دیدگاه
روژآوا و فلسطین، ترکیه و اسراییل
مهرداد نداپور ــ حمایت توخالی اردوغان از فلسطین پیامدهای سیاسی مخربی را به بار آورده: همانطور که در واکنش به گفتار کاذب ضدامپریالیستی جمهوری اسلامی، جامعه ایران نسبت به مسئله فلسطین دچار کوربینی شده است، در کوردستان ترکیه نیز بسیاری از فعالان و نیروهای مترقی کورد با مسئله فلسطین بیگانه شدهاند.
درست در لحظهای که اردوغان خود را حافظ صلح در فلسطین و مبارزه با استعمار اسراییل جا میزند، دولت ترکیه دور جدیدی از حملات شدید خود را به روژآوا (مناطق اداره خودگردان شمال و شرق سوریه) از چهارم اکتبر شروع کرده است. نزدیک به ۳۰۰ حمله پهپادی، توپخانه و همینطور هواپیمای بدون سرنشین عمدتاً زیرساختهای اصلی روژآوا را مورد هدف قرار دادهاند.
تجاوز نظامی ترکیه پاسخ مستقیم به حمله یک اکتبر توسط دو عضو حزب کارگران کوردستان، پ ک ک، به وزارت امور داخلی در آنکاراست که در آن یکی از اعضا خود را منفجر می کند و دو افسر نظامی دولت ترکیه زخمی میشوند. طی حملات اخیر ترکیه به روژآوا، جدا از کشته شدن ۴۵ غیرنظامی و زخمی شدن ده ها نفر در روژآوا، ۱۱ نیروگاه برق، ۴۸ مرکز آموزشی، و چندین بیمارستان تخریب شده اند (برای جزییات بیشتر نگاه کنید به گزارش رادیوزمانه).
زیرساختهای تولیدی و بازتولیدی جامعه، همانطور که مارکس هم در «سرمایه» مدام اشاره میکند، از اهمیت ویژهای برخوردارند چرا که ساختن آنها نه تنها نیازمند زمان و کار مضاعف بلکه مهمتر از آن فرایندی بلندمدت است که یک شبه حاصل نمیشود. اما تخریب نظام مند امکانات پایهای حیات اجتماعی همچون برق، بهداشت و آموزش در روژآوا بخشی از فرایند وسیعتر و سیاست کلانتری ست که اردوغان در قبال کوردها اتخاد کرده: پاکسازی اتنیکی.
جدا از پیوندهای در هم تنیده اقتصادی و نظامی میان ترکیه و اسراییل، این دو دولت واجد اشتراکات فراوانی با یکدیگر اند که یادآوریشان برای کنار زدن نقاب صلح دوستی و پروفلسطینی اردوغان و حزب عدالت و توسعه (آ ک پ) و درنتیجه فراهم ساختن شرایط همبستگی بینالمللی با مسئله کورد ضروری اند.
اوزلم گونه نویسنده زن، کورد، و ساکن نیویورک، در مقاله خود «انترناسیونالیسم ورای ژئوپولتیک دولتها»، منتشر شده در وبسایت جدلیه، به این موضوع اشاره میکند که چطور بعد از اشغال عفرین از سوی ترکیه ــ با عملیاتی که نام «شاخه زیتون» را به شکل کنایی یدک میکشید ــ اردوغان از شیوهای دیرینه برای تغییر بافت جمعیتی و پاکسازی اتنیکی کوردها استفاده کرده و پناهندگان فلسطینی را در عفرین مستقر ساخته است.
علاوه بر این، به لحاظ سیاسی هم دولت ترکیه هم دولت اسراییل برای توجیه خشونت دولتی علیه کوردها و فلسطینیها از گفتاری استعماری بهره میبرند که نزاع میان استعمارشدگان و استعمارگران را در مقام «برخورد تمدنها» (clash of civilization) تلقی میکنند. این موضوع در تاریخ جهانی و استعماری سرمایهداری کاملاً آشناست: متمدنها علیه وحشیها؛ مدرنیته و عقلانیت علیه سنت و اشکال پیشاسرمایهداری زندگی اجتماعی که همواره با تلقی خطی از تاریخ «عقبافتاده» بازنمایی میشدند.
به طور کلیتر، خشونت و اعمال قدرت و به انقیاد کشیدن همواره به لحاظ نمادین نیازمند توجیه ایدئولوژیک است. در زمان حمله ایالت متحده و متحدانش به عراق، به رغم اینکه ترس از سلاحهای کشتار جمعی در عراق برای همگان پوچ و بیمعنا بود، ولی توانست به لحاظ جهانی کشتار صدها هزار عراقی و ورود کمپانیهای چندملیتی به عراق را توجیه کند.
در کشتار سیستماتیک مردم غزه، و نه صرفاً حماس، گفتاری صراحتاً نژادپرستانه از سوی دولت اسراییل اتخاذ شده که به لحاظ هستیشناختی مردم فلسطین را از ساحت انسانیت محروم و آنها را در عرصه عمومی مدام «حیوان» خطاب میکنند. بگذریم از این که خود این تمایز میان انسان به عنوان موجودی برتر و دیگر موجودات زنده به شکل تاریخی محصول دوران روشنگری و سربرآوردن سرمایه ست. این شکل از تمایز میان اسراییلیهای سفید و فلسطینیهای عرب ریشههای تاریخی استعماری روشنی دارد که در سنت فکری مارکسیسم ومطالعات پسااستعماری به تفصیل بدان پرداخته شده است.
وقتی جوامع اروپایی از ۱۷۸۰ به بعد، به یمن غارت مستعمرههایشان و سلب مالکیت از دهقانان به شکل کامل کاپیتالیستی شدند، از عنصر زمان تاریخی برای توجیه خشونت استعماری استفاده شد. مستعمرهها به رغم اینکه به لحاظ تقویمی در یک زمان با اروپاییها زندگی می کردند، به لحاظ کیفی و تاریخی طوری بازنمایی میشدند که گویی در دوران تاریخی دیگری به سر میبرند. استعمار بدین ترتیب پل یا تونلی زمانمند بود که مستعمرههای به اصطلاح خودشان وحشی را متمدن و آنها را با زور وارد مدرنیته میکرد: استعمار درمقام عمل ژئوپولیتیکی که مردمان غیرغربی را با اروپاییها به لحاظ زمانی «معاصر» میسازد. این گفتار استعماری در عصر سرمایهداری جهانی همچنان با ماست و برخلاف گذشته نه فقط از سوی غرب بلکه از سوی همه قدرت های جهانی و منطقهای، اعم از شرق و غرب، برای تمایزگذاری و توجیه خشونت و روابط قدرت بکار گرفته میشود.
در آخر باید اشاره کرد که حمایت توخالی اردوغان از فلسطین پیامدهای سیاسی و دیالکتیک مخربی را برای دست کم بخشی از فعالان و مردم کورد به بار آورده: درست همانطور که در واکنش به گفتار کاذب ضدامپریالیستی جمهوری اسلامی ــ که ازقضا به لحاظ تاریخی ریشه در دوران پهلوی و وابستگی رژیم شاه به ایالت متحده و کودتای ۲۸ مرداد دارد ــ جامعه ایران نسبت به مسئله فلسطین دچار کوربینی شده است و کوچکترین حمایتی از فلسطین به توجیه حماس تقلیل داده میشود، در کوردستان ترکیه نیز بسیاری از فعالین و نیروهای مترقی کورد از مسئله فلسطین بیگانه شده و از همبستگی فعالانه با آن امتناع میکنند. اینکه تا چه حد واقعاً این دیدگاه و رویکرد در جامعه کورد غلبه دارد محل نزاع و بحث است و نیازمند تحقیقات مفصلتر. با این حال، دست گذاشتن روی این تناقض عریان که نمی توان همزمان سنگ فلسطین را به سینه زد و روژآوا را بمباران ساخت، تبیین این امر که دولت ترکیه تا چه حد به اسراییل نزدیک است و واجد چه تشابهاتی ست، به شکل بالقوه میتواند به بیاعتبار ساختن حزب عدالت و توسعه و رشد و تکثیر جنبش کورد و همبستگی با آن کمک کند.
سرنوشت ملل تحت ستم در سرتاسر جهان، بالاخص در سرمایهداری جهانیشده امروز، به یکدیگر به شکل درونی گره خورده و بیگانگی آنان با یکدیگر نتیجهای نخواهد داشت جز تقویت طبقه حاکم و ادامه وضع موجود.
نظرها
ژن، ژیان، ئازادی
تحلیل شما بسیار سطحی است. رابطه مردم کردستان با اسراییل بسیار تاریخی است. همیشه اسراییل از مبارزات مردم کردستان حمایت کرده است حتی در دوران شاه. با وجود روابط بسیار نزدیک شاه با اسراییل، اسراییل همیشه بر سر دفاع از حقوق مردم کردستان با شاه اختلاف داشت. مردم کردستان و مردم اسراییل بعنوان دو ملیت کرد و یهود در محاصره اعراب و ترکها سالهاست که برای خواسته های خود مبارزه می کرده و از این لحاظ منافع مشترکی دارند. علاوه بر این مردم کردستان از نظر ارزشهای یک جامعه دمکراتیک، خود را به مراتب نزدیکتر به اسراییل احساس می کنند تا کشورهای دیکتاتور زده عربی و یا ترکیه. حتی مسلمانان در اسراییل احساس آزادی بیشتری می کنند تا در کشورهای عربی یا ترکیه. نگاه کنید مثلا به حقوق شیعیان در کشورهای سنی یا حقوق سنی ها در کشورهای شیعه، نگاه کنید به حقوق مسیحیان در کشورهای عربی و ترکیه و حقوق انها در اسراییل. نگاه کنید به فرار مسیحیان، یهودیان، بهاییان و ... از کشورهای عربی و ایران و مقایسه کنید با حقوق همانها در اسراییل. حمایت مردم کردستان و رابطه انها با اسراییل بخاطر ارزشهای مشترک انهاست نه بخاطر جنگشان با ترکیه. به نظر من مقاله بسیار سطحی و ابکی ارزیابی نموده است. اگر روابط کردها و اسراییل را گوگل کنید، میتوانید به مقالاتی دست پیدا کنید که مقاله بالا بدلیل عینک ایدئولوژیک و هسیتری ضد اسراییلی نتوانسته است به ان بپردازد.