دو شعر از ریرا عباسی
اشعار ریرا عباسی در این مجموعه، قوی و تأثیرگذار است. شاعر به خوبی توانسته دردها و مبارزات جامعه را با زبانی تصویری و به شکل نمادین و با بهرهگیری درست و به جا از تکرار برخی کلمات بیان کند.
قایقی در راه
منم
زنی به وقتِ تلخ
دست از مرگ بلند کردم مباد تاریخ خاک را از یاد ببرد
منم
زنی سوخته به داغ یخ تعارفم کنید
که پوست وُ استخوانم را
کیاِن سرزمینم را مباد دندانِ جگرخواری
منم
قایقی بسته به خون
سردخانه به خانه آوردم
راه را به راه آوردم
مباد برخوابِ شیرینِ کیانم
کسی فاتحه به نماز بخواند وُ صلوات بر مرگ ببارد
منم
ماهمنیر از ماه منیرتَرم
پیراهنم سرخ
ایستاده به رزم مباد کسی بر
زن زندگی آزادی
لکهای سیاه بر تن کند
اعتراف
تمام دختران خودکشی کردهاند
تمام مادران اعتراف کردهاند
تمام پیراهنها به دروغ سیاه شدهاند
تمام اشکها شادی در خون است
ما تمام قد دروغگویان تاریخیم
ما اصلن مادر زاده نشدیم
مهسا نیکا سارینا حدیث مینو هَدیه حنانه هاجر غزاله
ما دختر نزاییده دختربس بودهایم
دانشگاه خودش در بسته خودکشی میکند
زاهدان سالها خودکفاست به نانِ شب بچهها
از نان ارزانتر گلوله نثارشان میکنیم
ما دروغگویان تاریخیم
زندان میله و دیوار ندارد
بکتاش هم دروغ بود با آن قُل و زنجیر با آن خندههای بلند
اصلن چه کسی برای آزادی کشته میشود؟
ما تمام قد دروغگویان تاریخیم
جای شاعر که زندان نیست
زندان زیادی خلوت است آتشش زدیم
ما دروغگویان تاریخیم
خودمان به پروازها شلیک میکنیم
شادی که کم نداریم تا کودکان پرواز میکنند
کِل زنان خنده از مرگ سر میدهیم
تو راست میگویی تو راست گفتهای
هیچ مادری فرزند به خون تپیدهاش را به خاک نمیدهد
گفتیم ما تخته سیاهیم بنویس
هر چه خواستی بنویس
اما باور نکن باور کردهایم
این تخته سیاه هرگز هرگز
از خون جوانان پاک نخواهد شد
نظرها
نظری وجود ندارد.