نامه فرقه دموکرات آذربایجان به کنسول آمریکا در تبریز
در این مقاله، یونس لیثی دریلو به بررسی و انتشار نامهای از مسئول کمیته امور اجتماعی فرقه دموکرات آذربایجان، امضا شده توسط م. راوندی در آبان سال ۱۳۲۴ میپردازد. نامهای که به زبانهای فارسی و ترکی آذربایجانی نوشته شده، خطاب به کنسول آمریکا در تبریز بوده و مسائلی از جمله ظلم به روستاییان و خواستههای فرقه دموکرات آذربایجان برای شنیده شدن صدای آنها در مطبوعات بینالمللی را بازگو میکند. این نامه که از حالت محرمانه خارج شده، در مقاله به همراه پسزمینههای تاریخی و سیاسی مرتبط مورد بررسی قرار گرفته است.
اهمیت سند
نامهای که در این مقاله برای نخستین بار منتشر میشود توسط مسئول کمیته امور اجتماعی فرقه دموکرات آذربایجان (ف.د.آ.) با امضای م. راوندی، در دو نسخه، یکی به زبان فارسی و دیگری به زبان ترکی آذربایجانی، خطاب به کنسول آمریکا در تبریز، بصورت باز،[۱] نوشته شده است. تاریخ نامه ۲۴ آبان ۱۳۲۴ [۱۵ نوامبر ۱۹۴۵] می باشد. ساموئل اِبلینگ کنسول آمریکا در تبریز این نامه را بلافاصله در روز ۱۶ نوامبر ۱۹۴۵ [۲۵ آبان ۱۳۲۴] ضمن ترجمه متن نامه به انگلیسی به همراه توضیحی درباره آن، به وزارت امورخارجه آمریکا در واشنگتن و سفارت آمریکا در تهران مخابره مینماید. این نامه در زمان خود «محرمانه» طبقه بندی شده بود و احتمالا نخستین نامه رسمی فرقه دموکرات آذربایجان به مسئولان آمریکایی باشد. در سفری که در آوریل ۲۰۲۴ / فروردین ۱۴۰۳به آرشیو ملی آمریکا (National Archive) در مریلند داشتم، به این سند برخوردم که از حالت طبقهبندی شده خارج شده و تحت پرونده NND76005 نگهداری میشد. (در پایان مقاله، متن پیاده شده اصلی هر نامه به دو زبان و همراه ترجمه نامه کنسول میآید.)
شاید لازم باشد که در خصوص این نامه چند نکته بیان شود:
- فرقه دموکرات آذربایجان در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ تاسیس یافت. تاریخ نامه منتشره در این مقاله، حدود شش هفته بعد از تشکیل ف.د.آ. میباشد. کنسول آمریکا در تبریز تمامی فعالیتهای این حزب را در جهت رسیدن به خودمختاری رصد میکرد و هنوز دولت پارلمانی خودمختار آذربایجان در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ تشکیل نشده بود. در این مدت گذار، فعالیت ژاندارمریها و فئودالها بر علیه فعالان و طرفداران ف.د.آ. کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. این نامه ظلمهای وارده بر روستاییان دوردست را نشان میدهد و از کنسول کشورهای متمدن میخواهد که صدای آنها را در مطبوعات کشورشان انعکاس دهند. در آن هنگام روستائيان ۸۰٪ جمعیت آذربایجان را تشکیل میدادند.
- کنسول ابلینگ، نماینده آمریکا در تبریز، فعالان و طرفداران فرقه دموکرات آذربایجان را در همه جای نامه «لیبرالها» یا «آزادیخواهان» نامیده است. این در حالی است که دیگر کنسول آمریکا در تبریز، رابرت روسو (Robert Rossow) که فردی نظامی-سیاسی بوده آنها را اکثراً شورشی نامیده است. درباره ارتباط فرقه دموکرات آذربایجان و آمریکا و بهطور ویژه نقش رابرت روسو، در فرصتی دیگر بهطور مفصل خواهم نوشت. همان قدر بس که ایشان بهشدت تمامی خواستههای مدنی حکومت خودمختار آذربایجان را منفی گزارش داده است. این نامه تا حدی نحوه برخورد متفاوت نمایندگان آمریکا در خاورمیانه در خصوص جریانهای آزادیخواهانه و خودمختارطلبی را نیز نشان میدهد.
- در متن نامه کنسول تبریز قید شده که این نامه به تمامی کنسولهای خارجی در تبریز نوشته شده است تا کشورهای خارجی را از شرایط نامطلوب اجتماعی خبردار نمایند. سربرگ نامه ف.د.آ. خطاب به کنسول آمریکا در تبریز بدون ذکر نام شخص معینی است. کنسول آمریکا ابراز میدارد که آنها نگران هستند که بعد از خروج نیروهای شوروی از آذربایجان – طبق توافق در ۲ مارس ۱۹۴۶ / ۱۱ اسفند ۱۳۲۴ بشود- در موقعیت ضعیفی قرار بگیرند و حکومت مرتجع تهران دوباره بر آنجا مسلط شود. نسخه دیگر این نامه به مجلس شورای ملی رفته ولی با تاخیر یک ماهه توسط محمد مصدق در صحن مجلس خوانده می شود. مذاکرات مجلس نیز در اینجا آورده خواهد شد. این نامه بخشی از تاریخ کمتر نوشته شده اتفاقات بر فرودستان و شکست خوردگان را نشان میدهد.
- به باور نگارنده، ادبیات و قلم بکار رفته – چه در متن فارسی و چه در متن ترکی آذربایجانی- در این نامه منسوب به جعفر پیشهوری نیست. از اینکه پیشهوری در این خصوص چه نوع مذاکراتی را انجام داده اسنادی بدست نیامد. ولی نگارنده احتمال میدهد که پیشهوری بهطور کامل در متن جریان آن نامه قرار داشته است.
- نامه با امضای م. راوندی نگاشته شده است. به نظر می رسد که متن نامه ابتدا به فارسی نوشته شده و سپس متن ترکی آن حاضر شده است، چرا که نسخه فارسی حاوی شماره پروندهها است. به احتمال قریب به یقین، این شخص مرتضی راوندی وکیل پایه یک دادگستری آذربایجان، عضو حزب توده ایران (ح.ت.ا.) -شاخه ایالتی آذربایجان بود[۲] که به ف.د.آ. پیوسته و در کنگره آذربایجان هم شرکت کرده بود.[۳] مرتضی راوندی، پژوهشگر و نویسنده «تاریخ اجتماعی ایران» باور داشت که تاریخ ایران را همواره بر پایه اقدامهای سلاطین و امیران نوشتهاند و باید کتابهایی نوشته شود که موضوع آنها مردم عادی که صاحبان اصلی مملکت هستند باشد. سند ارائه شده در اینجا هم مربوط به همان مردم عادی است که با تغییر حاکم هم تحت ظلم قرار میگیرند. این نامه به همراه تعدادی از عکسهایی از ادعاهای مطرح شده از ظلمهای ژاندارمری در روزنامه آذربایجان هم منعکس شد.[۴]
- قابل توجه است که فرقه دموکرات آذربایجان ۱۵ ماه بعد از تشکیلش در اثر ورود ارتش شاهنشاهی به آذربایجان به بهانه تامین امنیت انتخابات مجلس پانزدهم شورای ملی در آذر ۱۳۲۵ / دسامبر ۱۹۴۶ شکست فاجعهباری خورد که در اثر آن حداقل ۱۴ هزار و چهارصد نفر (در بازه ۱۲۵۰۰ تا ۱۷ هزار نفر) در آذربایجان کشته یا اعدام شدند،[۵] و این نقطه شروع جنگ سرد بین دو ابرقدرت جهانی بود. مطالعات قبلی روی جنگ سرد، نقطه آغاز را در کودتای کمونیستی چکسلواکی در فوریه ۱۹۴۸ / بهمن ۱۳۲۶ میدانست ولی اسناد آرشیو اتحاد جماهیر شوروی پس از فروپاشی که توسط جمیل حسنلی در این خصوص منتشر شد، نشان داد که طلوع جنگ سرد در آذربایجان ایران و بهدنبال تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان بوده است. رویدادهای فرقه دموکرات آذربایجانِ نشاندهنده تلاقی منافع داخلی و رقابتهای بینالمللی و تأثیر جنگ سرد بر داخل ایران بود که از نظر مطالعه تاریخی همچنان حائز اهمیت فراوانی است.
پیش زمینه
تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان
در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ برابر با ۳ سپتامبر ۱۹۴۵ فرقه دموکرات آذربایجان با انتشار بیانیهای ۱۲ مادهای در تبریز اعلام موجودیت کرد. این بیانیه به زبانهای ترکی آذربایجانی و فارسی نوشته شده و مورد تائید ۴۶ نفر از افراد سرشناس تبریز قرار گرفته بود. جان کلام بیانیه فرقه:
در خاک آذربایجان مردمی زندگی میکنند که زبان و آداب و رسوم جداگانهای دارند و میخواهند ضمن حفظ استقلال و تمامیت ایران در اداره امور داخلی خود خودمختار باشند. آذربایجان میگوید: تهران به درد ما نمیرسد و از تشخیص و رفع احتیاجات ما عاجز است، از ترقی فرهنگ ما جلوگیری میکند.
تعداد ۱۵۰۰۰ نسخه از اعلامیه ۱۲ شهریور چاپ شده بود[۶] و پیشهوری از این اعلامیه نسخ متعددی به مراجع قانونی و صلاحیتدار، کمیتههای احزاب و انجمنهای محلی شهرهای مختلف آذربایجان و ایران فرستاد.[۷] پس از پخش اعلامیه، بسیاری از روزنامههای کشور آن را درج کردند که پیشهوری برای آذربایجان خودمختاری میخواهد. مهمترین نکته در آن آموزش زبان ترکی آذربایجانی و رسمیت دادن به آن در کارهای آموزشی، دولتی و دادگستری آذربایجان بود. در این اعلامیه برای کارگران و کشاورزان- که پیشهوری متعلق به آن طبقه بود- برنامههایی مطرح شده بود. برای کارگران هشت ساعت کار روزانه، مرخصی سالانه و بهبود شرایط کار و برای دهقانان تقسیم زمینهای خانات مرتجع و زمینهای خالصه در نظر گرفته شده بود. پیشهوری و سران فرقه دموکرات خواستار اصلاحات عمیق چند بعدی در آذربایجان (و امید به گسترش آن در سراسر ایران) بودند. جنبه جدایی از ایران در آن به چشم نمیخورد.[۸]
در همین زمینه:
واکنشهای داخلی و خارجی
واکنشها به ایجاد فرقه دموکرات متفاوت بود. کنسول انگلیس در تبریز معتقد بود که اصطلاح «دموکرات» از واژه «توده» جذابیت بیشتری دارد: «در حالی که همه نمیتوانستند بخشی از توده باشند، هرکسی میتوانست دموکرات باشد». با چنین اشارهای، فرقه دموکرات آذربایجان میتواند یادآور اعتدال و استمرار تاریخی نهفته در اهداف و برنامههای نهضت مشروطه باشد و بر محبوبیت خود بیفزاید.[۹]
سفیر انگلیس در تهران به لندن نوشت که «در بیانیه فرقه دموکرات آذربایجان که اخیرا به دست من رسیده است خواستههایی مطرح شده است چون «خودمختاری آذربایجان در چارچوب استقلال ایران» و حق مردم آذربایجان در «اداره امور استان به گونه دلخواه آنها». آذربایجان میتواند شکوههای کلی و خاصی داشته باشد ولی در این که روسها فقط از سر خیرخواهی به حمایت از تحرکات خودمختاری طلبانه، آن هم در مغایرت با تعهدات نهفته در معاهده سه جانبه [بین روس، انگلیس و آمریکا] مبنی بر محترم داشتن استقلال و تمامیت ایران برخاسته باشند، جای سوال میباشد».[۱۰]
احمد زنگنه از مخالفین فرقه دموکرات ادعا کرده است که «انتشار بیانیه ۱۲ شهریور در رضاییه [ارومیه] انعکاس مطلوبی نداشت. با دو ماده آن که مربوط به زبان ترکی و خودمختاری آذربایجان بود، مخالفت شده بود».[۱۱]
آموزش به زبان ترکی آذربایجانی در بیانیه ۱۲ شهریور، بیشترین حساسیتها را بهوجود آورد. از جمله واکنشها خشمگینی تهرانیها و روشنفکران آن بود که در جراید منتشره مرکز دیده میشد.
احمد کسروی در واکنش به تشکیل فرقه دموکرات، کتابچه بینامی- با عنوان «سرنوشت ایران چه خواهد بود؟» نوشت و در آن علیرغم مخالفت شدیدش با تاسیس چنین نهضتی، عوامل بوجود آمدن آن را مورد تحلیل قرار داده و در آن مستوفیها را یکی از عوامل اصلی و سال۱۳۲۰ را نقطه شروع جدایی آذربایجان دانست:
یک چيز كه مسلم است آنست كه در اين قضيه بدرفتاریهای كاركنان دولت در آذربايجان (در زمان رضاشاه) و بی اعتنايیهای مركز بشكايتهای مردم مؤثر افتاده. من یکی از گواهانم كه آقاي مستوفی ـ آن مرد نويسنده اندرزگو ـ بدرفتاری را با آذربايجانيان از اندازه گذرانيد. اين گفتگوها درباره جدايی آذربايجان از سال ١٣٢٠ آغاز يافته. در آنسال من در آذربايجان بودم و ميديدم مردم چه دلی پر درد از بديهای مستوفی و ديگران دارند.[۱۲]
روزنامه اولوس (Ulus) ترکیه خبر داد که «گویا در شمال ایران یک حزب آذربایجان سازمان میدهند»[۱۳] و خبرنگار روزنامه جمهوریت (ترکیه) در لندن عنوان زد که «در آذربایجان ایران حرکات حائز اهمیتی اتفاق میافتد».[۱۴]
جنگ ژاپن
همزمان با اعلام تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان، بهدلیل شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم، در همین روز ۱۲ شهریور / ۳ سپتامبر در سراسر کشور شوروی مراسم جشن پیروزی بر علیه ژاپن برپا بود. به همین مناسبت، استالین در پیام خود به مردم کشورش گفت: «از امروز ما میتوانیم بگوئیم که میهن ما از سمت باختر از تهاجم آلمان و از سمت خاور از دست درازی ژاپنیها نجات یافته است».[۱۵] در همین روز در کنسولگری شوروی در تبریز نیز جشنی برگزار گردید و در آن کفیل استانداری و روسای ادارات در آن شرکت کردند.[۱۶]
بهدنبال پایان جنگ جهانی دوم در چنین روزی و بخاطر توافق سران سه کشور متفق شوروی، انگلیس و آمریکا در کنفرانس تهران، باید نیروهای خارجی در ظرف شش ماه خاک ایران را ترک کنند. لذا وزیر امور خارجه ایران انوشیروان سپهبدی در طی سه نامه جداگانهای از سران این سه کشور درخواست تخلیه ایران را کرد.[۱۷] این در حالی بود که محمدرضا شاه پیشتر از این بطور محرمانه به سفیر آمریکا گفته بود «ترجیح میدهد نیروهای متفقین در ایران بمانند و دست کم تا زمانی که او ارتش را بازسازی کند و در صحنه داخلی نبرد قدرت، موضع برتری پیدا کند جلوی انقلابهای ضد سلطنتی را بگیرند.»[۱۸]
ائتلاف احزاب و شورا
در ۲۲ شهریور ۱۳۲۴ کمیته تشکیلاتی ف.د.آ. جلسهای تشکیل داد مرکب از یازده تن به ریاست پیشهوری و معاونت علی شبستری، که در آن صادق پادگان و زینالعابدین قیامی الحاق کمیته ایالتی حزب توده آذربایجان را به ف.د.آ. اعلام کردند.[۱۹] و این بود که بلافاصله اعلام شد که «حزب توده در آذربایجان رابطهاش را با کمیته مرکزی [در تهران] قطع و اعضای آن به فرقه دموکرات آذربایجان میپیوندند. فرقه دموکرات نمیخواهد همچون حزب توده مبارزه طبقاتی داشته باشد، بلکه یک راه ملی به تمام معنا را در نظر دارد. قدرت در همبستگی است».[۲۰]
به بیان رضا رسولی «ائتلاف دو حزب خبری بود كه در روزنامه آذربایجان منتشر و جمعی را مبهوت نمود».[۲۱] این اقدام بدون اطلاع رهبران کمیته مرکزی ح.ت.ا. انجام گرفت؛ ازاین رو، رهبران حزب مخالفت کردند[۲۲] و نامهای انتقادآمیز به استالین نوشتند، اما پاسخ شفاهی دریافت کردند که حزب توده باید به فرقه دموکرات آذربایجان کمک کند.[۲۳] علی امیرخیزی که تا اوایل شهریورماه مسئول کمیته ایالتی ح.ت.ا. در آذربایجان بود و آرداشس/آرتاشس/اردشیر آوانسیان که از طرف کمیته مرکزی بر کارهای کمیته ایالتی نظارت میکرد، با تشکیل ف.د.آ. مخالف بودند.[۲۴] با الحاق شعبه ایالتی حزب توده ایران با فرقه دموکرات آذربایجان، علی امیرخیزی از مقام خود کنار گذاشته شد و صادق پادگان بجای او نشست.[۲۵] در سایر شهرستانهای آذربایجان هم کار به همین روال پیش رفت. مثال، در مراغه، داداش تقیزاده در این خصوص همکاری فراوانی به نفع فرقه کرد.[۲۶]
ساعت ۱۰ صبح ۳۰ شهریور۱۳۲۴ / ۲۱ سپتامبر ۱۹۴۵، بیش از ۱۵۰۰ نفر در کنفرانسی که از طرف شورای متحده کارگران در ساختمان تئاتر شیر و خورشید تبریز ترتیب داده شده بود تجمع کردند. محمد بیریا- رئیس اتحادیه- پیوند با فرقه را اعلام کرد: «از امروز به بعد تمام کارگران مانند یک نفر سرباز مبارزه تحت فرمان حزب دموکرات قرار خواهد گرفت».[۲۷] روزنامه آذربایجان ادعا داشت که در عرض بیست روز از زمان تاسیس حزب دموکرات، ۱۵ هزار نفر به عضویت فرقه درآمده، نوزده هزار نفر عضو از ائتلاف با اتحادیه کارگران و زحمتکشان، و ۶۰ هزار نفر از حزب توده در آذربایجان به آنها پیوسته[۲۸]، و جمعا ۹۴هزار نفر عضو دارد.[۲۹]
روزنامه آذربایجان -ارگان رسمی ف.د.آ.- در سرمقالهای با امضای «پ» که احتمال قریب به یقین خود پیشهوری بود نوشت که «فرقه از تبریز و شهرهای اطراف آن تا بحال بیش از ده هزار نفر عضو پذیرفته است. اگر به این پنجاه هزار نفر اعضای حزب توده [در آذربایجان] را اضافه کنیم، جمع بزرگی میشود که مدیریت آن کار سه چهار نفر نیست که بتواند نمایندگانی برای کنگره انتخاب نماید. این کار همگانی است».[۳۰] و در روز بعد اضافه کرد که «نمیخواهیم سازمان ما آنقدرها بزرگ باشد. بلکه نظم و امنیت داشته باشد. افراد دزد، دروغگو، زیادهگوی، عوامفریب و بزرگبین را لازم است مثل سگ از میدان فراریشان داد».[۳۱]
به دنبال تقویت بنیه فرقه دموکرات، حداقل از بعد کمیت، روی خودمختاری آذربایجان تاکید شد. نام مخالفین به زبان نمیآمد ولی انگشت اشاره سوی تهران بود: «آذربایجان نمی خواهد در کنار تهران، اسیر هندوستان باشد، بلکه میخواهد برای خودش ایرلند آزاد باشد. مرا بخیر تو امید نیست، شر مرسان».[۳۲]
انجمن وزیران خارجه در لندن
در پایان جلسه ائتلاف ف.د.آ. با اتحادیه کارگران در ۳۰ شهریور/۲۱ سپتامبر، که حدود ۱۵۰۰ نفر شرکت کرده بودند و در سالن شیرو خورشید تبریز گردهم آمده بودند قطعنامه کنفرانس خوانده شد که تا بهحال سابقه نداشت. افرادی از طبقات و احزاب مختلف (تعدادی از بنیانگذاران فرقه، حزب توده، اتحادیه کارگران) پایین قطعنامه را امضا کرده بودند[۳۳] طی تلگرافی به وزرای خارجه کشورهای آمریکا (بیرنس Byrnes)، انگلستان (بوین)، اتحاد جماهیر شوروی (مولوتوف)، فرانسه (بی دوی) و چین (وان شی بتیسزه)، خودمختاری آذربایجان ایران را اعلام کردند:
وضعیت پنج میلیون نفر آذربایجانی در ایران غیر قابل تحمل است. از تمام حقوق خود محروم است. طبق منشور آتلانتیک، مردم آذربایجان خواهان آزادی داخلی و مختاریت خود میباشد. از تمام کشورهای متفق دموکراسی میخواهیم که برای تحقق این خواسته تاریخی ما کمک نمایند.[۳۴]
انجمن وزیران امورخارجه پنج دولت در ساعت ۱۷:۱۵ همین روز که در لانکسترهاس لندن تشکیل مییافت بررسی مسئله ایران را آغاز کرد. مسئله ایران در مقابل شوروی با بررسی یادداشت دولت ایران درباره تخلیه جنوب و شمال کشور از قوای انگلیس و شوروی مطرح گردید. انگلیسیها حاضرند که از ماه دسامبر/آبان ماه قوای خود را از ایران خارج کنند ولی روسها ترجیح میدهند که نیروی خود را تا آخرین فرصت که در ۲ مارس ۱۹۴۶ / ۱۱ اسفند ۱۳۲۴ به پایان میرسد در ایران نگه دارند.[۳۵]
تلگراف «دست خیانت»
در هفته دوم-سوم مهرماه ۱۳۲۴ در تبریز از طرف بازاریها، تجار و اصناف نامهای – با حدود ۳۵۰ تا ۶۰۰ امضاء- با عنوان «دست خیانت» بر علیه ف.د.آ. تهیه شد که آنها را «عدهای مجهولالهویه و مهاجر غیر ایرانی» مینامید که تلگراف خودمختاری آذربایجان را «به نام ۵ میلیون اهالی آذربایجان به انجمن وزیران خارجه در لندن مخابره» کرده است: «چندصد نفر مهاجر بیگانهپرست به نام آذربایجان در خواست تجزیه [کرده]».[۳۶] این نامه خطاب به نخست وزیر صدر و رونوشتش به وزارت امورخارجه ایران، سفارتخانههای آمریکا، شوروی، انگلیس، ترکیه، فرانسه، چین، عراق، مصر و لهستان و روزنامه وظیفه بود. پیشهوری در واکنش به آن، سرمقالهای را به زبان ترکی آذربایجانی و فارسی در ارگان فرقه نوشت و تاکید کرد که «در تلگرافی که فرقه به وزرای امورخارجه فرستاده و در قطعنامه کنگره آمده، موضوع تفکیک و تجزیه نوشته نشده و در کار نیست. بلکه آمده است که در اثر دیکتاتوری، آذربایجان دچار فلاکت شده، و مردمان ایالات و ولایات ایران باید در اداره امور داخلی خودمختار باشند». و اضافه کرد که «موضوع زبان یک اصل مسلم است. تبریز عبارت از چهار کاروانسرای بازار نیست. میلیونها زارع، کارگر و غیره میخواهند برای تامین آسایش خود حرف بزنند».[۳۷]
پیشهوری در روز بعد، این بیاینه را محصول کار فقهی نام دانست که از یاران سیدضیاء طباطبایی بوده که حتی برای تخریب کارهای فرقه اخیرا به ایلهای شاهسون هم سر زده بود.[۳۸] نشانهگیری پیشهوری درست بود. چرا که متن نامه با تلگراف توسط جمال مدرس (برادر بزرگ ضیاء مدرس وکیل دادگستری) – از قضات دادگستری- و ستوان یک نوازش (برادر منوچهر نوازش مدیر روزنامه نهضت) و ستوان یک ناصری (اهل مرند) به رحیم زهتابفرد در تهران ارسال و او نیز بلافاصله به سیدضیاء رسانده بود.[۳۹] رحیم زهتابفرد هنگام دادن تلگرام به سید ضیاء یادآور شد که «تهیه این طومار مشروط بر این بوده که متن آن فقط باطلاع مقامات ذیصلاح داخلی و خارجی برسد و تهیه کنندگان به قرآن مجید سوگند یاد خوردهاند که امضاءها افشا نخواهد گردید». سیدضیاء متن را خواند و راجع به بعضی فامیلهای سرشناس[۴۰] در آذربایجان توضیح خواست[۴۱] و بنا بر خاطرات رحیم زهتابفرد، سیدضیاء گفت «آقا، امضا این اعلامیه و این تلگراف یک قیام عمومی است. تمام خیالات خام اجنبی را نقش بر آب می کند» و «به صورت فوقالعاده در ضمیمه همه جراید وابسته به حزب [اراده ملی] چاپ گردد».[۴۲] متن تلگراف در چندین روزنامه دست راستی و در دهها هزار نسخه چاپ و با پیک مخصوص به آذربایجان فرستاده شد.[۴۳] انتشار این تلگراف در آذربایجان ولولهای برپا کرد و سیدضیاء خرسند از نتیجه کار دستور داد از سایر شهرستانها – از جمله میانه- تلگرافهای مشابهی تهیه گردد.
پیشهوری در روزنامه آذربایجان به امضاء کنندگان و حامیان آنها تاخت، رحیم زهتابفرد را مسئول انحراف افکار مردم ایران نسبت به نهضت آذربایجان معرفی کرد و تلاش سیدضیاء و دوستانش به مسموم کردن انقلاب آذربایجان و ایجاد «تعصب مصنوعی» در تهران را مذبوحانه قلمداد کرد:
دار و دسته سیدضیاء بوسیله افراد شیاد و پولپرستی امثال غلامحسین رضازاده، حسین اتکاء تریاکی و زهتاب [رحیم زهتابفرد] تعصب مصنوعی را دامن زده. اگر اینها صادق هستند بیایند به آذربایجان، این گوی و این میدان. مشکلات آذربایجان در آذربایجان حل میشود. تهران اگر زرنگ باشد دولت فاسدش را از کار میاندازد. ما در تهران بیش از صدهزار نفر طرفدار داریم. شما بروید در بین آنها به فارسی صحبت کنید. شما [آذربایجانیهای ساکن مرکز] با سخن گفتن به زبان فارسی تصنعی نفرت آنها را ایجاد میکنید. سرتیپزاده چون نمیتواند فارسی حرف بزند، در مجلس جرات حرف زدن ندارد. جمال امامی هم نه تنها فارس بلکه انگلیسی شده است. گاوهای آذربایجان دیگر نمیخواهد به آنها شیر بدهد، بلکه میخواهد فرزندان خود را ارتزاق کند. تعصب فارسی شدن این کاسههای از آش داغتر شبه وکیلهای ما خندهدار است.[۴۴]
اتفاقات بعدی نشان داد که همین افراد همیشه طرف سود و منفعت اقتصادی را گرفتند. ابتدا تعداد فراوانی از همین افراد تاجر بازاری -نظیر تقی بیتالله و صدقیانی و بنکداری و غیره- بعد از تشکیل حکومت خودمختار آذربایجان کتبا درخواست دادند که به آنها اجازه صادرات (خشکبار، پوست، روده، پشم، فرش، محصولات کشاورزی) و واردات محصولات مورد نیاز آذربایجان (قند، پارچه، شیشه، وسایل نقلیه، فلزات، محصولات نفتی، ماشین آلات، محصولات شیمیایی، دارو و سیمان) را بدهند[۴۵] و ۱۵ ماه بعد در آذر ۱۳۲۵ هنگام ورود ارتش شاهنشاهی با اسلحه در مقابل فداییان فرقه ایستادند و آنها را کشتند و خانوادههای آنها را بهشدت مورد آزار و اذیت قرار دادند.
در ادامه صحبتها و پیامهای کنگره، ارگان رسمی فرقه بر شخصیتهای ملی آذربایجان تاکید ورزید و آنها را آرام-آرام در طی مقالاتی معرفی کرد: از آن جمله ستارخان و شیخمحمد خیابانی. و این پرسشها را مطرح کرد:
از مدیران جراید تهران که شیخ را یک نفر ایرانپرست حقیقی میشمارند میپرسیم آیا شیخ را که کشت و برای چه کشتند؟! مگر این تهران نبود که میگفت شیخمحمد خیابانی آذربایجان را تجزیه میکند؟ چرا با او مثل یک فرد خائن، یکنفر جاسوس، یکنفر بیگانه رفتار کرده در نتیجه همانطوریکه امروزعمل میکنند آنروز هم با اعزام مخبرالسلطنه بقول تهرانیها کلکش را کندند؟
، و اینکه «امروز میتوان گفت نهضتی که در آذربایجان بوجود آمده زائیده افکار شیخمحمد [خیابانی] است».[۴۶] و آنطور که در کنگره اعلام شده بود که مردم آذربایجان باید از شکست خیابانی درسهای مهم بگیرند و نیروهای فدایی خود را حفظ کنند. نمایندگان کنگره اعلام کردند که علت شکست فرقه دموکرات زمان شیخمحمد خیابانی خلع سلاح آن فرقه بود ولی فرقه جدید پیروز است زیرا به خوبی مسلح خواهد شد.[۴۷]
در طی کنگره مرامنامه ۵۰ مادهای و نظامنامه ۳۷ مادهای مورد تصویب قرار گرفت. در ماده ۳ نظامنامه درباره کسانیکه از فرقه خارج میشوند نوشته شده بود که «به دادگاه فرقه حق داده میشود افرادیکه اسرار فرقه را افشا و به آن خیانت میکنند و به منظور جاسوسی وارد فرقه میشوند را، بعد از اثبات جرم با مجازات اعدام محکوم کند».[۴۸]
از آنجاییکه محکومیتهای جزایی به افراد جز وظایف دستگاه قضایی دولتی است، و هیچ حزب سیاسی قانوناً نمیتواند چنین مادهای را در نظامنامه خود بگنجاند، این نشان از آن داشت که حزب دموکرات آذربایجان اطمینان داشت که به زودی حکومت خودمختار خود را خواهد داشت.
آذربایجانیها و تهران
یک ماه از بیانیه ۱۲ شهریور نگذشته بود که جبار عسگرزاده معروف به باغچهبان، آذربایجانی متولد ایروان و مدیر روزنامه زبان (عضو جبهه آزادی) در تهران، از اینکه روزنامه آذربایجان را مطالعه کرده و در جریان نهضت عدالتخواهی قرار گرفته ابراز خرسندی کرده بود.[۴۹] باغچهبان در مقالهای که به روزنامه آذربایجان فرستاد پیشنهاد کرد که روزنامه فقط به زبان فارسی منتشر شود. و روزنامه آذربایجان هم پاسخ داد که «اغلب جرایدی که از تهران ارسال میشود چون خواننده کم دارد فروش آنها چندان قابل توجه نیست و فقط یک عده مخصوص خریدار دارد. روزنامه آذربایجان که بهزبان مادری ایشان نوشته میشود طوری از آن استقبال میشود که علاوه بر شهرها در دهات آنرا دست بهدست میگردانند و روزبهروز بر تیراژ روزنامه میافزاید».[۵۰]
روزنامه آذربایجان در پاسخ روزنامههای تهران که نظام الدوله رفیعی را مهاجر، مکرمالملک سلماسی را وطن فروش و بیات ماکوئی را بیوطن نامیده بودند، نوشت که حاضر نیست عفت قلم را رها کرده و به مسعودی -مدیر روزنامه اطلاعات-،علی جواهر کلام- مدیر روزنامه هور- و امثالهم پاسخ دهد:
آنها جز نیرنگ و حقه بازی مقصودی ندارند. غیر از آذربایجانی کسی در فکر آذربایجان نیست.[۵۱]
کنگره بزرگ
یک هفته پیش از تشکیل نخستین کنگره ف. د. آذربایجان، پیشهوری طی سرمقالهای در روزنامه آذربایجان اعلان کرد که «در روز ۹ مهر نخستین کنگره اعضای فرقه برگزار میشود که در آن موسسین فرقه تصمیم میگیرند از تمامی اعضای فرقه در تمامی شهرهای آذربایجان دعوت نموده، نخست مرامنامه- آنچه در بیانیه ۱۲ شهریور آمده- را تصویب و برای برنامهریزیهای آتی تصمیمات عملی بگیرند».[۵۲] به همین مناسبت در روز ۳ مهر، جلسه عمومی اعضای فرقه در سالن مدرسه فردوسی تبریز تشکیل شد و در طی آن ۵۹ نفر را به عنوان نماینده برای تشکیل کنگره بزرگ فرقه انتخاب کرد.[۵۳] و در همین موقع بنا بر نوشته آذربایجان، تشکیلات زنان رضائیه [ارومیه] «در روز دوشنبه ۲ مهر با حضور قریب هزار نفر بانوان» بهوجود آمد.[۵۴]
یک هفته بعد از تاسیس فرقه دموکرات در تبریز، در روز ۱۹ شهریور در زنجان در منزل محمود ذوالفقاری هم یک حزب جدید با نام دموکرات تشکیل شد و عدهای نامنویسی کردند. و بیانیهای حاوی مرامنامه حزب هم در شهر منتشر گردید.[۵۵] این خبر را پیشهوری شنیده و از آن به عنوان «بازی با فرقه دموکرات» یاد کرد و هشدار داد که «اعضای چنین حزبی جایی در کنگره فرقه ندارند و اعتبارنامه حزبی آنها که خود دموکرات نیستند در کمیسیون ما رد خواهد شد. این دموکراتها بروند در حزب خصوصی و خانوادگی ذوالفقاریها عضو بشوند. ما را با آنها رفاقتی نیست».[۵۶] پیشاپیش بیشترین تاکید در برنامه کنگره بر اجرایی کردن انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که بتواند منجر به خودمختاری محلی بشود[۵۷] و به این پرسش پاسخ بدهد که چگونه کشتی شکسته آذربایجان را به ساحل نجات خواهید رساند؟ و خود روزنامه آذربایجان آن را بطور تلویحی پاسخ داد که «هر چه باشد اول آذربایجان، بعد ایران باشد و ما میخواهیم اختیاردار خانه خود باشیم».[۵۸]
در روزهای ۹-۱۱مهرماه، فرقه دموکرات شروع به برگزاری نخستین کنگره خود در تبریز کرد که به ادعای روزنامه آذربایجان، پانزده هزار نفر کارگر و دهقان در آن حضور داشتند. پیشهوری، جاوید و شبستری و سایرین در این کنگره صحبت کردند.[۵۹] و ۱۷ نفر برای اداره جلسات کنگره انتخاب شد.[۶۰] در این کنگره، همچنین نمایندگانی از حزب توده ایران در آذربایجان و محمود بقراطی نماینده کمیته مرکزی حزب شرکت نموده بود، هر چند که وی بدون تصویب کمیته مرکزی ح.ت.ا. به تبریز آمده بود.[۶۱] در این کنگره تاکید شد که «ما تجزیه نمیخواهیم. تهدید تهران ما را از تعقیب راهی که در پیش داریم باز نخواهد داشت. یا مرگ یا آزادی».[۶۲]
شوارتسکوف مسشتار ژاندارمری
در هفته اول مهرماه ۱۳۲۴، سرهنگ شوارتسکف قرارداد بازسازی ارتش را تجدید کرد. سابقه این کار به ۳ سال پیش بر میگشت. دولت قوام در سال ۱۳۲۱ / ۱۹۴۲ دو هیئت نظامی آمریکایی را برای بازسازی و نوسازی نیروهای نظامی و انتظامی به خدمت گرفته بود: هیئت اول به رهبری ژنرال کلارنس ریدلی (Clarence Ridely) برای نوسازی و بازسازی ارتش و هیئت دوم به رهبری سرهنگ نورمن شوارتسکف (Norman Schwartzkopf) برای بازسازی و اصلاحات پلیس، ژاندارمری و شهربانی.[۶۳] [۶۴] علاوه بر این، دولت ایران شروع به خرید اسلحههای آمریکایی کرد و از این رو وابستگی تسلیحاتی ایران به ایالات متحده در سالهای ۱۳۲۱-۱۳۲۶ / ۱۹۴۲-۱۹۴۷ به شدت افرایش یافت. در کنار آن یک هیئت نظامی آمریکایی تحت عنوان جنمیش (Genmish) در ایران مستقر شد که نقش مؤثر و گستردهای را در سرکوب نهضتهای خودمختاری خواهانه آذربایجان و کردستان را ایفا کرد. حضور هیئتهای نظامی آمریکایی و خرید روزافزون اسلحه از ایالات متحده باعث وابستگی هرچه تمامتر دولت ایران و رژیم پهلوی به آمریکا شد. و این امر موجب نگرانی اتحاد جماهیر شوروی شد.[۶۵]
در هفته اول مهر ۱۳۲۴، روزنامه نوروز ایران که موقتا بجای روزنامه داد منتشر میشد در مورد تجدید کنترات کلنل شوارتسکف آمریکایی مستشار ژاندارمری نوشت:
در این استخدام شرایطی در نظر گرفته شده که نمیتوان آن را با حيثيات ملی ایران موافق دانست.[۶۶]
روزنامه اقدام نیز سرمقالهای زد: «از تجاوز امریکا نزد کدام دولت تظلم کنیم».[۶۷]
فدائیها
در ماههای مهر و آبان، درباره وقایع آذربايجان بطور کلی غالب روزنامههای تهران از نگاه خودشان با احساسات میهن پرستانه آرمانگرایانه ایرانی قلم فرسائی میکردند. بعضیها تا تهدیدهای جدی نظامی هم پیش میرفتند. روزنامه اطلاعات در سرمقاله خود نوشت که «اگر دولت لازم میداند باید از افراد مردم داوطلب برای کمک به [حمله به] آذربایجان بخواهد. ما یقین داریم تمام جوانان و تمام میهنپرستان و حتی کلیه زنان و مردان ایران حاضرند در صورت لزوم تفنگ بدوش گرفته و برای كمك به برادران آذربایجانی خود به طرف آذربایجان عزیمت نمایند. بترسید از آن روزی که ۱۵ میليون ملت ایران به سوی آذربایجان بسیج شود».[۶۸]
غلام یحییاوغلی دانشیان مسئولیت گروه شبه نظامی معروف به دستههای فداییها را بر عهده گرفت. دانشیان در سال ۱۲۸۵ / ۱۹۰۶ در روستای عسگرآباد / اسْکَوَار[۶۹] از توابع سراب در یک خانواده فقیر به دنيا آمد.[۷۰] دانشیان در سال ۱۲۹۷ / ۱۹۱۸ سراب را ترک کرده و به پدرش یحیی که در مناطق نفتی باکو کار میکرد پیوست. پس از برقراری حکومت شوروی در آذربایجان، به سازمان جوانان حزب کمونیست یا کامسامول (Komsomol) پیوست و در دوره «تربیت کادر» این سازمان شرکت کرد. بعد به ریاست کمیته حزب کمونیست محله صابونچی، ناحیهای نزدیک باکو، گمارده شد. این مقام را تا مراجعتش به ایران، در سال۱۳۱۸ / ۱۹۳۷، برای پانزده سال نگاه داشت.[۷۱] دانشیان پس از بازگشت دستگیر شد و شش ماه در زندان بود. در سال ۱۳۲۰ / ۱۹۴۱ کوشید تا دهقانان بیزمین کوچانده شده را که علیه مالكان در ناحیه سراب سر برافراشته بودند سازمان دهد. بعد به میانه رفت و در آنجا به شعبه محلی ح.ت.ا. در سراب و سازمان کارگری وابسته به آن پیوست.[۷۲] به هنگام تشكيل ف.د.آ.، او در پیوستن به آن تردید نکرد و به زودی یکی از سازمان دهندگان عمده نیروی شبه نظامی موسوم به فدائیان گردید.
دانشیان بعدها نحوه تشکیل آن را بعد از ملاقاتش با پیشهوری «مبنی بر شروع کار» چنین نقل میکند:
به دوستان مرتبط پیشنهاد کردم که بهتر است ما خودمان کار را اول آغاز کنیم و فرقه از ما فعلاً پشتیبانی نکند، حتی به ظاهر چنین وانمود کند که از ما روی برگردانده است، چون وضعیت آینده قابل پیشبینی نیست و نمیدانیم چه پیش خواهد آمد. پس ما به مانند عصیانهای روستایی قیام کنیم، اگر به موفقیتهایی دست یافتیم واقعا مناطق حساسی را که از پیش در نظر داشتیم، گرفتیم و در یک کلام اگر به آنچه میخواهیم نایل آمدیم، آن موقع به مانند دستههای فدایی روستایی، کمیته مرکزی فرقه از ما پشتیبانی کند و اگر عکس این اتفاق بیفتد، یعنی ما شکست بخوریم، در این صورت فرقه اعلام کند که گروهی آنارشیست بودهایم که به صورت غیرتشکیلاتی و خودسرانه دست به قیام زدهایم و فرقه هیچگونه خبری نداشته و فرقه ما را تقبیح کند و از ما به عنوان گروهی غیروطنی و غیرملی یاد کند و برای افراد باقیمانده راه را نشان دهد. دوستان همگی با پیشنهاد من موافقت کردند.[۷۳]
اتفاقات بعدی در این خصوص نشان داد که موفقیت عملیاتی ف.د.آ. در عمل برای کنترل روستاها را مدیون افرادی همچون غلام یحیی دانشیان بوده است.
کنسول انگلیس در تبریز گزارش داد که «نیروهای فدایی ترکیب جالبی دارند. در تاریخ کشتارهای نژادی و مذهبی رضائیه [ارومیه]، این نخستین بار است که کردها، آذربایجانیها، مسلمانان، آسوریان و ارمنیها، دوش به دوش هم علیه یک دشمن مشترک میجنگند».[۷۴] کنسول انگلیس اضافه کرد که اکثر فداییان آذربایجان از دهقانان و کارگران معمولی بودند.[۷۵]
آنطور که هم غلام ی. دانشیان و هم احمد جانپولاد از مبارزین دو طرف جبهه در خاطراتشان نوشتهاند و بر اساس اسنادهای دیگر، نخستین زدوخورد بین طرفداران فرقه دموکرات و طرفداران حکومت مرکزی در روز ۲۴ آبان ۱۳۲۴ / ۱۵ نوامبر ۱۹۴۵ در سراب و میانه اتفاق افتاد. طرفداران فرقه به پستهای ژاندارمری مسلحانه حمله کرده و آنها را خلع سلاح کردند.[۷۷] و در نتیجه قصبه میانه بدست فدائیان افتاد و ارتباط تهران با تبریز قطع شد.[۷۸] سقوط میانه این پیغام خطر را داد که این تظاهرات عادی نمیباشد و عصیان علیه حکومت مرکزی است. در بعضی نقاط، همچون روستای اونیک / اونیق نزدیک میانه، قلی کندی بین مراغه و میاندوآب، و روستای یام بین مرند و تبریز، مامورین شوروی مانع از خروج ژاندارمریها از پادگان میشدند.[۷۹]
در ساعت ۱۸ روز ۲۵ آبان، سرلشکر ارفع رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی به فرمانده لشکر آذربایجان تلگراف زد که:
لازم است طبق دستورات قبلی با تحت امر گرفتن ژاندارمری و شهربانی در شهرهای اردبیل، تبریز، رضائیه و سایر نقاط، مسلحانه تا آخرین قطره خون افسران و افراد، از اماکن دولتی مخصوصا عمارت استانداری، شهربانی، ژاندارمری و سربازخانهها و تلگرافخانهها بدون رعایت اخطارهای مقامات غیر مسئول و غیر از ستاد ارتش دفاع نموده، آرامش را در شهر برقرار و از هرگونه انقلاب جلوگیری کنید. ...در سربازخانه حاضر و آماده باشید. ...فورا خواروبار لازم را و همچنین احتیاجات دیگر را پیش بینی و در سربازخانه ذخیره کنید.[۸۰]
قصبه میانه نخستین منطقه در آذربایجان بود که به دست فرقه دموکرات افتاد. (و ۱۳ ماه بعد هم نخستین شهر مرزی استان آذربایجان بود که بعد از تخلیه زنجان تحت کنترل ارتش شاهنشاهی درآمد.)
فرمانده تیپ اردبیل به تهران گزارش داد که «در تمام دهات اردبیل، سراب، نمین، مشکین شهر، فولادلو بعناصر حزب توده [دموکرات آذربایجان] از طرف روسها اسلحه داده شده که تعداد تقریبی اسلحه پخش شده طبق اطلاع در حدود ۸۰۰۰ تفنگ برنو و به هر نفر ۲۰۰ تیر فشنگ است که از دیروز در محل به تمرین تیراندازی پرداختهاند».[۸۱] بالاخره افراد ف.د.آ. در ساعت ۲۴ شب ۲۵ آبان ناگهانی به شهر و مراکز پادگان سراب حمله ور شده و کلیه سربازان و فرمانده پادگان را بقتل رسانیدند. و در ساعت ۱۹ روز ۲۵ آبان میانه سقوط کرد.
گزارشهای ارتش به حکومت مرکزی نشان میداد که اوضاع عمومی آذربایجان هر لحظه رو به وخامت است، طوریکه پادگانها هم نمیتوانند با همدیگر ارتباط برقرار کنند تا نظم و آرامش برقرار شود.[۸۲] در اردبیل دموکراتها به شورش مسلحانه دست زدند. نیروهای ژاندارمری و پلیس دستگیر شدند ولی پادگان ارتش که نیمی از نفرات آن ترک خدمت کرده بود چندین روز مقاومت کرد. نصرالله خان یورتچی در مقابل دموکراتها به مقاومت پرداخت و با کشتن تعدادی از دموکراتها، سلاحهای آنها را به غنیمت گرفت، اما در نهایت دستگیر و به همراه سایر روسای شاهسون به اردبیل منتقل شد. از قرار معلوم، نصرت بیگ اجیرلو و مطلّب بیگ قوجابیگلو با دموکراتها همکاری کردند.[۸۳] و در نتیجه چنین همکاری، کاپیتان ادیب امینی نماینده ارتش در امور شاهسونها میسر شد.[۸۴] چند هفته بعد، شاهسونها در آذر ۱۳۲۴ به رغم کمبود اسلحه شدیدا به مقاومت پرداختند. فداییان فرقه سروان ادیب امینی -رئیس انتظامات عشایری- را که اسیر شده بود ازش خواستند که به ستوان صدوقی فرمانده جوان پادگان مشکین شهر نامه نوشته و از او بخواهد که دیگر مقاومت نکند.[۸۵] دموکراتها پس از سقوط سراب و اردبیل برای خلع سلاح واحدهای ارتش به سوی مشگین شهر پیشروی کردند. دموکراتها علیرغم تلفات سنگین بر ژاندارمری مشکین شهر پیروز شدند و فرمانده آن را به قتل رساندند. پادگان ارتش تسلیم شد و فرماندهان آن به قتل رسیدند. ادیب امینی پس از دستگیری بلافاصله اعدام شد.[۸۶] پسیان ادعا میکند که دموکراتها برای بیرون آوردن انگشتر طلایی ادیب امینی انگشت او را بریدند.[۸۷]
نامهای که در این مقاله منتشر شده به این نوع حوادثی که در بالا به آنها پرداخته شد میپردازد و از زبان فرقه دموکرات آذربایجان نوشته شده است. در یک بخش از مقاله به حوادث روستای مردانقم در قرهداغ و لب دوزی طرفداران ف.د.آ. اشاره شده است. سِرگِئیف خبرنگار روزنامه عصر مسکو که به آذربایجان و زنجان سفر کرده بود طی یادداشتی از ناحیه قرهداغ همین مطالب را با جزئیات بیشتر نوشته که عبدالله خان محمدخانی و صمدخان [احمدی] قسمتهای مسلح سوار تشکیل داده و اعمال خشونت آمیز شدید را مرتکب میشوند. در بسیاری از روستاها نقل میشد که اینها لبهای یک دهقان که عضو فعال فرقه دموکرات بوده را دوخته بودند. در تبریز اطلاع حاصل میشود که به فرمان عبدالله خان، پوست صورت دو نفر از دهقانان را کنده و آهن گداخته روی زخم آنها گذاردهاند. در موقع شکنجه به طرفداران فرقه گفتهاند که «این مجازاتها برای اینست که فریاد کردهاید: زنده باد آزادی! زنده باد فرقه دموکرات!»[۸۸] بنا بر ادعای روزنامه آذربایجان، خانهای فئودال قرهداغ طرفداران ف.د.آ. را با شکنجه کشته و حتی دماغ، گوش و لب روستاییان حامی فرقه را بریده بودند.[۸۹] بنا بر گفته بازماندگان آنها، افسران اعزامی فرقه همچون سرهنگ آرام ارمنی، عدهای از افراد منطقه را زیر سوال برده و شکنجه کرده بودند که جای این خانها را لو بدهند.[۹۰] به عبارتی،شکنجه افراد عادی جهت لودادن مخالفین خود از هر دو طرف موافقین و مخالفین فرقه اتفاق افتاده بود.
مذاکرات مجلس شورای ملی
اتفاقهای بالا بخشهایی از حوادث پس از تاسیس فرقه دموکرات آذربایجان بود. در هقتههای بعد از این حوادث، کنگره دوم آذربایجان تشکیل شد که مقدمات انتخابات مجلس ایالتی را مقرر نمود. انتخابات برگزار شد، زنان در آن برای نخستین بار شرکت کردند و مجلس شکل گرفت و در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ دولت خودمختار را معین نمود. در فرصتی دیگر به جزئیات این مراحل خواهم پرداخت.
حوادث قید شده در این نامه در مجلس شورای ملی در تهران در جلسه روز ۲۸ آذر ۱۳۲۴ مطرح گردید.[۹۱] گفتوگوی نمایندگان مجلس در این خصوص خواندنی است. صحبتهای نمایندگان بطور خلاصه شده:
دکتر محمد مصدق: تا شهریور۱۳۲۰ که دوره دیکتاتوری خاتمه یافت در این مملکت یک سیاست بیشتر مؤثر نبود. از آن ببعد که دولت شوروی پا به صحنه سیاست این مملکت گذاشت به جای سیاست موازنه منفی که متجاوز از یک قرن این مملکت از آن پیروی میکرد همان سیاست یک طرفی مجرا و معمول بود. در این دوره هم که من به افتخار نمایندگی مجلس مفتخر شدم چون انتخابات آزاد نبود مجلس هم از همان سیاست پیروی کرد و برای مثال انتخابات تبریز و جریان آن را در مجلس عرض میکنم: در تبریز نه نفر وکیل به یک صورت انتخاب شدند که هفت نفر از آنها را قبول کردیم دو نفر رد شدند [زینالعابدین رحیمزاده خوئی و جعفر پیشهوری]. دو نفر را در این مجلس رد کردید و هیچ دلیلی هم نداشته. اگر اعتراض به صلاحیت شخصی بود، اشکالی نداشت. ممکن بود بگوئیم صلاحیت نداشتند، ولی بهیچوجه اعتراضی به صلاحیت شخصی نشد. روی جریان انتخابات رد شد و در صورتی که جریان انتخاب هر نه نفر یکی بود. گر قشون خارجی سبب انتخابات غیر آزاد است در دوره ۲۰ ساله که قشون خارجی نبود چرا مجلس شورای ملی از نمایندگان حقیقی ملت محروم بود. مگر قشون خارجی خودش رأی میدهد. رفتار هیئت حاکمه سبب شد که مردم آذربایجان همان استانی که نُه ماه استاندار نداشت و چنانچه یک دهی یک ماه بدون کدخدا باشد رشته نظم و امنیت در آن مختل میشود ناراضی شوند (نمایندگان: صحیح است) و عده قلیلی هم از عدم رضایت آنها استفاده نموده دعوی خودمختاری میکنند.
جمال امامی خوئی نماینده خوی، ماکو وسلماس، رهبر حزب عدالت و مخالف ح.ت.ا. و ف.د.آ.: مردم آذربایجان نکردند.
مصدق: من عرض نمیکنم که دولت خودمختار در بعضی از ممالک مثل دُوَل متحده آمریکای شمالی و سوئیس نیست، ولی عرض میکنم که دولت خودمختار باید با رفراندوم عمومی تشکیل شود (نمایندگان: صحیح است). قانون اساسی ما امروز اجازه تشکیل چنین دولتی نمیدهد (نمایندگان: صحیح است). آقای نخست وزیر [حکیمی] گزارش واقعیاتی را دادند که مردم همه می دانند که در استان سوم فرقهای به نام دمکرات و مجلس شورائی تشکیل شده وزرائی تعیین نمودهاند.
مراجعین به من تنها شکایت از بعضی از هموطنان آذربایجانی نمیکنند بلکه از هیئت حاکمه هم شکایت میکنند و همه میخواهند مثل اولادی که در یک خانواده با پدر خود زندگی میکنند زندگی کنند. از وقتی که ایشان [حکیمی] آمدهاند قدمی برای اصلاحات بر نداشتهاند. از هیچ کجای مملکت نیست که مردم شکایت نکنند. من اجازه میخواهم چند تلگراف و نامه که به مجلس رسیدهاست قرائت کنم. اول شکایت فرقه دمکرات آذربایجان [که] در ۲۸ آبان ۱۳۲۴ به من رسیده. اینک قسمتی از فجایع مأمورین دولت و نامه هائی که درباره قانونشکنیهای آنها به دادسرا و سایر مراجع صلاحیتدار نوشته شده یادآور میشود: « در تاریخ ۹/۷/۲۴ در دهِ عجمی از محال هشترود محمد صادق مجتهدی به معیت عبدالحسین ساسانی با عدهای از مأمورین امنیه مسلحانه به دهقانان حمله میکنند ابتدا گلولهای به دست زلفعلی میزنند چون وی بر زمین میافتد حسن آقا، غلام، فتحعلی و مشهدی عبادالله را هدف گلوله قرار داده، میکُشند و پنج نفر را چنان مجروح میسازند که اکنون بستری هستند.»
دکتر یوسف مجتهدی نماینده تبریز و مخالف ح.ت.ا. و ف.د.آ.: دروغ است آقا. دکتر مصدق، دروغ میگویی.
دکتر مصدق: من شکایت دیگران را میگویم. اگر دروغ میگویند باید رسیدگی و معلوم شود. شکایت را میکنند، باید رسیدگی کنید. شما اینها را ساکت کنید.
مهندس غلامعلی فریور نماینده تهران و ملی گرا: بگذارید صحبت کنند.
مجد [نماینده قزوین]:[۹۲] دروغ میگویند. آنها را نخوانید. خلاف مصلحت مملکت است.
مهندس فریور: تو ساکت بنشین دزد، مردکهٔ دزد. بیشرف، تو ملک مازندران را خوردهای.
مجد: دزد تو هستی. به تو چه؟ خفه شو مزدور خارجی (همهمهٔ نمایندگان و صدای زنگ نایب رییس مجلس).
مهندس فریور: تو دلت برای ملک زوارت [دهستانی در تنکابن][۹۳] میسوزد، ولی دیگر گذشت.
دکتر مصدق: باید در این مجلس به شکایات رسیدگی شود. ملت ایران باید حرفش را بزند. شکایت رسیده است و باید تکلیفش معلوم شود. من نماینده ملت ایرانم. باید شکایاتشان را به عرض مجلس برسانم. اگر نگذارید خودم را خفه میکنم.
جمال امامی خوئی: بکن، جهنم.
مصدق: شما میخواهید بهکلی مردم را مأیوس کنید. مجلس باید رسیدگی کند. اگر شکایت نکنند میگویید متمرد هستند. اگر شکایت کنند، اینطور میگویید. پس به کجا شکایت کنند؟؟!
نمایندگان: بفرمایید.
سپس دکتر مصدق به طرح شکایتها ادامه داد که از گوشه و کنار آذربایجان رسیده بود و به فجایعی اشاره داشت که در واقع دلایل نارضایتی مردم آن خطه از دولت مرکزی را نشان میداد، شکوههایی که همه بیجواب مانده بود و به ناگزیر بعضی از مردم به جان آمده آذربایجان را به سوی حمایت و امید بستن به شعارهای فرقه دموکرات آذربایجان کشانده بود.
مصدق متن نامه پیوست مقاله را خواند.
خلاصه مقاله از زبان ناظر خارجی
در پایان، مشاهدههای یک روزنامهنگار انگلیسی ارائه میشود که تاکنون به آن پرداخته نشده است. این نظرها به طور خلاصه رویدادهایی را که پیشتر بیان شده بود، بازگو میکند و از دیدگاه یک ناظر خارجی و پیش از مشاهده هرگونه نتایج اقدام های ف.د.آ. (نظیر تشکیل مجلس، مذاکره با مرکز و شکست)، نوشته شده است. مورگان فیلیپس پرایس (Morgan Philips Price) خبرنگار کارکشته منچستر گاردین (The Manchester Guardian) در پاییز ۱۹۴۵ / ۱۳۲۴ به باکو سفر کرد و از آنجا راهی ایران شد. این بار نخست سفر او نبود. او از ۱۹۱۱ که با این روزنامه کار میکرد سفری به قفقاز داشته، استقلال جمهوری آذربایجان را دیده،[۹۴] مسایل ارمنستان و ارمنیهای ترکیه را مشاهده کرده و مقالههای مفصلی در این زمینه نوشته بود. او انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ را هم مرتب پوشش داده بود. فیلیپس پرایس در طی این سالها به سراسر شرق از جمله ایران، ترکیه، ترکستان چین، ترکستان روسیه، عراق، فلسطین، مصر، سوریه و هند نیز سفر کرده بود.[۹۵]
پرایس در ۱۷ دسامبر ۱۹۴۵ / ۲۶ آذر ۱۳۲۴ باکو را به مقصد تهران ترک کرد. او بعد از رسیدن به تهران مشاهداتش را به روزنامه خودش ارسال کرد:
جمعیت ساکن آذربایجان ایران از نظر فرهنگ، زبان و مذهب هیچ تفاوتی با ساکنین آذربایجان شوروی ندارند. آذربایجان شوروی در مقایسه با ۳۳ سال پیش که آخرین بار دیدم، پیشرفتهای فراوانی کرده است.
پرایس بدرستی پیشرفتهای اقتصادی و فرهنگی آذربایجان را مرکز توجه آذربایجانیهای ایران می دانست:
هنگام عبور از مرز برای رفتن به ایران دیدم که زمین را با سنگ و بیل شخم میزنند. اقدامات روسها در شمال غرب ایران نباید برای ما[انگلیسیها] خوشحال کننده باشد. روسیه از رژیم خودمختار اصلاح طلب آذربایجان ایران حمایت میکند، اما ما [انگلیسیها] و آمریکاییها از محافل ارتجاعی کشور دفاع می کنیم».
پرایس در پایان مقالهاش نوشت:
حوادث آذربایجان ایران سرآغاز نهضت اصلاحی در همه کشورهای شرقی خواهد بود.[۹۶]
پرایس چند هفته بعد همین مشاهداتش را در انجمن سلطنتی آسیای شرق سخنرانی کرد:
وقتی که تهران بودم تا نزدیکی قزوین رفتم. و بدلیل حضور نیروهای نظامی شوروی که مانع ورود ژورنالیستها میشدند به تبریز سر نزدم. ولی با تعدادی از افرادی که در تبریز بودند، از جمله نیروهای سفارت آمریکا و افراد بانک انگلیس در مناطق تحت اشغال روسها، صحبت کردم. در اینکه آذربایجان شوروی از آذربایجان ایران چندین مرتبه از نظر فرهنگی و اقتصادی پیشرفت فراوانی کرده است قابل تردید نیست. من از ناظران بی طرف که از زمان اعلان خودمختاری آذربایجان آنجا بودند شنیدم که اکثریت مردم تا حدود زیادی بیتفاوت بودند ولی آماده بودند ببیند که آیا چیز خوبی از آن حاصل خواهد شد یا نه. تمایلی به جدایی از تهران وجود نداشت. شاهسونها – همانطور که از اسمشان پیداست شاه سئون یعنی عاشق شاه- وفادار به مرکز بودند. روسها دادن هرگونه امتیاز نفت در اطراف دریاچه ارومیه به خارجیها [آمریکایی ها و انگلیسیها] را نمیخواهند. سیاست روسها در طول تاریخ برای بدست آوردن چیزی همیشه غیرمستقیم بوده است. آنها از نقاط ضعف همسایهها برای رسیدن به هدف خود بهره میبرند. سیاست روسیه در جایی موفق میشود که ضعف داخلی و فساد وجود داشته باشد.[۹۷]
این صحبتها باعث بحث فراوان شد. لرد هیلی (Lord Hailey) هم گفت:
وقتی که مردمی مانند آذربایجان با یک خط مرزی از هم جدا میشوند، دیر یا زود مشکل آنجا خودش را نشان خواهد داد. روسها استاد حمله غیرمستقیم هستند. آذربایجانیهای ایران برای رشک به طرف شوروی در این پیشرفتها دلیل خوبی دارند که به حکومت خود در عدم پیشرفت مشابه سرزنش کنند. ممکن است روسها مهندسی کرده باشند، ولی زمینه بسیار خوبی برای این کار وجود داشته است. ناظران همیشه میگفتند که حکومت کنونی ایران نه تنها بسیار متمرکز است، بلکه برای ترویج نهادهای محلی تمایلی ندارد. راز اینکه شورویها آنقدر سریع توانستهاند در آن مناطق نفوذ کنند چه بوده است؟[۹۸]
خانم وایولت فیشر (Violet Fisher) گفت:
من توانستم خودم را به تبریز برسانم و چندین ماه در مرز ایران و ترکیه زندگی کردهام و سراسر آذربایجان را گشتهام. من فقط با این قسمت سخنرانی مخالف هستم که اگر فقط به تهران بروید، هیچ چیز از آنچه در حال وقوع در آذربایجان است نمیدانید.[۹۹]
پیوست ۱- نامه کنسول آمریکا در تبریز به وزارت أمور خارجه آمریکا در واشنگتن
سرکنسولگری ایالات متحده آمریکا
تبریز، ایران، ۱۶ نوامبر ۱۹۴۵ [۲۵ آبان ۱۳۲۴]
شماره: ۲۲۹
محرمانه
موضوع: ارسال اطلاعات سیاسی.
جناب آقای وزیر امور خارجه، واشنگتن [جیمز برنز]
جناب آقا،
این جانب افتخار دارم اطلاعات زیر را در رابطه با وضعیت سیاسی در منطقه قنسولی تبریز ارسال دارم.
تبلیغات خارجی مورد نظر برای شرایط نامطلوب در آذربایجان:
فرقه دموکرات آذربایجان اخیرا فعالیتهایی را با هدف تبلیغ شرایط نامناسب حاکم بر آذربایجان آغاز کرده است. [این] آزادیخواهان مدعی هستند که اتباع کشورهای خارجی از وضعیت واقعی أمور در شمال ایران، به ویژه محدودیتهای اعمال شده بر کارگران کشاورزی توسط دستگاه قدیمی زمینداری ایران، بیخبر هستند. به باور آزادیخواهان، مطبوعات بریتانیایی و آمریکایی رهبران دولت مرتجع تهران را به عنوان گروهی از پدرسالاران خیرخواه تصور می کنند که تلاشهای خود را صرف رفاه هموطنان نیازمند خود میکنند؛ در حالی که به نظر آزادیخواهان، رهبران مرتجع ایران مصمم هستند تا به هر قیمتی که شده موقعیت مطلوب کنونی خود را حفظ نمایند.
برای اینکه اطلاعات مربوط به شرایط آذربایجان در خارج از کشور منتشر شود، برخی از اعضای فرقه دموکرات آذربایجان، متشکل از کمیسیون رسیدگی به امور اجتماعی، بخشنامهای بتاریخ ۱۵ نوامبر ۱۹۴۵ [۲۴ آبان ۱۳۲۴] به تمام افسران کنسولی خارجی در تبریز فرستادند و توجه آنها را به جنبههایی از اداره محلی که آزادیخواهان آن را فرصتی برای بهبود میدانند، جلب کردند. متن فارسی و ترکی این نامه به همراه ترجمه انگلیسی آن پیوست شده است.
آزادیخواهان همچنان معتقدند که بدون حمایت خارجی، نمی توانند با استقرار مجدد حکومت مرتجع مقابله کنند که انتظار میرود پس از خروج نیروهای شوروی در ۲ مارس ۱۹۴۶ [۱۱ اسفند ۱۳۲۴] اتفاق بیافتد. به طور کلی، رهبران آزادیخواهان، مانند مقامات فرقه دموکرات آذربایجان، نسبت به موقعیت خود در آینده بدبین هستند.
با احترام،
ساموئل گ. ابلینگ، کنسول آمریکا.
پیوست: نامه از کمیته تحقیق در امور عمومی، حزب دموکرات آذربایجان.
منابع: مصاحبههای شخصی
شماره پرونده: ۸۰۰
ساموئل گ. ابلینگ
توزیع: یک نسخه (ازالید) به دپارتمان [وزارت امورخارجه]؛ یک نسخه به سفارت [آمریکا]، تهران.
پیوست ۲- متن نامه به فارسی
آذربایجان دموقرات فرقهسی
فرقه دموکرات آذربایجان
تاریخ: ۲۴ / ۸ / ۱۳۲۴
شماره: ۲۵ [ناقص افتاده]
سرکنسولگری دول متحده آمریکای شمالی (تبریز)
فجایع و وحشیگری های روز افزون مامورین دولت و عدم توجه مقامات صلاحیتدار بشکایات بیچارگان، کمیته مرکزی فرقه دموکرات آذربایجان را بر آن داشت که نمایندگان دیپلوماسی دول دموکرات ساکن آذربایجان را بوضعیت فجیع و رقتبار مردم جلب نموده، فریاد و ضجه دلخراش آنها را بدینوسیله بگوش دنیای متمدن که برای اصول آزادی دموکراسی و برانداختن ظلم و وحشیگری جانبازیها نموده و فداکاریها کردهاند برساند. برای اینکه سر کنسولها و کنسولهای دول بزرگ بدانند در سر زمین ما چه آتشی روشن شده است فرقه دموکرات موارد چندی از روی مدارک و اسناد زیادی که در دفتر این کمیته موجود است متذکر میگردد.
فرقه دموکرات آذربایجان ناچار است این اقدام تاسف آور را بنماید، برای اینکه دولت تهران بهیچوجه برای جلوگیری از اجحافات مامورین خود اقدام نمیکند. بر عکس شدت روز افزون فجایع نشان میدهد که میخواهند ملت آذربایجان را بدینوسیله محو و نابود نموده و یا او را در حال بردگان قرون وسطائی نگهدارند. لب بریدن، داغ گذاشتن، شکم پاره کردن، قتل و غارت باین وضع فجیع کمتر سابقه دارد.
آقایان، شما نمایندگان دنیا[ی] متمدن و فرستادگان ملل دموکرات شاهد قضایا بوده و انتظار داریم که صدای مظلوم آذربایجان را در مطبوعات و جراید آزاد دنیای دموکراسی انتشار دهید.
حکومت مرکزی تهران دارد بدترین و شدیدترین دیسپوتزم آسیائی را دوام میدهد. روزنامه های ما را که حاکی از ناله و فریاد ملت آذربایجان است نمیگذارد بدست هم میهنان شهرهای دیگر برسد، نامهها و تلگرافهای ما را اجازه نمیدهد در جراید تهران چاپ شود. اگر کسی با چند نفر از این مظلومین وستمدیدگان صحبت بکند و به صدی یک فجایعی که در حق اینان معمول گردیده است پی ببرد، بطور حتم متا ثر گشته و بلاتردید بملت دموکرات خود خواهد رساند که در دنیای امروز هنوز دولتی وجود دارد که مامورین او قوانین مملکتی را زیر پا گذاشته و بخلاف تمام قوانین انسانیت با ملت خود رفتار میکند و در آنجا قانون و محکمه و دادستان آلت دست یک مشت مستبد و مطلقالعنان و استفادهجو است.
وضعیت فعلی ایران ننگ عالم دموکراسی است. بگذار دنیا این را بداند و بصدای مظلومینی که از روی ناچاری میخواهد مظلومیت خود را بگوش دنیای دموکرات برساند جواب بدهد.
اینک قسمتی از فجایع مامورین دولت و نامه هائیکه در باره قانون شکنیهای آنها به داد سرا و ساير مراجع صلاحیتدار نوشته شده است که در واقع مشتی از یک خروار میباشد یاد آور میشویم:
در تاریخ ۹-۷-۲۴ در ده عجمی [یا عجمی اوچ تپه] از محال هشترود، محمد صادق[خان] مجتهدی [مالک] بمعيت عبد الحسين ساسانی [مباشر مالک] با عده ای از مامورین امنیه مسلحانه به دهقانان حمله میکنند. ابتدا گلوله ای بدست زلفعلی میزنند. چون وی بر زمین میافتد حسن آقا، غلام، فتحعلی و مشهدی عباداله را هدف گلوله قرارداده میکشند و پنج نفر را چنان مجروح میسازند که اکنون بستری هستند. با این حال قاتلین تعقیب نشده و بعکس کشاورزان بیگناه را بدون ذکر علت بازداشت میکنند.
در قوشابولاغ و یانبولاغ [در منطقه کاغذکنان شهرستان میانه در تاریخ ۷-۷-۱۳۲۴] دو نفر کشاورز بنام محرم و قنبر بدست اصلان همایون [مالک] و استوار ابراهیمی [به جرم آزادیخواهی] کشته میشوند و در اثر حمله مسلحانه مامورین ژاندارمری کشاورزان با خانواده های خود به بیابان فرار میکنند.
در شربیان [از توابع سراب] عده[ای] از مامورین ژاندارمری بسرکردگی گروهبان مقدس عدهای از ریش سفیدان و معتمدین محلی را در طویله توقیف کرده سپس بخانه کشاورزان مسلحانه حمله مینمایند و پس از غارت اموال و مجروح ساختن عده کثیری از آنان یکی از آنها در اثر جرح وارده کشته میشود وچند نفر زن سقط جنین می نمایند.
در تکمه داش [از توابع بستان آباد نزدیک تبریز] مامورین ژاندارمری اثاثیه منازل آزادیخواهان را غارت میکنند و دویست نفر از دهقانان با زن و فرزند خویش راه بیابان را پیش میگیرند.
در [روستای] امند [از توابع صوفیان و شهرستان شبستر] بیست [و] دو نفر از مامورین ژاندارمری بسرکردگی سروان دیبا بمال و جان دهقانان تجاوز کرده و کاری میکنند که صد و پنجاه تن از رعایا سراسیمه برای نجات خود به تبریز آمده، بفرقه دموکرات آذربایجان پناهنده میشوند.
در قریه سلطانآباد حسن امنیه [مامور ژاندارمری] با علی نام، بوسیله تفنگ یک زنرا بطوری مجروح ساخته که مشرف بموت است و فرزند او در اثر ضرب تفنگ ژاندارم کشته میشود .
در گل تپه سروان عابدینی با عده زیادی ژاندارم آزادیخواهان را به چوب [درخت] بسته، افراد برجسته آنها را زندانی میکنند. [خانهای] مرتجعین [روستای] مردانقیم [در قره داغ] با استفاده از حمایت ژاندارمری به مساکن آزادیخواهان حملهور شده و پس از غارت اموال و اثاثيه مردم کاری میکنند که عده کثیری از دهقانان متواری میشوند. در اثر ضربات وارده ۲۶ نفر از اهالی بطوری مجروح میشوند که هنوز نیز بستری میباشند.
اینک شمارههای نامههائی که حاکی از فجایع مامورین ژاندارمری و بعضی از مرتجعین محلی است و با ذکر تمام خصوصیات به دادسرا و سایر مراجع اعلام جرم گردیده است متذکر میشویم :
۳۸/۱۹-۶-۲۴، ۸۱/۲۷-۶-۲۴، ۱۷۹/۱۴-۲-۲۴....۷۹۶/۲۱-۸-۲۴
در تمام این موارد تقاضای مردم این بوده که مقامات مسئول در حدود قانون اساسی و اصول محاکمات جزائی مرتکبین را تعقیب و از مداخلات غیر قانونی مامورین ژاندارمری در امور حقوقی جلوگیری نمایند و با احترام به اصل تفکیک قوا طبق دستور بخشنامه شماره ٢٥۳٦ /۱۱-۵-۲۴ دادسرای استان ۳ و ۴ [آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی] مانع از مداخله مامورین ژاندارمری در کارهای حقوقی شده و نگذارند که مامورین آن اداره بجای تامین آسایش خود، مسبب قتل و غارت وسلب آسایش عمومی گردند.
کمسیون رسیدگی به امور اجتماعی
م. راوندی
امضاء
پیوست ۳- متن نامه به ترکی آذربایجانی
آذربایجان دموقرات فرقهسی
فرقه دموکرات آذربایجان
شمالی آمریکا دولتلرینین تبریزده اولان باش کنسولخانهسنه
دولت مامورلارینین گوندن گونه آرتماقدا اولان یاراتديقلارى وحشيانه فاجعهلر و صلاحیتلی مقاماتین، بیچارهلرین شکایتنه توجه ایتمهمهسی آذربایجان دموکرات فرقهسنین مرکزی کمیتهسینی آذربایجاندا اولان دموکرات دولتلرینین سیاسی نمایندهلرینی خلقمزین فجیع و اورهک یاندیریجی وضعیتدن مطلع ایتمگه و بو وسیلهایله خلقین دلسوز فریاد و نالهسین متمدن دنيانين قولاغنه هانسیکی ظلم و وحشیگرلیقی کوکوندن قازماق ایچون فداکارلیق و جانبازلیقلار ایتمشلر یترمگه وادار ایتدی.
بیوک دولتلرین باش کنسول و کنسوللارین مملکتمیزده یاندیریلان اود و آلاودان مستحضر ایتمک ایچون، آذربایجان دموقرات فرقهسی الینده اولان بیر چوخ اسناد و مدارک اوزوندن بیر نچهسینی متذکر اولور.
آذربایجان دموقرات فرقهسی چارهسیز بو تاسف آور اقدامی ایدیر، اوندان آوتری که تهران حکومتی هیچ وقت اوز متجاوز مامورلارینین اجحافاتندان جلوگیرلیق ایتمگه حاضر اولمور. برعکس هر گون اوز شدتینه آرتیریر و باش ویرن فجایع گوستریر که اونلار بو وسیلهایله آذربایجان خلقنی آرادان آپارماق یا اونی اورتا عصرلرده اولان قوللار کیمی ساخلاماق ایستیرلر - دوداق کسمک، داغ قویماق، قارین ییرتماق و بو فجيع وضعايله قتل و غارت ایتمک اورتا عصرلرده ده بئله آز سابقهسی واردر.
آقالار[،] سیز متمدن دنیانین نماینده لری و دموکرات خلقلرینین گوندرمهلری بوقضایانین شاهیدی اولون و انتظار واریمیزدر آذربایجانین مظلوم ملتینین سسینی دموکراسی دنیانین آزاد مطبوعاتندا انتشار ویره سیز .
تهرانین مرکزی حکومتی آسیائی دسپوتزمین ان شدید جورهسین ادامه ویرمکدهدر. بیزیم روزنامهلریمزی که بیزیم ناله و فریاد لاریمزی انعکاس ایتدیرندر آیری شهرلرده اولان هم وطنلريمزين النه یتیشمگه مانع اولور. بیزیم نامه و تلگرافلاریمزین تهران روزنامهلرینده چاپ اولماسینی قدغن ادير. اگر بر نفر بو مظلوم و ستمدیدهلری بیر نچه و نفر ایله صحبت ایده و بونلارین حقنده معمول اولان فاجعهلرین یوز ده بیرینه پی آپارارسا، حتماً متاثر اولوب و شکسیز اوز دموکرات ملتنه یتیرهجکدر:
که هله ده دنیاده ایله بیر دولت واردر که اونون مامورلاری مملکتین قانونلارینی آیاق آلتینا آلوب و اوز ملتيله دنيادا اولان بوتون انسانیت قانونلارینین خلافنا رفتار ایدیر. و اورادا قانون، محکمه، دادستان بیر اووچ مستبد، خودسر و استفادهچی اشخاصین الینده آلت در.
ایرانین ایندیکی وضعیتی دنیا دموکراسیسینه ننگدر. قوی دنیا بیلسین، بیر عده مظلومين، [مظلومين] که چارهسیزلیقدان او مظلومیتین اونلارا اظهار ادیر، جواب ویرسین.
بودر بیر قسمت دولت مامورلارینین کندلرده یاراتدیقی فجايعدن و اونلارین قانونسیزلیقلاری و ظلملری حقنده عدلیه و سایر صلاحیتدار ادارهلره یازیلان شکایتلردن که واقعده، خرواردان بیر اووچدر و ایندیه قدرده ترتیب اثر ویریلمهیبدر یاد آور اولور:
۱- ۹-٧-٢٤ ده هشترود محالنین عجمی کندینده [یا عجمی اوچ تپه کندینده] مالک محمدصادقخان مجتهدی ومباشر عبدالحسین سامانی بیر عده مسلح ژاندارم ایله کندلیلره حمله ایدیر. ژاندارملاردان بیری زلفعلی آدلی بیر کندلینی قولوندان یارالیر و حسن آقا، غلام، فتحعلی و مشهدی عبادالله آدلی دورت نفر کندلینی گناهسیز گلوله ایله اولدورولر و بش نفر کندلینی آغیر صورتده یارالاییرلر. بئله که ایندی ده بستریدرلر؛ و بونلا بیله قاتللر تعقیب اولونمامیشدر، لاکن گناهسیز کندلیلردن دوتولوب و زندانی اولونموشدر.
٢- کاغذکنان محالندا قوشابولاغ و یان بولاغ کندینده ٧ - ۷ - ٢٤ ده محرم و قنبر آدلی ایکی نفر کندلی مالک اصلان همایون و استوار ابراهیمی نین الیله آزادیخواهلیق جرمنه اولدورولر و ژاندارملارین مسلحانه حملهسی نتیجهسنده کتلیلر اوز عائلهلری ایله بیابانلارا قاچپرلار.
۳- سرابین شربیان کندینده بیر عده ژاندارم گروهبا [گروهبان] مقدسین باشچلقیله کندلیلرین او و اموالنی غارت و اوزلرینی دویوب حبس ایدیرلر و بیر کند لی اولور و نچه آرواد اوشاق سقط ایلیر.
۴- تیکمه داشدا ژاندارملار آزادیخواهلارین اولرینی غارت اديرلر و ایکی یوز نفره قدر کندلیلر اوز آرواد و اوشاقلاری ایله چوللره قاچیرلار.
۵- امند کندینده ایگیرمی ایکی نفر ژاندارم سروان دیبانین باشچلقیله کندلییلرین مال و جانلارینا تجاوز ایدیرلر که یوز اللی نفر کندلی اونلارین ظلمندن سراسیمه اولاراق اوز نجاتلاری ایچون تبریزه آذربایجان دموقرات فرقهسنه پناهنده اولورلار.
۶- سلطانآباد کندینده حسن ژاندارم و علی آدلی بیر نفر بیر آروادی تفنگ قونداقی ایله او قدر دویور که اولوم حالنه سالیر و همان آروادین ایکی یاشلی اوشاقی تفنگ قونداقی ضربی نتیجهسینده اولور.
۷- گلتپه کندیدنده سروان عابدینی بیر بیوک عده ژاندارمنان آزادیخواهلاری آغاجا باغلیییب و اونلارین برجستهلرینی حبس ایدیب و قرهداغدا مردانقیم کندینده مرتجع خانلار ژاندارمین حمایهسیله بوتون آزادیخواهلارين ايولرينه حمله ايديرلر، اونلارین اموال و اثاثیه سینی غارت ایتدیکدن صونرا اوقدر فشار گتیریرلر که بیر بویوک عده کتدلیلردن چول و میشهلره قاچيرلار و اونلارین کتککارلیقلاری نتیجهسینده اهالیدن ٢٦ نفر آغیر یارالانیرلار که ایندی ده بستری درلر.
بو دور ژاندارملارین و بعضی محلی مرتجعلرین یاراتدیقی فجایعدن دادسرا و سایر قانون مراجعه اولونان شکایت و اعلام جرملرین صورتی که متذکر اولوروق. شماره لـــر.
بوتون بو موردلرده خلقین مسئول مقاماتدن تقاضاسی مرتکبلری قانون اساسی حدودنده و جزائی محکمهلرین اصولیله تعقیب ایتمک و ژاندارم مامورلارینین غیرقانونی اولاراق حقوقی ایشلره مداخله ایتمکدن جلوگیرلیق اولونماسی اولموشدر و قضائی قوه نین تفکیک اولماسی که دادسرانین ۳۵۳۶ نمره و ۱۱- ٥-٢٤ تاریخلی بخشنامه سی موجبنجه ژاندارم ادارهسینین حقوق ایشلرینه مداخله ایتمهمهسی ایچون ژاندارم ادارهسنه یازیلمیشدور. اونون اجراسی تقاضا اولونموشدر که او ادارهنین مامورلاری خلقین آسایشنی تامین ایتمک عوضینده خلقین قتل و غارتنی و آسایشینین پوزولماسنين سببی اولموشلار.
اجتماعی ایشلر کمسیونی
م. راوندی
امضاء
پیوست ۴- متن نامه انگلیسی کنسول آمریکا در تبریز در مخابره نامه
American Consulate
Tabriz, Iran, November 16, 1945
No. 229
SECRET
SUBJECT: TRANSMITTING POLITICAL INFORMATION.
THE HONORABLE THE SECRETARY OF STATE, Washington
SIR:
I have the honor to transmit the following information relative to the political situation in the Tabriz consular district.
FOREIGN PUBLICITY DESIRED FOR UNSATISFACTORY CONDITIONS IN AZERBAIJAN:
The Azerbaijan Democrat Party has recently displayed activity aimed at giving publicity to the unsatisfactory conditions prevailing in Azerbaijan. Liberals allege that the nationals of foreign countries are unaware of the actual state of affairs in northern Iran, particularly the restrictions imposed upon agricultural workers by the antiquated Iranian land system. It is asserted by the liberals that the British and American press picture the leaders of the reactionary Government at Tehran as a group of benevolent patriarchs devoting their efforts to the welfare of their less-fortunate compatriots whereas according to liberal opinion the reactionary Iranian leaders are determined to retain at all costs their present advantageous position.
In order that information concerning conditions in Azerbaijan can be disseminated abroad, certain members of the Azerbaijan Democrat Party, comprising the Committee Investigating Public Affairs, addressed a circular letter under date. of November 15, 1945, to all foreign consular officers at Tabriz inviting attention to those phases of local administration, which the liberals consider as offering opportunities for improvement. The Persian and Turkish texts of the circular communication, together with English translation, are trans- mitted herewith.
Liberals continue to express the opinion that without foreign support they will be unable to offer any opposition to the reestablishment of a reactionary regime which is anticipated upon the withdrawal of Soviet troops on March 2, 1946.
In general the liberal leaders, such as the officials of the Azerbaijan Democrat Party, give the impression of being distrustful of their position in the future.
Respectfully yours,
Samuel G. Ebling, American Consul.
Enclosure: Letter from the Committee Investigating Public Affairs, Azerbaijan Democrat Party.
Sources: Personal interviews.
File No. 800.
Samuel G. Ebling/hm
Distribution: 1 copy (Ozalid) to the Department; 1 copy to the Embassy, Tehran.
- یونس لیثی دریلو: پژوهشگر مستقل، تماس و پرسش: Younes.Leysi@gmail.com
پانویسها
[۱] آذربایجان، «دولت مامورلارینن کندلرده یاراتدیقلاری فجایعی افشا ایتمک...»، ش. ۵۶، ۲۵ آبان ۱۳۲۴، ص. ۱ و ۴؛ نسخه ترکی نامه بدون ذکر نام امضاء کننده آمده و در مقدمه نوشته شده که نامه باز بوده است.
[۲] سازمان اسناد ملی ایران، «سخنرانی عضو کنگره حزب توده در مورد فعالیت فرقه دموکرات آذربایجان»، ش.۲۹۰۰۰۶۳۲۷، نگهداری: ۴۳۵ن ۳ الف ب۱، گزارش محرمانه استاندار استان اول، بتاریخ ۱۸ / ۹/ ۱۳۲۴.
[۳] آذربایجان، اعلان، ش. ۵۸، تاریخ ۲۸ آبان ۱۳۲۴، ص. ۲، ستون ۳، ۱۲ نفر مانده از پایین. به نظر نمی رسد که محمدعلی راوندی از نویسندگان مطبوعات فرقه دموکرات آذربایجان باشد که اسمش در کتاب جمیل حسنلی آمده است. ن.ک.
Cəmil Həsənli (2024), Təbriz-1946-ci il:MillIi Hökumətin Zəfər Və Faciəsi, Qanun Nəşriyyati, Baki, S.40
[۴] آذربایجان، شماره های ۵۶-۶۰، از ۲۵ آبان تا ۳۰ آبان ۱۳۲۴، مطالب، عکسها و پیگردهای دادستان، صفحات متعدد.
[۵] از اینکه به مقالات خودم ارجاع بدهم علاقه چندانی ندارم، ولی از آنجایی که در این خصوص کار جامعی انجام نشده بود، ناچارم. نگاه کنید به دو مقاله تحقیقی: یونس لیثی دریلو، «روزهای پایانی حکومت خودمختار آذربایجان:
۱- عزا در تبریز، عروسی در تهران»، رادیو زمانه، ۱۵ آذر ۱۴۰۲ و یونس لیثی دریلو، «روزهای پایانی حکومت خودمختار آذربایجان:
۲- آمار کشتگان و اعدام شدگان»، رادیو زمانه، ۲۰ آذر ۱۴۰۲
[۶] یدالله کنعانی، پیشهوری نین خاطره لری، ۱۳۲۰-۱۳۲۶، باکی، آ.د.پ. آرشیوی، ۱۳۲۵-۱۳۲۶-نجی ایللرده.
[۷] پسیان، مرگ بود بازگشت هم بود، ۱۳۲۶، ص. ۲۲.
[۸] آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه گل محمدی و فتاحی، نشر نی، ص. ۴۹۱-۴۹۵؛ حسن نظری، گماشتگیهای بدفرجام، ص. ۱۱۰
[۹] لوئیس فاوست، ایران و جنگ سرد، ترجمه کاوه بیات، ص. ۷۰؛ حسن نظری، گماشتگیهای بدفرجام، ص. ۱۱۰.
[۱۰] تلگراف واصله به وزارت امورخارجه [بریتانیا] از سوی سفیر اعلیحضرت [پادشاه بریتانیا] در تهران، روز ۹ اکتبر ۱۹۴۵ / ۱۷ مهر ۱۳۲۴، کاوه بیات، کردها و فرقه دموکرات، ص. ۲۸.
[۱۱] احمد زنگنه، خاطراتی از ماموریتهای من در آذربایجان، از شهریور ۱۳۲۰ تا دی ماه ۱۳۲۵، ص. ۵۶-۵۷.
[۱۲] احمد کسروی، سرنوشت ایران چه خواهد بود؟، انتشارات مهر و انتشارات نوید ۱۹۸۸، ص. ۱۹.
[۱۳] اولوس، ۲۷ شهریور یا ۱۸ سپتامبر ۱۹۴۵ / Ulus, 18 Sep 1945
[۱۴] Cumhuriyet, “ İran Azerbaycaninda dikkate değer hareketler”, No. 7575, 19 Eylül, 1945, s.3.
جمهوریت ۱۹ سپتامبر ۱۹۴۵ / ۲۸ شهریور ۱۳۲۴.
[۱۵] اطلاعات، «روز پیروزی در اتحاد جماهیر شوروی»، ش. ۵۸۴۹، روز ۱۳ شهریور ۱۳۲۴، ص. ۱.
[۱۶] اطلاعات، «جشن در قنسولگری شوروی»، روز ۱۳ شهریور ۱۳۲۴، ص. ۶.
[۱۷] اطلاعات، «وزارت امور خارجه، تخلیه ایران را ...»، روز ۲۱ شهریور ۱۳۲۴، ص. ۱.
[۱۸] جان فوران، «تاریخ تحولات اجتماعی ایران»، ص. ۴۰۷. همچنین بنگرید به
National Archives, 891.00-2345, Loy Henderson to Secretary of States / NEA (Aug 23, 1945).
[۱۹] شهریورین اونایکیسی، ص ۱۶؟؟؟
[۲۰] ج. [ جعفر پیشهوری]، آذربایجان، «گوج برلیکده دیر»، ش. ۵، روز ۲۶ شهریور ۱۳۲۴.
[۲۱] علیرضا صرافی، ذکر جمیل رضا رسولی و دست نوشتههای او، ماهنامه اوزان، فروردین ۱۳۹۹، ش. ۸. ص. ۴۳.
[۲۲] کشاورز، فریدون؛ من متهم میکنم کمیته مرکزی حزب توده ایران را، تهران ۱۳۵۷، ص ۳۱.
[۲۳] طبری، ص ۶۸.
[۲۴] انور خامه ای، خاطرات سیاسی: فرصت بزرگ از دست رفته، ص. ۳۹۱.
[۲۵] ن. جامی، گذشته چراغ راه آینده است، ص ۲۴۸ چاپ اول یا ص. ۲۸۰ چاپ دوم دیجیتالی.
[۲۶] رحیم رئيسنیا ، خاطرات سلامالله جاوید، ج.۱، ص. ۱۹۵.
[۲۷] آذربایجان، «در صحنه شیر و خورشید»، ش. ۱۰، روز ۱ مهر ۱۳۲۴، ص. ۲.
[۲۸] این رقم ۶۰ هزار نفر معقول به نظر میرسد. آوانسیان نوشت: «حزب توده در آذربایجان در حدود شصت هزار عضو داشت» (آوانسیان، خاطرات، ص. ۳۶۸، یادداشت ۲۰ نوامبر ۱۹۶۷ / ۲۹ آبان ۱۳۴۶) و ایرج اسکندری نوشت «۶۵ هزار و هفتصد نفر اعضای حزب توده یکباره به فرقه ملحق شدند» (اسکندری، خاطرات، ص. ۵۶۸-۵۶۹).
[۲۹] آذربایجان، «مطبوعات تهران»، ش. ۱۱، روز ۲ مهر ۱۳۲۴، ص. ۲.
[۳۰] پ. [احتمال قریب به یقین پیشهوری]، آذربایجان، «فرقه مزین تاریخی ایشی» (کار تاریخی فرقه ما)، ش. ۶، روز ۲۷ شهریور ۱۳۲۴.
[۳۱] پ. [احتمال قریب به یقین پیشهوری]، آذربایجان، «آیی دوستلیغی» (دوستی خاله خرسه)، ش. ۷، روز ۲۸ شهریور ۱۳۲۴.
[۳۲] پ. [احتمال قریب به یقین پیشهوری]، آذربایجان، «مرا بخیر تو امید نیست شر مرسان»، ش. ۸، روز ۲۹ شهریور ۱۳۲۴.
[۳۳]امضا کنندگان: شترباني، حسين جدي، صمد منصوري، علي ماشينچي، لطيف شميلي، محمد ابراهيم، عباسعلي زنوزي، تقي چاپار، ناتواني، نجفعلي، جمشيد انباز، جعفر پيشهوري، غلاميحيي دانشيان، اسرافيل نادري، علي ابلوج، ملك ملكفام، صادق پادگان، رسام موزع زاده، امين فرشچيان، دكتر آخوندزاده، فنائي، ترابي (مدیر روزنامه خاور نو)، باقر اميرخيزي، كاظم وحيدهاشم نيا داود، محمد حسين برهاني، صمصام خاقاني، محمود حقيقي، آخوندزاده گنجي، محمد ابراهيم اخبارلي، حسن زفيري، علي قهرماني، ميرتقي سادات خياباني، علي چوقاني، صابر كمالزاده، علي علافپور، علي روشنفكر، ابراهيم سالك، ذبيحالله شريفي، حسن عليزاده، محمد ابراهيم عليزاده، اكبر شهابي، تقي شاهين. منبع: آذربایجان، «لندن انجمننه گوندریلن تلگراف»، ش. ۱۰، روز ۱ مهر ۱۳۲۴.
[۳۴] آذربایجان، «لندن انجمننه گوندریلن تلگراف»، (تلگراف ارسالی به انجمن لندن)، ش. ۱۰، روز ۱ مهر ۱۳۲۴.
[۳۵] اطلاعات، «انگلیسیها حاضرند که از ماه دسامبر قوای خود را خارج کنند»، ش. ۵۸۶۴، روز ۱ مهر ۱۳۲۴.
[۳۶] رحیم زهتابفرد، خاطرات در خاطرات، ص. ۱۸۲-۱۸۴ و ۴۲۸-۴۳۲. متن تلگراف در ضمیمه کتاب زهتاب فرد و روزنامه وظیفه، ش. ۱۲۱، بتاریخ ۲۲ مهر ۱۳۲۴.
[۳۷] ج. [احتمال قریب به یقین جعفر پیشهوری]، آذربایجان، «هویت حجره و دکان ایله تعیین ایدیلمز» و«هویت با داشتن حجره و دکان تعیین نمیشود»، ش. ۲۹، روز ۲۴ مهر ۱۳۲۴.
[۳۸] پ. [احتمال قریب به یقین پیشهوری]، آذربایجان، «افتراآمیز تلگرافی کیم امضا ایتدیرمیشدیر» (کی امضا تلگراف افتراآمیز را گرفته بود)، ش. ۳۰، روز ۲۵ مهر ۱۳۲۴.
[۳۹] رحیم زهتابفرد، خاطرات در خاطرات، ص. ۱۸۳.
[۴۰]نمونه این افراد و خانواده ها عبارت بودند از خوئیلر (قاسم و مختار)، صدقیانی (محمود، صمد و علی)، حیدرزاده، چایچی، شالچی (عبدالحسین و صادق)، اردبیلی، ایپکچی، تقی بیتالله و غیره. برای اسامی کامل ن.ک. رحیم زهتابفرد، خاطرات در خاطرات، ص. ۱۸۳ و ۴۲۸-۴۳۲.
[۴۱] سیدضیاءالدین طباطبایی تا سن ۱۵ سالگی در تبریز زندگی میکرد و پدرش حاج سیدعلی آقا یزدی از آخوندهای معروف دربار ولیعهد در تبریز بود و مسجدی به نام او بود. سیدضیاء زبان ترکی آذربایجانی را سلیس و صاف صحبت می کرد. ن.ک. رحیم زهتابفرد، خاطرات در خاطرات، ص. ۱۸۲-۱۸۳.
[۴۲] رحیم زهتابفرد، خاطرات در خاطرات، ص. ۱۸۳.
[۴۳] رحیم زهتابفرد، خاطرات در خاطرات، ص. ۱۸۴
[۴۴] پ. [پیشهوری]، آذربایجان، «مصنوعی تعصب»، ش. ۴۷، بتاریخ ۱۵ آبان ۱۳۲۴، ص.۱.
[۴۵] آذربایجان، »آذربایجان بلاواسطه خارجی مملکتلرله تجارت علاقهسی یاراتمالیدیر. آذربایجان تاجرلرینین ملی دولته مراجعتی» ش. ۹۹، بتاریخ ۲۳ دی ۱۳۲۴، ص.۱؛ رحیم زهتابفرد، خاطرات در خاطرات، ص. ۱۹۲-۱۹۳.
[۴۶] نوروز، آذربایحان، «بر بالای جنازه شیخ محمد خیابانی»، ش. ۳۰، روز ۲۵ مهر ۱۳۲۴.
[۴۷] آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه گل محمدی و فتاحی، نشر نی، ص. ۴۹۲-۴۹۴.
[۴۸] آذربایجان، «آذربایجان دموکرات فرقهسینین نظامنامهسی» (نظام نامه فرقه دموکرات آذربایجان)، ش. ۲۷، روز ۲۲ آبان ۱۳۲۴.
[۴۹] آذربایجان، «از تهران؛ اداره روزنامه آذربایجان»، ش. ۲۴، روز ۱۸ مهر ۱۳۲۴.
[۵۰] باغچه بان، آذربایجان، «ما مرامهای فرقه دموکرات را استقبال میکنیم»، ش.۲۷، روز ۲۲ مهر ۱۳۲۴.
[۵۱] آذربایجان، «یک حرف حسابی»، ش.۲۴، روز ۱۸ مهر ۱۳۲۴.
[۵۲] پ. [احتمال قریب به یقین پیشهوری]، آذربایجان، «فرقه میزین برنجی کنگره مناسبتیله» (به مناسبت نخستین کنگره فرقه ما)، ش. ۱۲، روز ۳ مهر ۱۳۲۴.
[۵۳] آذربایجان، «آذربایجان دموکرات فرقه سینین عمومی ییغینجاغی» (جلسه عمومی فرقه دموکرات آذربایجان)، ش. ۱۴، روز ۵ مهر ۱۳۲۴.
[۵۴] آذربایجان، «تلگراف تبریک تشکیلات زنان رضائیه»، ش. ۱۴، روز ۵ مهر ۱۳۲۴.
[۵۵] اطلاعات، «تاسیس حزب جدید»، روز ۲۱ شهریور ۱۳۲۴، ص. ۴.
[۵۶] پ. [احتمال قریب به یقین پیشهوری]، آذربایجان، «فرقه اویونجاق دگلدر» (فرقه بازیچه نیست)، ش. ۱۵، روز ۶ مهر ۱۳۲۴.
[۵۷] آذربایجان، «بمناسبت اولین کنگره فرقه دموکرات آذربایجان»، ش. ۱۷، روز ۹ مهر ۱۳۲۴.
[۵۸] نوروز، آذربایجان، «خوش آمده اید»، ش. ۱۸، روز ۱۰ مهر ۱۳۲۴.
[۵۹] جاوید در خاطراتش مینویسد که «کنگره بسیار خوب برگزار شد. در پیرامون بعضی از موضوعات بحثهای مفصل شد. درباره چند ماده هم، بین من و پیشهوری اختلاف نظر پیش آمد که البته اکثریت نظر او را پذیرفت.» ن. ک. رحیم رئيسنیا ، خاطرات سلامالله جاوید، ج.۱، ص. ۳۲۷.
[۶۰] آذربایجان، «نخستین جلسه کنگره فرقه دموکرات آذربایجان تشکیل یافت»، ش. ۱۹ و ۲۰، روزهای ۱۱ و ۱۲ مهر ۱۳۲۴.
[۶۱] ن. جامی، گذشته چراغ راه آینده است، چاپ اول ص. ۲۵۵ / چاپ دوم، ص. ۲۸۸ دیجیتالی.
[۶۲] آذربایجان، «کنگره بپایان رسید»، ش. ۲۲، روز ۱۵ مهر ۱۳۲۴.
[۶۳]جیمز بیل، «شیرو عقاب، روابط ایران و آمریکا»، ترجمه فروزنده جهانشاهی، ۱۳۷۱، ص. ۲۷
[۶۴] Lenczowski, George: United States support for Iran independence and integrity, 1945-1959, The Annals of the American Academy of Political and Social Science, 1972, v401, pp45-55.
[۶۵] محمد سلیمانی امیری، نگاهی نو به آذربایجان ایران، ص. ۱۶۰.
[۶۶] خواندنیها، دولت ژاندارمری، به نقل از نوروز ایران بجای داد، ش. ۱۵۸، ۷ مهر ۱۳۲۴، ص. ۲.
[۶۷] خواندنیها، از تجاوز امریکا نزد کدام دولت تظلم کنیم، به نقل از اقدام، ش. ۱۵۸، ۷ مهر ۱۳۲۴، ص. ۴.
[۶۸] خواندنیها، به نقل از اطلاعات، ش. ۱۴، ۳ آذر ۱۳۲۴، ص. ۲.
[۶۹] رسول جعفریان، بحران آذربایجان، ص. ۳۰۱.
[۷۰] علی مرادی مراغهای، خشم و هیاهوی زندگی /خاطرات غلام یحیی، چاپ دوم، ص. ۹۰.
[۷۱] آژیر، ش. ۱۵۵، تاریخ ۲۱ خرداد ۱۳۲۳.
[۷۲] ت. اتابکی، آذربایجان در ایران معاصر، ص. ۱۳۲-۱۳۳.
[۷۳] Qulam Yəhya, Xatirələr, Baki 2006, S. 40-41.
علی مرادی مراغهای، خشم و هیاهوی یک زندگی، چاپ دوم، ص. ۱۳۳-۱۳۴.
[۷۴] آبراهمیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه گل محمدی و فتاحی، ص. ۴۹۳ به نقل از
British Consul in Tabriz, Situation in Rezaieh, F.O. 371/Persia 1945/34-52661.
[۷۵] آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه گل محمدی و فتاحی، نشر نی، ص. ۴۹۲-۴۹۴.
[۷۶] مجله آذربایجان، چاپ باکو، سال ۱۹۴۶، ش. ۴، ص. ۳۳.
[۷۷] Qulam Yəhya, Xatirələr, Baki 2006, S. 41.
علی مرادی مراغهای، خشم و هیاهوی یک زندگی، چاپ دوم، ص. ۱۳۴.
[۷۸] سیداحمد جان پولاد، سرگذشت یک افسر ایرانی، ص. ۱۶۴.
[۷۹]متن تلگراف لشکر ۳، با امضای درخشانی، بیتاریخ، نقل شده در ن.ق. پسیان، مرگ بود بازگشت هم بود، چاپ دوم، ص. ۲۷-۲۸؛ و سیداحمد جان پولاد، سرگذشت یک افسر ایرانی، ص. ۱۶۴.
[۸۰] نجفقلی پسیان، مرگ بود بازگشت هم بود، ۱۳۲۶، ص. ۲۹-۳۰.
[۸۱] گزارش فرمانده تیپ اردبیل در ۲۶ آبان، نقل شده در خواندنیها، «یادی از ۲۱ آذر» ش. ۲۳، ۲۱ آذر ۱۳۳۲، ص. ۱۰.
[۸۲] خانبابایی، غائله آذربایجان، ص. ۱۵۶.
[۸۳] غلام یحیی دانشیان در خاطراتش از همکاری فردی بنام علی خان [بهرام خان اوغلی] رئیس طایفه قوجابیگلی یاد میکند. اینکه این فرد دیگری است یا دانشیان اشتباه کرده است، نامعلوم میباشد. ن.ک. علی مرادی مراغهای، خشم و هیاهوی یک زندگی، چاپ دوم، ص. ۱۶۴.
Qulam Yəhya, Xatirələr, Baki 2006, S. 63.
[۸۴] ریچارد تاپر، تارخ اجتماعی و سیاسی شاهسونها، ترجمه،ص. ۱۰۱.
[۸۵] علیرضا طاهری، اطلاعات، «قسمت ۴۹ ماجراهای خواندنی نفت: خون، از پایههای حکومت خودمختار بالا میرود»، ش. ۱۳۴۷۱، روز ۳۰ فروردین ۱۳۵۰، ص. ۵.
[۸۶] - ریچارد تاپر،تارخ اجتماعی و سیاسی شاهسونها، ترجمه،ص. ۳۴۳-۳۴۴.
[۸۷] Lambton A.K.S. (1969), The Persian land Reform 1962-1966, Oxford, Oxford university Press, pp37.
[۸۸] مردم، «در آذربایجان ایران»، یادداشتهای سفر سرگیف در عصر جدید مسکو، ترجمه محمدحسن تمدن، بازنشر در، ش. ۲۶، ۲۷ بهمن ۱۳۲۴، ص. ۸-۱۲.
[۸۹] حمید نیکپور، آذربایجان، «ملی حکومتین خلق دشمنلری ایله مبارزهسی»، ش. ۱۳۱، روز ۱ اسفند ۱۳۲۴. این ادعای روزنامه آذربایجان را اسماعیل لیثی-عموی نگارنده- نیز نقل قول میکرد.
[۹۰] یادداشتهای نگارنده و تحقیقات میدانی. همچنین بنگرید به محمد حافظ زاده، ارسباران در گذر حماسه و تاریخ، نشر مهد آزادی، تبریز، ۱۳۷۶، ص. ۳۹۸-۳۹۹.
[۹۱] متن مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره ۱۴، جلسه ۱۷۳، بتاریخ ۲۸ آذر ۱۳۲۴، منتشره در روزنامه رسمی ش. ۲۴۹، لینک آنلاین
[۹۲] در آن مجلس دو نماینده با نام مجد بودند: محمدعلی فطنالسلطنه معروف به مجد نماینده قزوین در دوره ۱۴ مجلس و سناتور دوره دوم در ۱۳۳۲ و شیخ حبیبالله مجد ضیائی نماینده زنجان، روحانی و مالک. در مینوت اشاراه نشده که کدام مجد. از آنجایی که در ادامه صحبت از ملک زوار در مازندران میشود این مربوط به فطنالسلطنه میشود.
[۹۳] مجد در ۱۳۲۱-۱۳۲۲ استاندار مازندران بود. مجد با استفاده از موقعیت خود، پس از شهریور ۱۳۲۰ و کنارهگیری رضا شاه از سلطنت، املاکی را که در زمان رضا شاه از او گرفته شده و به جای آن در جای دیگری ملک داده شده بود، دوباره تصرف کرد، املاکی را نیز که به عوض به او داده شده بود، حفظ کرد و اجاره داد. این در حالی بود که در تعویض املاکش نه تنها زیانی نبرده، بلکه سود نیز برده بود. ن.ک. مذاکرات جلسه ۴۵ دوره سیزدهم مجلس شورای ملی اول اردیبهشت ۱۳۲۱.
[۹۴] Price Morgan Philips. A Journey Through Azarbaidjan and Persian Kurdistan. The Persian Society, London, 1913.
[۹۵] M. Philips Price, Soviet Azerbaijan, J. of the Royal Central Asian Society, 1946, 33:2, p188-200, mainly pp.188.
[۹۶] M. Philips Price, The Manchester Guardian, “Russia and Iran: Is Anglo-American Policy Sound?”, Jan 24, 1946, p4.
[۹۷] M. Philips Price, Soviet Azerbaijan, J. of the Royal Central Asian Society, 1946, 33:2, p188-200, mainly pp.195-196.
[۹۸]ibid, pp.196-198.
[۹۹]ibid, pp.198-199.
نظرها
نظری وجود ندارد.