ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

سرریز: نمایشگاه انفرادی سحر باصری سعدی

فرنوش حاتم- در آثار سحر باصری سعدی بدن‌های زنانه‌ی زخم‌خورده، با تجمع کنار یکدیگر، نیرویی پیدا می‌کنند که آنان را از مختصات زمانی و مکانی جبرشده به آنان جدا می‌سازد، تا در جهان سیال دیگری آرامش را تجربه کنند.

سحر باصری سعدی (متولد گنبد کاووس، ۱۳۶۶) دانش‌آموخته‌ی کارشناسی گرافیک و کارشناسی ارشد نقاشی در دانشگاه تهران است. او تاکنون دو نمایشگاه انفرادی نقاشی از آثار خود برگزار، و در چند نمایشگاه گروهی شرکت کرده است.

کارماده‌ی اصلی این هنرمند رنگ روغن است. او عموماً پس از عکاسی از سوژ‌ه‌های مورد نظرش، به‌کمک پرداختی واقع‌گرایانه به بازنمایی جهان خیالین خویش می‌پردازد. در متن پیشِ رو مروری خواهیم داشت بر آثار این هنرمند در نمایشگاه «سرریز» که ۲۷ بهمن‌ در گالری نیان پربا شد و تا ۱۱ اسفند هم ادامه دارد.

لحظه‌ی زخم‌ خوردن

نمایشگاه متشکل است از ۹ اثر نقاشی  با تکنیک رنگ روغن در ابعاد بزرگ و چهار طراحی زغالی در ابعاد کوچک. در نقاشی‌ها پیکر زنانی بازنمایی شده است که زیر یا بر سطح آب قرار گرفته‌اند؛ اما در قاب‌های کوچک طراحی، تنها یک پیکر زنانه به‌چشم می‌خورد، گویی اینجا هنرمند به سوژه نزدیک‌تر شده است. در خلوت قاب‌های کوچک، هنرمند با بیانی صمیمانه و درعین حال درِگوشی، به یک زخم اشاره می‌کند. البته او از نشان دادن خودِ زخم به مخاطب طفره می‌رود، اما لکه‌ی سرخ‌رنگِ به‌رقص‌درآمده در آب نشان از منشاء دردناکی دارد که هرچند به‌چشم آن را مشاهده نمی‌کنیم، اما با توجه به حالت قرارگیری پیکر، وجود آن را حس می‌کنیم. تک‌افتادگی بدن‌ها در چارچوب طراحی‌ها، سیاه و سفید گاه مزین‌شده به لکه‌‌ی سرخ‌رنگ، به اضافه‌ی ابعاد کوچک آثار، به طراحی‌ها بیان حزن‌آلودتری نسبت به نقاشی‌ها بخشیده است. اگر یک خط سیر روایی برای این نمایشگاه در نظر بگیریم، گویی رویداد آغازین را می‌بایست در آثار کوچک و کم‌ادعاتر جُست: همان لحظه‌ی هولناک زخم خوردن تن و جاری شدن خون، لحظه‌ی آغازین درد کشیدن در تنهایی مطلق، پیش از آنکه بتوان آن را با دیگری به اشتراک گذاشت.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

آسودگی بر/زیر آب

اما در نقاشی‌ها، مخاطب با ترکیب‌بندی متشکل از دو یا چند پیکر زنانه مواجه است. این پیکرها در قاب‌های گوناگون، در وضعیت‌های متفاوتی نسبت به آب قرار دارند: آن‌ها گاه همچون پیکرهای بی‌جانِ نیمه‌پیچیده در کفن بر سطح آب شناورند؛ گاه همچون پریان دریایی با دامن‌های سفیدرنگ و پیچ‌وتاب‌خورده در میان امواج آب، به‌طرزی باشکوه زیر سطح آب جا خوش کرده‌اند؛ و گاه در میانه‌ی دو جهان (زیر آب و بالای آب) قرار گرفته‌اند. اما آنچه بین همه‌ی این آثار مشترک است، آرامش صلح‌جویانه‌ی حاکم بر فضاست. این پیکر‌های زنانه، فارغ از وضعیتی که نسبت با آب دارند، همگی در آرامش به‌سر می‌برند؛ حتی آنجا که سر از آب بیرون زده و دو دست رو به آسمان با لا رفته‌اند، حالت تقلا را در چهره مشاهده نمی‌کنیم، در عوض سیمای بیرون‌مانده از آب نوعی حالت تسلیم‌بودگی را بیان می‌کند. نظیر این بیان را می‌توان در اثر دو لتی دیگری مشاهده کرد که پنج جسد شناور بر آب را بازنمایی می‌کند؛ اینجا دست‌های هر پنج متوفی به‌حالت مورب بر سینه قرار گرفته‌اند.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

اگر یک خط سیر روایی برای این نمایشگاه در نظر بگیریم، گویی رویداد آغازین را می‌بایست در آثار کوچک و کم‌ادعاتر جُست: همان لحظه‌ی هولناک زخم خوردن تن و جاری شدن خون، لحظه‌ی آغازین درد کشیدن در تنهایی مطلق، پیش از آنکه بتوان آن را با دیگری به اشتراک گذاشت.

در نقاشی دیگر سه پیکر شناور بر آب از زاویه دید بالا زیر یکدیگر ترسیم شده‌اند، باز شدن دست هر سه پیکره از دو سو یادآور تصلیب عیسی مسیح است؛ اغراق در کشیدگی و تکیدگی  بازوها تداعی‌کننده رنجی‌ است که در برخی از نقاشی‌های تصلیب‌ تاریخ هنر (همچون اثر مازاتچو) در تن مسیح مرئی شده. از طرف دیگر، رنگ طلایی پیراهن زنان با بیان تمثیلی‌اش ارجاع به بازنمایی تصلیب در تاریخ نقاشی را پررنگ‌تر می‌کند. بدین ترتیب، این‌گونه به‌نظر می‌رسد که هنرمند به‌واسطه‌ی بیانی تمثیلی در کوشش است تا درد ناشی از زخم را در نقاشی‌ها با امید به نوعی رستگاری تسکین دهد. خود وضعیت غوطه‌وری در آب در تناقض قرار می‌گیرد با تلاطمی که احتمالاً به‌دنبال زخم‌خوردگی رخ می‌دهد. هنرمند در این مجموعه از عنصر آب و نور بهره می‌جوید تا به کمک این‌دو امید به تسکین درد و رهایی از آن را بازنمایی کند.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

از طرف دیگر، حرکت امواج آب و استمرار تابش نور را می‌توان استعار‌ه‌ای از گذر زمان انگاشت، اما از قضا هیچ معلوم نیست که بدن‌های گیرافتاده در میان قاب‌ها، متعلق به چه دوره‌ای هستند؛ آنها می‌توانند بدن‌هایی از گذشته‌ باشند، بدن‌هایی متعلق به امروز و حتی بدن‌هایی از آینده. پوشش‌هایی که هنرمند بر این بدن‌ها ترسیم کرده ‌است، آنها را خارج از سیر تاریخی زمان قرار می‌دهد. بنابراین هرچند بدن‌ها به‌ظاهر بر/ زیر آب و چارچوب تصویر گرفتار هستند، اما تو گویی بی‌زمانی آن‌ها را به جهانی نامعلوم رهانیده است.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

در یکی از نقاشی‌ها، هنرمند با بُرِش نامتعارف دو پیکر، دست‌های درهم‌گره‌کرده‌ی آنان را تقریبا در مرکز تصویر قرار داده است؛ او با برجسته ساختن حس همبستگی در این قاب، توجه مخاطب را بیشتر به سوی با هم بودن اندام‌ها در سایر آثار این مجموعه جلب می‌کند. گویی بدن‌های زنانه‌ی زخم‌خورده، با تجمع کنار یکدیگر، نیرویی پیدا می‌کنند که آنان را از مختصات زمانی و مکانی جبرشده به آنان جدا می‌سازد، تا در جهان سیال دیگری آرامش را تجربه کنند. به این ترتیب، ارجاع به تصلیب عیسی مسیح و تداعی آن حالت ملکوتی، نهایتاً در خدمت تجسم جهانی دیگر قرار می‌گیرد که از اتحاد و به‌هم پیوستن بدن‌های رنجور زنانه پدید می‌آید.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • مانا محمود

    چقدر بدن های شناور در این نوشته آب، شبیه رمان پوست طبل است,رهایش بدن ها در انجاچیزی را جستجو میکنند. در آنجا شخصیت سیاه شوخ شنگ مواقع دلتنگی در اتاق،خود را حبس میکند و بمثابه یک غریق در یک کشتی شناور میماند.« کشتی رافائل» کشتی سفید پوش رافائل با تصاویر مسیح و مریم باکره که تا قبل از جنگ میعادگاه عاشقان و مورد دید بازدید عموم بود، اما امر بی اخلاقی باعث شد که او را از اسکله دور کنند و در دریا رهایش سازند و غرق شود . شخصیت رمان زیر آب بیشتر آنچه در بیداری می ببیند دیدار میکند. مرغ های دریایی سفید، حلزون های سفید، ماهی های سفید . همه چیز براق و سفید. دستشویی سفید، توالت فرنگی سفید. بعد مرغ دریایی از روی آب شیرجه میزنند و به بدنش نوک میزنند که نفسش بند میآید . تنها مجرای نفس اش توالت فرنگی سفید است ،اما توالت سفید بوی مدفوع میدهد و نمی‌تواند تحمل کند و از خواب یک هفتگی اش بیدار میشود.