شعر زمانه
سه شعر از نیر فرزین
نیر فرزین در این سه شعر، با زبانی تصویری و نمادین، مفاهیم عمیقی همچون مقاومت، رنج، آزادی و وطنپرستی را بیان میکند. هر شعر، با وجود کوتاهی، دنیایی از معنا را در خود جای داده و مخاطب را به تأمل وادار میکند. فرزین با استفاده از استعارهها و تصاویر قدرتمند، شرایط انسانی و اجتماعی را به زیبایی به تصویر میکشد و نشان میدهد که شعر، حتی در سختترین شرایط، میتواند ابزاری برای بیان حقیقت و امید باشد.
۱
آن زن
که از دوربین مداربسته میگذشت
و دشتی دور را
دستنخورده
به سلول میآورد
آن زن
که با اسبهای وحشی چنان میرقصید
که دیوار فرومیریخت و
پرنده از خواب میپرید
شب
با دستهای خالی برگشت
با زخمی سخت
میشد تکیه کرد
به استخوانی تاریخی
و جزئیات رنجی را دید
که در هیچکجا مکتوب نبود
گفت اسبها
اسبها را کشتهاند
دشت دیگر
جایی ندارد برای کندن گور
گفت آخرین پرنده را
در نافش خاک کردهاست
پیراهنش را بالا زدم
چشمهای
که همیشه از آن آب مینوشیدم
خونی بود
گلهای کبود را بوییدم
و همانجا خوابم برد
بههوش که آمدم
انگار انحنای تنش را لمس میکردم
وقتی مینوشتم آزادی
ردّ لبانش
مانعی بود
میان شلاق و پوست
ردّ لبانش!
۲
بازجو
دنبال نام توست
در خونی که از دهانم میرود
زیرورو میکند
خواب و خیال را
مراقبم خوابت را نبینم
و تو را بدون صورت بهخاطر بیاورم
بادی که نمیشود به دامش انداخت
یا به دار آویخت
گرچه میدانم
نمیمیرد شاعر
مگر حرف در دهان خاک بگذارند
اینجا آفتاب ممنوع است
گاهی فکر میکنم
گناه گلدان کوچک یک زندانی چیست؟
نگران من نباش
دلخوشم به سوسوی ستارهای در شعر
کاش میشد
صورت خندانت را ببینم
نه اینکه با مشتی آب
بههوش بیایم در چشمهات
نگران من نباش
اعتصاب غذا
یعنی هر روز
چند گرم کمتر
در زندان باشی
۳
قطرههای خون را
یکییکی دنبال میکنم
به لب مرز میرسم
وطنم
زنی زیباست
که دکمههای پیراهنش افتادهاست
نظرها
نظری وجود ندارد.