کارزار شعر زندگی در برابر اعدام
آرش نصرت اللهی: «اعدام»
شاعر در این شعر با زبانی اعتراضآمیز و عاطفی، علیه اعدام و خشونت نهادینهشده فریاد میزند و خستگی، خشم و مقاومت جمعی را در برابر سرکوب بیان میکند. او هشدار میدهد که ادامه این ستم، به طغیانی قدرتمند از سوی مردمی منجر خواهد شد که از بغض و دردشان نیرویی انقلابی زاده میشود.

آرش نصرت الهی
شعر «اعدام» از آرش نصرتاللهی، با زبانی تند و پرخاشگرانه، اعتراضی تلخ را نسبت به پدیدهٔ اعدام و خشونت سیستماتیک بیان میکند. شاعر با تکرارِ جملهٔ «اعدام نکنید!» که همچون فریادی مکرر و خسته از ظلم است به بازتابِ فرسودگیِ جمعیِ جامعه از تداوم اعدامها میپردازد. او نهتنها به خستگیِ ناشی از خشونت، بلکه به انزجار از هویتِ تحمیلیِ قربانیبودن اشاره میکند. تغییر تدریجیِ ساختار جملهها از طولانی به کوتاه نشاندهندهٔ فشردگیِ خشم و بیتابی است. خطابِ مستقیم به عاملان اعدام و هشدارِ «این بار آخر است»، حاکی از رسیدن به نقطهای بحرانی است که صبرِ جمعی در آستانهٔ طغیان است.
اعدام نکنید! ما از بازمانده بودن خسته ایم
اعدام نکنید! ما از مانده بودن خسته ایم
اعدام نکنید! ما از ما خسته ایم
اعدام نکنید! ما خسته ایم
خشمگین ایم
معترض ایم
با شمام!
شما که ما را اعدام می کنید!
این بار آخر است که می گویم، اعدام نکنید!
حالا هی پوست زبر طناب را روی بغض ما سفت کنید
حالا هی یکی از ما را بگیرید از ما
ما، ماتر می شویم هی
و نزدیک است
طغیان رودی که
از گلوی ما سرچشمه می گیرد.
نظرها
نظری وجود ندارد.