ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

مولود سلیمانی: سه شعر برای زن، زندگی، آزادی

اشعار حاضر فریادی است برآمده از عمق رنج و ستمی که بر مردم ایران، به‌ویژه خلق بلوچ تحمیل می‌شود. شاعر با زبانی صریح و عریان، به توصیف خشونت، سرکوب و تبعیض می‌پردازد و بر اهمیت مقاومت و مبارزه تأکید می‌کند.

اول:شعری برای بلوچستان

سه تن را کشته‌اند؛
سارینا، نیکا
و یکی دیگر
که نامش را فراموش کرده‌ام.
چرا که بلوچ مرده بر گور خود ایستاده خوانده: آزادی
نامش در بند
در ستونی کنار خیابان دست‌هایش در بند
بی‌آنکه بداند کیستم
دوستم داشته
دوستم داشته
آن بلوچ، آن‌ بلوچ، آن بلوچ

سه تن را کشته‌اند؛ سارینا، نیکا
و او که نامش را فراموش کرده‌ام
این خون‌ها چیست به روی انگشتانم که می‌نویسم از دوست داشتن
این سرخ‌ها چیست که چکه چکه می‌کنند که می‌نویسم از آزادی
این رگ‌های خشک کیست که جای رود در اصفهان جاری است؟
رویم سیاه،
که از یاد بردمت نامت را،
او که سینه سپر کرده، گلوله خورده، آتش نوشیده برای من، او که گفته مظاهرات سلمیه.
از یاد بردمش نامش را.
در این فاصله اما
در این فاصله اما حالا،
چهار تن را کشته‌اند
سارینا، نیکا، حدیث و یکی دیگر‌
یکی که هر روز با کشته شدن فراموش می‌شود‌.
بعد مرده‌اش بر گور خود ایستاده، باز کشته می‌شود

مرده‌ی مرده‌اش بر گور گورخود ایستاده، باز کشته می‌شود
آن بلوچ، آن بلوچ، آن بلوچ

این پاهای بریده‌، در گردی جهان دویده، در فرق موی ققنوس جوان، داد داد داد می‌کشد

این داد،
خانه‌ی من!

این خاک‌و‌خون چیست به روی کردستان وقتی که می‌نویسم از خانه
این گردها چیست بر گلوی خوزستان وقتی که می‌نویسم از خانه
آنجا که نوازشش بر تنم همیشه ردی از خون دارد.
آنجا که دوستم داشته،
بی‌آنکه بداند کیستم

در این فاصله چند تن دیگر را هم کشته‌اند
سارینا و نیکا و حدیث و غزال و چند تن دیگر که نامشان‌را فراموش کرده‌ام.

دوم: روی دری نوشته است: دلواپسی‌هات را پنهان کن مادر! شاید شاعر نشده ۲۲ ساله بمیرم

تو را ندیدم و نامت می‌دانم
یا که دیدمت و نامت نمی‌دانم
پس این نقاط نامت سر خورده کجای جهان؟ صورتت کجاست؟
گرد وگرد و گرد
دار که در حنجره تاب تاب می‌خورد
و قاتلت که می‌میراند و من
در آینه نیستم که بپرسم نام نجات دهنده را،
تویی و می‌خوانی مظاهرات سلمیه

تویی که دوشکا می‌بلعدت در نی‌زار
و هورالعظیم در پاهایت آب می‌شود.
موهایم چیده‌ای و من به روی گور خود ایستاده فریاد می‌کشم.
از فلس ماهی، ۱۲ ماهی
ازبنی، عنزه، حمری، شلج، آمور یا برزم و کپور نقره‌ای لغزنده‌تری
و می‌نویسی شاید آخرین شعر، مختاری!
یک دقه نمیر پشت این نی‌زار
نامت چیست؟
تک می‌زنی به لب‌ها و سر می‌خوری و
نقطه‌نقطه آب می‌چکد از رود
نقطه نقطه پرت می‌شوی از ساختمان، دره.
و شاعر نشده می‌میری.
این بچه، این نستعلیق خون و زاویه از آن من نیست، نام من است،
یا تو که هفتِ دره واژگون کرده، آتش شدی و کوه و دادخواه.
صورتت کو؟ که ندیدم در مظاهرات و نامت که نقطعه‌هایش سلمیه تر از زمین؟
بر عرق شیار این دیوارها، یک زاویه بیار و نامت بنویس‌ای زن،‌ای زندگی،‌ای آزادی
بعد بین دو استخوان ترقوه، آن لوزی کوچک را پیدا کن و در آینه ببوس
لب‌های من به گلوی تو نمی‌رسد که منکسر است همه جا
پس رَحمت تکان تکان می‌خورد و خون فواره
کودکان رحمهای لوزی می‌زاید
کودکان کوه و دره که نام دارند و صورت

سوم: برای

قیام‌‌های کوچک و پراکنده

همه روزهایی که کم بودیم و سرکوب شدیم

گوشت ما که تمام می‌شود،
جناغ سینه‌‌مان را به نیش می‌کشند
برای تردد هوا، اما ما
چند حفره‌ی خالی داریم.
گوشت ما که تمام می‌شود
باد می‌وزد و لای لب‌هامان، چند کلمه تقسیم می‌شود
خم می‌شویم و
پستان‌های خدایگان زمهریر
پستان‌های خدایگان آتش
این پوست گرسنه را چنان شیر می‌دهند که کبود می‌شویم
ما را با استخوان‌هایمان به نیش می‌کشند
شادتر از کودکی، جهیده از حفره‌ی تنگ، شادتر
رحم‌ سرما را می‌شکافیم و داد میکشیم، رحم سرما را
نقش ما، و نقش پنهان کلمات ما در حفره‌ی دهان، لای استخوان‌های به نیش کشیده در زمهریر
آن باد تقسیم شده میان کلمات
خورده به کوه‌های گوش‌های جهان
در بازگشت پژواک ناامید،
تکرار می‌شود، تکرار؛
و هزار سال تن دندان‌های جهان را می‌لرزاند.
«خود را و کلمات خود را لای استخوان مخفی کنید
سنگ می‌زنند و دیگر گوشت ندارید که بمیرید
آتش دارند و طبیعتاً
جناغ سینه‌تان را به نیش می‌کشند.»
اینجا بمانید و
در بازگشت صدای ما خانه بسازید
سنگ می‌زنند و گوشت ندارید که بمیرید.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.