۱۴۰۰ پس از اعتراض مردم خوزستان به بیآبی و خشکشدن رود کارون ترانهی "احواک" را- به زبان عربی- خواند و در جریان جنبش ژینا، "سرود زن" و "سرود زندگی" و "قفس بس" را با شعری از شهیار قنبری منتشر کرد.
ترانهها و قطعات اعتراضی در جریان جنبش ژینا بیش از آناند که ذکر تمامی آنها امکانپذیر باشد. در عرض کمتر از سه ماه تنها حدود ۸۰ ترانهی رپ منتشر شد و بسیار بیش از این، ترانههای دیگر در سبکهای مختلف موسیقی مردمپسند، یکی پس از دیگری در شبکههای اجتماعی و گاه رسانههای آنور آبی بازنشر داده شدند و برخی از آنها مانند "بلاچاو" با اجرای خواهران بلوری، ترند شدند. اما ترانهای که بیش از هر کار و قطعهی دیگری در این جنبش بازنشر و دیده و در تجمعات اعتراضی داخل و خارج از کشور بازخوانی و شنیده شد؛ ترانهی "برای" از شروین حاجیپور بود. کاری متفاوت از تقریباً تمام کارهای اعتراضی پیش از خود که خیلی زود در بازدید و بازنشر کاربران شبکههای اجتماعی رکوردی عجیب ثبت کرد و تنها در عرض دو روز بیش از ۴۰میلیون بار فقط در پیج اینستاگرامی خود حاجیپور دیده شد.
خیلی زود این کار از صفحهی اینستاگرام حاجیپور حذف شد و خود حاجیپور نیز برای چند روز بازداشت شد، اما این ترانه کار خود را کرده بود و پیشتر از اینها به نماد جنبش ژینا یا همان زن، زندگی، آزادی تبدیل شده بود. قدرت اصلی کار، شعر اعتراضی آن است. خشم و اعتراضی که قاطبهی جامعه در خود احساس میکرد و هیچیک زبان گفتن و قدرت بیان آن را به این شکل خلاقانه نداشت. برخلاف تقریباً تمام موزیکها و ترانههای اعتراضی پیش از خود، "برای" نه لحن تغزلی دارد و نه لحن حماسی، در سرتاسر ترانه هیچ فعلی شنیده نمیشود و با این که گویای ناهنجاریها و بیعدالتیهای جامعه است؛ نمیگوید که مثلاً برای این ناهنجاریها گریه میکند یا مبارزه میکند یا هیچ فعل دیگری را صرف نمیکند، نه حالت انفعالی دارد و نه حالت انقلابی و درواقع همه را به درک مخاطب واگذار میکند. دست گذاشتن روی مفهوم ناموس با عنوان "خواهر" و تکرار آن با ضمایر اول شخص، دوم شخص و سپس ضمیر جمع، در عین بیان همدردی مشترک- که مشخصهی اصلی ترانه است- تأثیری شخصی، عمیق و بیواسطه بر دریافت حسی مخاطب و شنونده میگذارد و درهمان حال که او را از تمام مظلمهها منقلب و متأثر میسازد، این پرسش را پیش روی او میگذارد که خب حالا برای این ظلم چه باید کرد؟ و مخاطب را به اندیشه وامیدارد.
درمورد موسیقی کار، مهمترین نکته، سادگی آن است. تلفیقی ساده از موسیقی پاپ و رپ آوازی با هارمونی سادهی کوردها و ورسهای طولانی و شبیه به هم، و در انتهای هر ورس، پریکوراس "برای آزادی" که بهصورت گلیساندو ۵ اجرا میشود، بسیار بهجا و هوشمندانه انتخاب شده و بار دیگر اثبات این گفتهی موتزارت است که نبوغ در سادگیست.
"برای" در شصتوپنجمین دور از جوایز گرمی- تقریباً بدون هیچ رقیب جدی دیگر- جایزهی بهترین ترانه برای تغییرات اجتماعی را از آن خود کرد، اما حتی پیش از این، خود را در کنار دیگر ترانهها و موسیقی اعتراضی ایران همچون "از خون جوانان وطن" عارف قزوینی و "مرغ سحر" ملکالشعرای بهار جاودانه و ماندگار کرده بود.
در انتها شایان ذکر است آنچه در این جستار آمد، بیشتر متمرکز بر ترانهها و آثار موسیقی مردمپسند در جنبشهای اعتراضی متأخر بود و در این مجال، فرصت و امکان بررسی دیگر انواع موسیقی فراهم نیامد. از جمله: موسیقی اعتراضی محلی (فلکلور) مانند ترانهی "دایهدایه وقت جنگه" که اصالتاً به ایستادگی و مقاومت اقوام ایرانی در برابر قوای بیگانه در زمان جنگ جهانی اول اشاره دارد و همین اواخر (در بهمن ۱۴۰۱)، بهعنوان میراث ناملموس قوم لر، ثبت ملی شد یا آثار کلاسیک مانند کارهای لوریس چکناوارین از جمله قطعهی "مرثیهای برای پرواز ۷۵۲" یا اجرای کورال دانشجویان موسیقی دانشگاه تهران به نام "سرود آزادی" که برداشت و کاور زیبایی بود از ترانهی "اتحاد شیلی" اثر سرخیو اورتگا. همچنین آثاری که پدیدآورندگان آن نامشخص و بهعبارتی ناشناس بودند مانند "من اعتراف میکنم" از گروهی به نام "انقلاب سبز" یا "سرود فاتحان خیابان" از گروهی به نام "درخت گردو" و دیگر ترانهها و تصنیفها از دیگر خوانندگان و هنرمندان موسیقی سنتی و موسیقی مردمپسند که به هرحال، به دلیلی از قلم افتادند. امید که در فرصتی مقتضی، ادامهی کار میسر شود.
پینوشت:
۱. کار مشترک اندی و "جان بُنجووی" با عنوان "با من باش" که احتمالاً پربینندهترین کار اعتراضی در حمایت از جنبش سبز در شبکههای اجتماعی باشد.
۲. به بخش متغیر موسیقی و ترانه که قسمت عمدهی کار را تشکیل میدهد ورس (Verse) میگویند.
۳. به بخش ثابت ولی اصلی کار که ملودی یا ابیات اصلی ترانه در آن تکرار میشود کوراس (Chorus) میگویند.
۴. به قسمتی کوتاه از کوراس که معمولاً پیش از کوراس میآید پریکوراس (Pre Chorus) یا همان کوراس کوتاه گفته میشود.
۵. به معنای حرکت پیوستهی نت از تونیک یا فاصلهی اول به سمت اکتاو یا فاصلهی هشتم
نظرها
لیلا
رگههایی از خستگی و انفعال هم در «برای» شنیده میشود. با وجود محتوایی نوستالژیک، صدا نالهوار و از موضع ضعف است.
khaanandeh
در آهنگ "برای" بسیاری سایه روشن مبهم یا ارتجاع علنی محض "مرد, میهن, آبادی" و ...وجود دارد. آنهم در انقلاب زن زندگی آزادی. این مقاله ای جامع و منسجم است. فقط یک نکته ی جزئی کوچک در مورد موسیقی سبز, آهنگ "برای لمس آزادی" از آقای آریا آرام نژاد, که همیشه و همواره از قلم می افتد, و شاید و احتمالا بهترین آهنگ جنبش سبز بود, در رثای حاله سحابی سروده شده بود. هزینه ای زیادی هم داشت.