ملیحه افنان: هنر در آینه تبعید، حافظه و خاطره
نادر افراسیابی ـ ملیحه افنان (فلسطین، ۱۳۱۴ - ۱۳۹۴) هنرمندی که زندگیاش با تبعید، جنگ و جابجایی گره خورده بود، از طریق آثارش به کاوش در حافظهی شخصی و جمعی پرداخت. او با استفاده از خطوط انتزاعی، خوشنویسی و لایهبندیهای پیچیده، زبانی منحصربهفرد خلق کرد که ریشه در میراث فرهنگی خاورمیانه داشت. آثار او که اغلب با رنگهای خاکی و بافتهای غنی همراه بودند، بازتابدهندهی رنجهای ناشی از تبعید، جنگ و از دستدادن وطن بودند. افنان با تمرکز بر فرآیند و درونگرایی، هنری خلق کرد که مخاطب را به تأمل در مورد تاریخ، هویت و انسانیت دعوت میکند.

ملیحه افنان فقید فلسطینی ایرانیتبار (عکس: اینستاگرام)
مسیر هنری ملیحه افنان به شدت تحت تأثیر تاریخ منطقهای است که در آن بزرگ شده است. خانوادهی او به دلیل ایمان به آیین بهایی مجبور به فرار از ایران و اقامت در حیفا شدند. پس از نکبه (فاجعهی فلسطین)، والدینش در سال ۱۹۴۹ فلسطین را ترک کردند و به لبنان پناه بردند.
در طول جنگ جهانی دوم، او حملات هوایی به حیفا را تجربه کرد که در آن ایام تحت حکومت بریتانیا بود. بعدتر جنگهای اعراب و اسرائیل و سپس جنگهای متعدد در لبنان اتفاق. جنگ و بیثباتی سیاسی بخشی از زندگی ملیحه افنان را تحت تأثیر قرار داده بود.
او ابتدا در سال ۱۹۵۵ در رشتههای جامعهشناسی و روانشناسی از دانشگاه آمریکایی بیروت فارغالتحصیل شد، سپس به همراه همسرش به ایالات متحده رفت تا در مدرسهی هنر و طراحی کورکوران در واشنگتن دیسی تحصیل کند، جایی که در سال ۱۹۶۲ مدرک کارشناسی ارشد هنرهای تجسمی را دریافت کرد. او در طول زندگی خود چندین بار جابجا شد: از ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۶ در کویت زندگی کرد، سپس تا سال ۱۹۷۴ در بیروت اقامت داشت، بعد از آن به مدت ۲۳ سال در پاریس زندگی کرد و در نهایت از سال ۱۹۹۷ در لندن ساکن شد.
لوتس بکر در مقالهای درباره او مینویسد:
وقتی او در پاریس زندگی میکرد، تعدادی طراحی و نقاشی کوچک از چهرهها خلق کرد که در مجموعهای به نام "شخصیتها" (Personnages) گردآوری شدند. اینها پرتره نیستند، بلکه ویژگیهای خیالی را نشان میدهند که به نظر میرسد غموغصه انسانهای آواره را خلاصه میکنند.
او خود توضیح داده بود:
در من غموغصهی زیادی وجود دارد، چون به نوعی من یک فرد بیجا شدهام. مکان برای من بسیار مهم است، و خاطرهی یک مکان.
یکی از معلمان او، در مدرسهی هنر و طراحی کورکوران در واشنگتن ریچارد لاهی، نقاش بود که خودش در اروپا تحصیل کرده بود. او تحت تأثیر سزان قرار داشت و دغدغههایش دربارهی نوآوریهای تصویری و ساختاری سزان، روش تدریس او را شکل میداد.
افنان در مصاحبهای گفته است:
لاهی به ما آزادی زیادی میداد؛ ما هر روز در استودیو کار میکردیم و او هفتهای دو بار به کلاس میآمد تا نظراتش را به ما بگوید. و وقتی دور میزد، همهی دانشآموزان او را دنبال میکردند و به نظراتش دربارهی کارهای همه گوش میدادند. خیلی زود او به من نگاه کرد و گفت: تو چیزی از خودت پیدا کردهای، به آن پایبند باش.
از دوران کودکی، او علاقهی شدیدی به حروف و اعداد نشان داد و یک خط خیالی را بر اساس متون عبری، فارسی، عربی و انگلیسی که جمعآوری میکرد (مانند نامهها، فاکتورها و تبلیغات) ابداع کرد. در طراحیهای اولیهاش، او کلمات و تکههایی از حروف را وارد کارهایش میکرد و این شیوهی گرافیکی را ادامه داد، بهطوری که برخی از آثارش روی کاغذ شبیه طومارهای قدیمی یا لوحهای باستانی به نظر میرسیدند.
مارک توبی (۱۸۹۰-۱۹۷۶)، هنرمند آمریکایی تأثیر عمیقی بر جهتگیری هنری او گذاشت.
همانطور که جکسون پولاک هنر را با اختراع نقاشیهای چکهای متحول کرد، مارک توبی استفاده از خوشنویسی انتزاعی و الگوهای خطی را در هنر قرن بیستم معرفی کرد. با این دستمایه الهامبخش، افنان در سال ۱۹۶۳ به خاورمیانه بازگشت. او اکنون بهعنوان یک هنرمند مستقل در جهانی ایستاد که در آن زمان در هنر معاصر چندان جایگاهی نداشت. او از آن دوره با عنوان «دوران برهوت» یاد میکند که در سال ۱۹۷۱ به پایان رسید. همزمان او اولین نمایشگاه انفرادی خود را پس از دوران دانشجویی در گالری کلر برامباخ در بازل تحت راهنمایی مارک توبی برگزار کرد.
افنان در مصاحبه با هانس اولریش اوبریست، کیوریتور مشهور، در آوریل ۲۰۱۰ در لندن میگوید خاطرات دوران کودکی نقش بسیار مهمی در آثارش ایفا میکند. بازگشت او به حیفا، محل تولدش، باعث شد تا اشکال و مناظری را که در آثارش تکرار میشوند، شناسایی کند. او همچنین در این مصاحبه به حافظه جمعی و ارتباط با گذشتههای دور اشاره میکند. افنان دو پروژه تحققنیافته را مطرح کرد: نمایشگاهی با نور مستقیم خورشید و ایجاد فضایی غوطهور با آثارش. این پروژهها نشاندهنده تمایل او به تجربههای حسی و ایجاد فضایی برای ارتباط عمیقتر بین مخاطب و آثارش است.
اکثر آثار افنان در ابعاد کوچک و با رنگهای تکفام با سایههای مات، خاکی و گاهی زنگزده یا سوخته خلق شدهاند و به نظر میرسد که سطح آنها با لایههایی از رنگدانهها و انباشت خطوط و بافتها پوشیده شده است. فادیا آنتار، نویسندهی زندگینامهی او، در آثارش پنج دورهی متوالی را شناسایی کرده است که در طول آنها ملیحه افنان به تحقیق دربارهی جابجایی ادامه داد: نوشتهها یا ردپاها (دهههای ۱۹۸۰-۱۹۹۰)، مناظر یا مکانها (دهههای ۱۹۸۰-۱۹۹۰)، شخصیتها یا چهرهها (دههی ۱۹۹۰)، برجستگیها و اشیاء (دهههای ۱۹۹۰-۲۰۰۰) و پوشیدهها (۲۰۰۰-۲۰۰۹).
او با تکیه بر میراث فرهنگی خود و لایههای تمدنهای دیگر (مانند مینیاتورهای ایرانی و نسخههای خطی قدیمی)، زبانی منحصربهفرد خلق کرد. حافظه، باستانشناسی و نوشتهها منابع اصلی الهام برای نقاشیهای او هستند، که ردپای رنجهای ناشی از تبعید، درگیریها، تخریبها و خشونتهای خاورمیانه را نیز در خود دارند. برای مثال، اثر Wartorn" (۱۹۷۸)"، که روی مقوای سوخته خلق شده است، به بمبارانهای دوران جنگ لبنان اشاره دارد. او که در خاطراتش ریشه دارد، به مکانها، خطوط و چهرههای گذشتهاش ارجاع میدهد. او زبانهای مادریای را که صحبت میکرد، مینویسد و مناظر، جغرافیا و خانههایی را که در آنها زندگی کرده، ترسیم میکند.
افنان در مصاحبه با هانس اولریش اوبریست در مورد علاقهاش به کاغذ بهعنوان مادهای با پتانسیلهای بینهایت، فرآیند لایهبندی آثارش با استفاده از انگشتانش و رنگدانههای خشک، و استفاده از رنگهای خاکی و آفتابخورده صحبت کرد. او همچنین به ظهور شخصیتهای نقاشیهایش، که اغلب مردان رنجدیده هستند و از خاطرات او سرچشمه میگیرند، اشاره کرد. افنان تأکید کرده بود که آثارش، چه نوشته، چه منظره و چه شخصیت، دارای کیفیت خطی و مشابه نوشتن هستند، اما خود را خوشنویس نمیداند و معتقد است که معنا در آثارش اهمیت چندانی ندارد. او از نوشتن به عنوان نقطه شروع و منبع خط استفاده میکند.
برخی از آثار او که تقریباً انتزاعی هستند، به چهرههایی که در حال ظهورند یا آثار باستانی که کشف شدهاند، شباهت دارند، به ویژه آثار دورهی "پوشیدهها" (۲۰۰۰-۲۰۰۹)، که با مرکب و گاز روی کاغذ نپالی خلق شدهاند و در سالهای پایانی عمرش به وجود آمدند. این آثار بر پوششهای درونی (شامل احساسات، عواطف و تهدیدهای پنهان) تمرکز دارند. هنرمند در مورد شیوهی کارش میگوید که "نقاشیهایش را مینویسد."
در مجموع افنان هنرمندی درونگرا و متمرکز بر فرآیند بود. او به تنهایی کار میکرد و به انرژی درونی و ارتباط با گذشتههای دور اعتقاد داشت. آثار او دارای کیفیت خطی و لایهبندی پیچیده هستند. او از رنگهای خاکی و آفتابخورده استفاده میکند و به جزئیات کوچک توجه ویژهای دارد. آثار او منعکس کننده احساسات عمیق انسانی و خاطرات شخصی اوست و مخاطب را به تفکر و تأمل وا میدارد. پروژه های تحقق نیافته او نشان دهنده رویکرد نوآورانه و تمایل او به ایجاد تجربههای حسی برای مخاطب است.
نظرها
نظری وجود ندارد.