تلاش مداوم برای بقا: وضعیت اقتصادی هنرمندان نمایشهای عروسکی در ایران
فروغ شمسآبادی ــ فقدان امکانات کافی، سوءمدیریتها و سانسور همراه با گرانی مواد اولیه و اعمال تبعیض، کار هنرمندان نمایشهای عروسکی را به بنبست رسانده است. با سه تن از آنها در گفتوگو قرار گرفتیم.
رشته نمایش عروسکی از رشتههای قدیمی اما کمترشناختهشده است که در دو مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در دانشگاههای معدودی از جمله دانشگاه هنر تهران، دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دانشکده سوره ارائه میشود.
با یک هنرمند جوان عروسکی گفت وگو کردیم. او در دانشگاه هنر تهران در مقطع کارشناسی و در دانشکده هنرهای زیبا در مقطع کارشناسی ارشد در این رشته تحصیل کرده است. او دو دهه است که بهعنوان کارگردان، عروسکساز و مدرس نمایش عروسکی مشغول به کار است. او معتقد است اشتغال برای فارغالتحصیلان نمایش عروسکی از سال اول دانشجویی آغاز میشود. او میگوید:
به خود دانشجو بستگی دارد. برای اینکه بتوانی پس از فارغالتحصیلی مشغول به کار بشوی، بهویژه در جاهایی که زمینه کاری نمایش عروسکی است (مثل تئاتر، سینما، تلویزیون، انیمیشن، کار با کودک، کار مینیاتور، کارهای درمانی در حوزه روانشناسی و توانبخشی، اسباببازی و تبلیغات)، باید از همان زمان دانشجویی دستیاری کنی. خود من بهجز تبلیغات در باقی زمینهها کار کردهام. شروع کار من از زمان دانشجویی بود: از فیلم کوتاه تا کارهای تلویزیونی و تئاتر و جشنوارهها. بنابراین شما در این مقطع برای ورود به بازار کار که یک پروسه سخت و زمانبر است، نیاز به تلاش و پشتکار و صبر و فداکاری بسیار دارید.
او که کارگردانی و طراحی و ساخت عروسکهای نمایشهای کودکونوجوان را به عهده داشته وضعیت اقتصادی فارغالتحصیلان نمایش عروسکی را مانند دیگر رشتههای هنری «بسیار بد» توصیف میکند و میگوید:
به دلیل نوسان بسیار در همه حوزهها و اینکه شما همیشه پروژهای برای فعالیت ندارید، درآمد شما هیچوقت پاسخگوی یک زندگی معمولی یک نفره را نمیدهد، چه برسد به زندگی دو یا چند نفره؛ تازه آنهم در حد تامین روزمره، نه سفر، تفریح، ماشین و خانه. یعنی شما همیشه در حال دویدن است برای نان شب، و نه فراتر از آن.
عروسکهایی که عروسکسازان تولید میکنند در رقابت با کالای وارداتی، مبارزه سختی را در پیش دارند. عروسکهای خارجی هم شناختهشدهتر هستند و هم ارزانتر. قبلا اوضاع بهتر بود، چند سالی است که عروسک نیاز اولیه نیست. فرهنگسازی نشده. ولی خرید یک خرس خیلی بزرگِ مسخره یا اسباببازی فولآپشن یا اکشن فیگورها در همین تورم کنونی همچنان خریدار دارد.
رشته نمایش عروسکی با همه قدمتش چقدر برای جامعه، نهادهای فرهنگی و بازار کار تعریفشده و جاافتاده است؟ و تا چه حد خانوادهها، کودکان و نوجوانان با اجراهای عروسکی و تئاتر کودک و نوجوان آشنا هستند و از آن استقبال میکنند؟ این عروسکگردان میگوید «نه نمایش عروسکی یک شغل رسمی و شناختهشده است و نه عروسکسازی در حوزه فرهنگی»:
مسأله فرهنگسازی در حوزه عروسک فقط از طریق تئاتر نیست؛ بنابراین پاسخ به این پرسش چند شاخه میشود: تئاتر، تلویزیون و سینما و اسباببازی. در حوزه نمایش بهنظرم وقتی یک کار خوب هست واقعاً استقبال میشود. من اجرایی داشتم که سالن پُر میشد و کودکانی که چندبار به تماشای همان اجرا میآمدند. اما عروسکسازی در حوزه فرهنگی چندان شناختهشده نیست؛ یعنی کالایی که من بهعنوان یک نماد فرهنگی تولید میکنم برای فروش و رقابت با کالای وارداتی، مبارزه سختی را در پیش دارد. چون آنها شناختهشدهتر هستند و ارزانتر. قبلا اوضاع بهتر بود، چند سالی است که عروسک نیاز اولیه نیست. فرهنگسازی نشده. ولی خرید یک خرس خیلی بزرگِ مسخره یا اسباببازی فولآپشن یا اکشن فیگورها در همین تورم ناگهان نیاز اولیه خانوادهها میشود و برایش هر چقدر هم سخت باشد هزینه میکنند! در حوزه تلویزیون و سینما هم کارها بازاریست و از نظر معنا و فرم کمارزش، و با این حال اینجور کارهای نازل هم مخاطب خودشان را دارند.
نمایش عروسکی نیز به مانند دیگر رشتههای هنری با محدودیتهای بسیار در ایران روبهرو است. این کارگردان و عروسکساز سختیها و مشکلات و محدویتهای این رشته را اینگونه برمیشمرد:
اول، متریال سخت گیر میآید و بسیار گران است. ابزار و دستگاهها گران است، اجاره کارگاه و دفتر هم بسیار بالاست. دوم، کار خلقکردن زمانبر است و این زمان هیچ متر و معیار سنجش ندارد و در برابر هزینه زمان و متریال، درآمد کم است؛ من با اینکه جوایز بسیاری در کارنامهام دارم و حدود ۲۰ سال است که در این زمینه کار میکنم، اما هنوز نمیتوانم از پسِ یک زندگی معمولی بربیایم. سوم، اینکه نمایش عروسکی یک شغل رسمی و شناختهشده نیست؛ مثلا به اندازه یک پزشک و حتی بیشتر، کار میکنی و همانقدر هم مطالعه داری، اما جایگاه اجتماعی کدام شناختهشده است؟ چهارم، اینکه جامعه، مردم، مدیران از تاثیر عروسک و هنر در زندگیشان خبر ندارند و من هربار برای معرفی هر عروسک تازهام یک مبارزه سخت را برای معرفی و جاانداختن آن شخصیت پیش رو دارم. در این مسیرِ سخت، چه چشماندازی میتوان برای نمایش عروسکی در ایران متصور بود؟ بهنظرم با نگاهی کلانتر میتوان پاسخ بهتری داد، کُلا هنر در ایران با این مسیری که ممکلت پیش میرود، هیچ آیندهای ندارد.
سرخوردگیها و نومیدیها
مریم شوقی (متولد ۱۳۶۴) در دانشگاه هنر و دانشگاه تهران در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد نمایش عروسکی تحصیل کرده است. او پس از یک دهه کار در جشنوارههای داخلی و خارجی، وضعیت بازار کار نمایش عروسکی را از زمان دانشجویی تا بعد از فارغالتحصیلی مناسب نمیداند:
شما در یک پروسه زمانبر و هزینهبر قرار میگیرید تا وارد کار حرفهای بشوید، اما این به معنای درآمدزایی نیست. خود من شخصاً بعد از فارغالتحصیلی تا مدتها تدریس میکردم: تدریس خلاقانه و عروسکی برای کودکان و نوجوانان. و آنجا هم که کاری روی صحنه بردم، برای اینکه سرمایهگذاری وجود ندارد، از ساخت عروسک تا طراحی صحنه نمایش عروسکی، عروسکگردانی وکارگردانی را خودم انجام دادم. در مدارس، در مهد کودکها، و در کافهها هم خودم اجرای عروسکهایم داشتم.
مریم شوقی علاوه بر عروسکسازی که بابت آن جوایز بسیاری نیز دریافت کرده، نمایشهای «هفت کله، هفت کلاه»، «دختران ننه دریا» و «مبارک کجاست؟» را هم در ایران و لهستان روی صحنه برده است و جوایزی نیز دریافت کرده است. این عروسکساز و عروسکگردان با اشاره به عدم درآمدزایی نمایشهای عروسکی، میگوید:
با این تورم بالای پنجاه درصد، چگونه میتوان خانوادهها را تشویق کرد برای دیدن یک نمایش عروسکی؟ البته این هم منوط به این است که چنین چیزی در سبد خانوارهای ایرانی تعریف شده باشد که به نظرم نشده. در زمان ما، همیشه باید برای مردم توضیح میدادیم که ما دقیقا چه کاری میکنیم، الان هم با اینکه کمی بهتر شده، اما در کُل هنوز تا آن جایگاه خوب و آرمانی، فاصله زیادی داریم. من به عنوان یک مادر، وقتی با بچه خودم مواجه میشوم میفهمم که نمایش عروسکی چهقدر برای بچهها مفید است و میتوان از این طریق به آنها مهارتهای زندگی و بسیاری از چیزها را آموزش داد. تئاتر کودک هنوز آنطور که باید تعریف نشده، اگر هم شده در حد مهد کودک و جنگهای شادی دربرخی مدارس و برنامههای تلویزیونی است. یعنی به صورت زنده در سالنهای تئاتر، فقط در تهران میتوان کار روی صحنه برد، که آن هم در دو-سه سالن، که با این جمعیت میلیونی تهران به نظر شوخی است.
این عروسکساز و عروسکگردان میگوید با ساخت عروسکهایی که ممکن است جنبه عمومی پیدا کنند، شاید بتوان از نظر اقتصادی پیشرفت کرد. او تاکید میکند که هیچ جایی برای ثبت و کپیرایت شخصیتهای عروسکی پیشبینی نشده است. او میگوید:
در جشنواره بینالمللی عروسکی تهران، در بخش خیابانی، نمایشی داشتم به نام «مبارک کجاست؟» در آن سال، من یک عروسک چهار متری، بالای پشتبام خانه اجارهایام ساختم، آنهم بدون هیچ سرمایه و پشتوانه مالی، اما وقتی که برای اجرا آمدم، هیچ جایی برای من و عروسکم در نظر نگرفته بودند، درحالیکه من امضای خودم را در ساخت عروسکهایم داشتم. واقعا تداوم کار، در این شرایط سخت است. بیشتر بچههای عروسکی که میشناسم، همه دارند کار دیگری انجام میدهند، تنها به صورت دلی، ممکن است سالی یکبار یک کار کوچکی کرد. مگر اینکه شما وارد صداوسیما بشوید و در آنجا کار کنید که نگاه مدیران صداوسیما ممکن است دستوپای شما را برای کار ببندد.
اجراهای خیابانی به عنوان یک راهکار
نسرین خنجری (متولد ۱۳۶۳) از دیگر فارغالتحصیلان دانشگاه هنر است که به طور آزاد در حوزه تئاتر و بهویژه نمایش عروسکی و نمایشنامه برای اجراهای کودک و نوجوان کار میکند. او میگوید تعداد پروزههای تئاتری و سینمایی و تلویزیونی اندک و شمار متقاضیان کار زیاد است و به همین دلیل هم فرصت کار اندک است و لاجرم هنرمند میبایست به روابط خود تکیه کند:
روابط عمومی هرکس بهتر باشد یا در تیم یک شخص بانفوذ و شناخته دشه باشد، معمولاً امکانات شغلی بیشتری به دست میآورد. من از دوران دانشجویی با شرکت در جشنواره بینالمللی تئاتر دانشجویی شروع کردم و بلافاصله یک اجرای عمومی هم داشتیم، یکیدو سال بعد هم رزومهام آنقدر بود که عضو انجمن نمایشگران عروسکی خانه تئاتر شوم، درآمدهایی هم داشتهام، اما عملا بهعنوان شغلی که منبع اصلی درآمد زندگیام باشد نتوانستهام روی آن حساب کنم.
خنجری که نویسندگی چند نمایشنامه کودک و کارگردانی چند اثر نمایش عروسکی برای کودکان و نوجوانان در ایران و جشنواره شارلویل مزیه فرانسه و جشنواره برمینگهام فست انگلستان را در کارنامهاش دارد و برنده جوایز بسیاری از جمله دو دوره جایزه نمایشنامهنویسی جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی دانشجویان، برنده جایزه نمایشنامهنویسی و تقدیر آثار در چهار دوره جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی تهران مبارک، برنده جایزه نمایشنامهنویسی جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان شده است، با اشاره به تصمیمات کلان فرهنگی برای سرمایهگذاری در نمایش عروسکی که چه بودجهای به تهیه و تولید این آثار تعلق بگیرد و چه تعداد هنرمند را به کار بگیرد، میگوید:
فقط با برنامهریزی درس طح مدیریت کلان است که شما میتوانید کاری کنید، چون در غیر این صورت، وقتی سرمایهگذار خصوصی هم نیست، شما باید کار خیابانی کنید. خودِ من مدتی به اجراهای آزاد خیابانی (باسکینگ) پرداختم و با عروسکم در خیابانهای تهران اجرا میکردم و درآمدی مستقل (از بودجهبندیهای دولتی) به دست میآوردم، اما متاسفانه همواره به جای تایید و تشویق با انواع موانع و تهدیدها مواجه شدهام، و گاهی نیروهای انتظامی مداخله میکردند.
سوءمدیریتها و سانسور
به نظر این کارگردان نمایشهای عروسکی، معمولا وقتی از عروسک صحبت میشود، مردم بیشتر عروسکهای تنپوشِ تبلیغاتی یا عروسکهای دستکشی تلویزیونی را به یاد میآورند که این به ما میگوید هنوز نمایش عروسکی و عروسکگردانی و عروسکسازی برای جامعه و حتی نهادهای فرهنگی شناختهشده نیست:
تکنیکهای عروسکی خیلی متنوعی وجود دارند و میشود در حیطههای مختلف از آنها استفاده کرد. از طرف دولت در کشور خودمان حمایت خاصی ندیدهام؛ چون به نظرم کلا در مقایسه با جاهایی که دیدهام، بودجه خاصی برای تفریحات و سرگرمی مردم یا امور فرهنگیِ در این سطح تعلق نمیگیرد. همهچیز خیلی فرمایشی است و در چارچوبهای خاص از پیشتعیینشده باید شکل بگیرد که قاعدتا جلوی خلاقیت و گسترش و تنوع آثار را میگیرد. یک تجربه از خودم را بازگو میکنم: پیش از همهگیری کرونا، چند مرکز تجاری و تفریحی تهران، در ایام خاص مثل نوروز یا جشنوارههای تابستانیشان از گروه ما (ساز و عروسک نخی) دعوت میکردند که در محیطشان اجرا کنیم که هم درآمدی برای ما بود و هم محیطی شاد برای آنها ایجاد میکرد. حتی در یکی از موارد پیشنهاد ساخت تکنیک متفاوتی از عروسک برای فضای تفریحی آنها به ما داده شد که ما طراحی و مراحل اولیه ساخت را هم انجام داده بودیم، اما نهایتا این سفارش و اجراها با یک تماس ساده تلفنی لغو شدند، چون با روی کارآمدن دولت جدید، مدیران آن مجموعه تصمیم گرفته بودند خانمها آنجا اجرا نکنند، حتی به عنوان عروسکگردان! تجربه دیگرم اجرا در سالن تئاتر کانون پرورش فکری یزد است. با وجود اینکه در ابتدا به عنوان یک هنرمند باسابقه و شناختهشده در این عرصه، از حضورم برای روی صحنه بُردن یکی از نمایشنامههایم در شهر زادگاهم استقبال کردند، در ادامه با مدیریت ضعیف و بازبینیهای مکرر و دادن نظرات بهاصطلاح کارشناسی غیرصحیح آنقدر اجرای کار را عقب انداختند که با تغییر تقویمِ اجرا به فروش آن ضربه زده شد و درنهایت حسی که برای من و گروه به جا ماند تلخی و ناکامی بود. ظاهراً ترجیح آن بود که آنجا کاری اجرا نشود یا شاید از این گروه اجرا نشود. پیشنهاد من در ابتدا آن بود که با تولید رپرتوار حدود بیست نمایشنامه کودکی که تاکنون نوشتهام، بیش از یک سال به طور متوالی در آن سالن کار روی صحنه ببریم، اما متاسفانه شوق کارکردن در شهرم از من گرفته شد و من برای بچههای شهرم متاسف شدم، چون حقشان است که در آن سالن مدام کار ببینند، اما آنجا سال تا سال خالی است یا به جُنگها و برنامههای معمولی دولتی تعلق دارد و عملا تئاتر و تئاتر عروسکی سهمی از آن نمیبرند؛ درصورتیکه خانوادهها و بچهها همیشه از دیدن کارهای عروسکی لذت میبرند و خیلی هم استقبال و حمایت میکنند.
این عروسکگردان و کارگردان میگوید مشکل اصلی نمایش عروسکی این است که باید از ابتدا تا انتها پروژهات را تعریف کنی و تلاش کنی به درآمد برسانی و چون عرصههای آماده برای حضور هنرمندان عروسکی بسیار محدود و انگشتشمار است، پس لاجرم هنرمندان به بنبست میرسند. حاصل این روندهای فرسایشی و تخریبی این است که فقط چند هنرمند کارکشته امکان ساخت یک پروژه عروسکی را به دست میآورند. برای دیگران زمینه فعالیت اصولاً وجود ندارد:
از همنسلان خودم کمتر از انگشتان یک دست آدم میشناسم که خودشان راه جدیدی ساختهاند که قابلیت کسب درآمد از طریق اجراهای عروسکی را بهشان میدهد. شما اگر از مرحله سرمایهگذار به خوبی عبور کنید، محدودیت دیگری سد راهتان میشود که ممکن است ادامه کار را غیرممکن کند؛ سروکلهزدن با خطوط نامشخص سانسور. یادم است در اکران شهر موشهای دو، یکی از ایراداتی که بعضیها گرفتند آن بود که چرا عروسکها، یعنی عروسک چند موش، حجاب درستی ندارند!
نظرها
نظری وجود ندارد.